فقط وقتی حرف‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند که قصد برخورد در میان باشد

✍محمد آقازاده
نگاه نو-    در شرایطی که بحرانها به هم افزایی رسیده اند و مطالبات برآورده نشده گرایش به آن یافته اند که بر بستر منفی تلنبار بشوند و به مرحله انفجاری برسند هیچ نیروی اجتماعی وجود ندارد که نیروی محرک جامعه برای رهایی از وضعیت فعلی بشود.نخبه گریزی نیروی تعقل را به حاشیه رانده  و همه تدبیرها در غیاب عقل فعال اجرایی می شوند و بحران بر بحران می افزایند
 در شرایطی که همه دچار سرگشتگی و گیجی اند بی راه حلی تنها نشانه یی  است که همه در مورد آن به اجماع کامل رسیده اند و هیج مداخله عملی و نظری از سوی هیچکس  برای  معکوس کردن این وضعیت وجود ندارد،چرا به این وضع رسیده ایم ،دلیل مشکل را باید در میدان تصمیم گیری جستجو کرد
ساخت سیاسی ما به مرحله ایستایی و تصلب  رسیده و هیچ امر خلاق ، نو وخود انگیخته یی آنرا نشانه دار نمی کند . اصولا بدون امر نو سیاست غیر ممکن است و به همین دلیل ما به مرحله غیاب ورزی سیاست ورزی  رسیده ایم . جناح های سیاسی از درون متلاشی و از بیرون همه وزن اجتماعی شان را از دست داده اند .
نیروهای مستقل را آنچنان به حاشیه رانده اند که نه انگیزه و نه توان ارائه پیشنهادهای مشخص برای برون رفت از بحرانها را ندارند، چرا که می دانند هیج گوش شنوایی برای شنیدن نمی یابند و تنها وقتی حرفهایشان مورد توجه قرار می گیرد حتما قصد برخورد در میان است.با این وضع تنها پیش بینی ممکن آنست که سیر خود انگیخته رویدادها ما را به سمت ناشناخته یی می برد که چون پیش بینی ناپذیر است معلوم نیست چه تقدیری بر شانه ما به اجبار می گذارد