خردگرایی تحولی و خردگرایی صنع‌گرا در دیدگاه هایک

هایک معتقد است طی سده هجدهم، دو جریان خردگرایانه متمایز در کنار هم وجود داشته است که به اشتباه و تحت تاثیر فیلسوفان فرانسوی آن دوران، هر دو جریان را زیر عنوان واحد روشنگری طبقه‌بندی می‌کنند… خردگرایان فرانسوی تحت تاثیر دکارت، قدرت فوق‌العاده و نامحدودی برای عقل قایل بودند، به طوری که تصور می‌کردند عقل خودآگاه می‌تواند تشخیص‌دهنده و تعیین‌کننده هر گونه عمل جزئی باشد.

 

دیوید هیوم مخالف چنین تصوری از عقل است و با تحلیل عقلانی به مبارزه با ادعاهای بلندپروازانه عقل می‌رود. هیوم با تاکید بر محدودیت‌های چاره‌ناپذیر توانایی‌های عقل، بر آن است که تنها با شناخت چنین محدودیتی می‌توان کارایی عملی عقل را افزایش داد… خردگرایان فرانسوی معتقد بودند نهادهای اجتماعی محصول طرح و قصد عامدانه عقل انسانی هستند و بنابراین این نهادها را می‌توان به نحو مطلوبی اصلاح کرد، سازمان داد یا اساسا نهادهای جدید و جایگزینی ایجاد کرد. هایک این نوع خردگرایی را که دمساز با جو حکومت مطلقه‌ای بود که در اروپا به ویژه فرانسه، سعی در ایجاد ساختار متمرکز جدیدی برای دولت داشت، عقلانیت صنع‌گرا می‌نامد.

 

اما در سنت فکری فیلسوفان آزادی اسکاتلندی و انگلیسی، از جمله هیوم، نهادهای اجتماعی، محصول جریان تحولی تدریجی و دیرپا تلقی می‌شدند. هایک که خود متعلق به این سنت فلسفی است، خردگرایی این فیلسوفان را تحولی توصیف می‌کند. هایک به پیروی از این خردگرایی تحولی، معتقد است که نهادهای بنیادی تمدن انسانی، از قبیل قواعد اخلاقی، حقوقی، زبان، پول، بازار و دولت هیچ‌کدام با عقل خودآگاه فردی و با قصد و نیت طراحی و ایجاد نشده‌اند، بلکه همگی طی جریان تحولی طولانی به طور خودجوش به وجود آمده‌اند. این تحول توسط نوعی سازوکار انتخابی، آزمون و خطا و از میان رفتن ساختارهای بدون کارایی صورت گرفته است.

 

گفتارهایی در معرفت‌شناسی علم اقتصاد، انتشارات مینوی خرد

موسی غنی‌نژاد