انتخابات، گسست سیاسی و تقابل جنجالبرانگیز دو جناح
نگاه نو_ جامعهی چندمذهبی و چندقومی افغانستان دگرگونیهای آهستهای را در هژده سال اخیر شاهد بوده اما این دوره به گونهی یکرنگ حرکتی به پیش نداشته است. مواقعی است که روندِ این دگرگونی شدت گرفته و زمانهایی که محکوم شده به برگشت. از ویژهگیهای مرحلهی کنونی، حساسیتهای روزافزونی در سیاست این کشور است که برای آسیبشناسی و تداوم روندِ تغییر مهم است.
سنتهای پذیرفتهشده که نامرئی اما مداوم چارچوب رویکردهای حاکم در سیاست، فرهنگ و اقتصاد را شکل میبخشند، برای تغییر به زمان نیاز دارند و تکانههای این تغییر گاهی به یکباره رونما میشوند. جامعه از آنجایی که با چنین تکانهای آگاه نیست و راهکارهای همهپذیر برای مقابله با چنین حالتهایی را نیاموخته است، ممکن است آن را به درستی مدیریت نتواند و دچار آسیبهای جدی شود. از راههای مدیریت قناعتبخش چنین حالتی، تن دادن همه به قواعدِ معتبر برای تقسیم قدرت است. انتخابات یکی از این قواعدی است که در هژده سال اخیر در افغانستان تلاش صورت گرفته جا بیافتد، اما نه بدون چالش. نگرانی عمده، کاهش علاقهمندی مردم برای سهمگیری در آن است که با گذشت هر انتخابات کمتر و کمتر میشود. علت چیست؟
در هژده سال اخیر، دو جناحبندی اصلی در راستای دگرگونیهای سیاسی-اجتماعی شکل گرفته است: اولی موافق، دومی مخالف و محافظهکار. اولی شامل طیفی از گروههای سیاسی و مدنی است که مستقیم یا غیرمستقیم در چارچوب حقوق مندرج در قانون، میخواهند افغانستان در مسیرِی که کثرتگرایی و آزادیهای فردی از مؤلفههای اصلی آن است، پیش برود. این جناح را میشود (در نبود واژهی بدیل) جناح دگرگونی نامید. جناح دومی اغلب موضعگیری واکنشی دارد و در عرصههای سیاسی و فرهنگی – تا هنوز اقتصاد در آن، جا باز نکرده است – خواهان حفظ پایگان قدرت در شکل گذشته است. این جناح را میشود محافظهکار نامید، که از دید قومی و مذهبی از روی ناگزیری رویکردی مداراگرا داشته ولی متناسب با پیشرفت روندِ تحول، بیشتر به پرخاش رو آورده است.
این حالت ویژهی افغانستان است. در این کشور نه جناح دگرگونی و نه محافظهکار اکثریت هستند. به این دلیل که، جناح اول اگر چه کثرتگرایی قومی را به عنوان یک اصل ترویج میکند، اشخاصی پیدا میشوند که برعلاوهی باور به کثرتگرایی قومی، به کثرتگرایی دینی باور ندارند و آزادیهای فردی را برنمیتابند. یعنی در عین زمان شامل دو جناح میشوند. به عین شکل، شخصی کثرتگرایی قومی را نمیپذیرد اما ستوار برای آزادی فردی مینویسد و مبارزه میکند.
تقابل میان این دو از همین خاطر در عرصههای مختلف شکلهای مختلفی به خود میگیرد و تصویرِ کنونی سیاست در افغانستان را به نمایش میگذارد. در سیاست اگر چه این تقابل ظاهراً با تبعیت از مرزهای قومی صورت میگیرد، حد اقل در یک سوی آن؛ در جناح دگرگونی، کسانی از اقوام مختلف میتوانند حضور بیابند. این جناح جایگاه و اهمیتش را مدیون هویت قومی نه بلکه تساوی شهروندی در برابر قانون است و برای تداوم خود نیاز دارد چنین دیدگاهی را آگاهانه یا غیرمستقیم ترویج کند.
هویت قومی و سمتی نه تنها از دید اخلاقی بلکه از دید یک اصل در این جناح جای ندارد چون پیآمد منطقی کارکرد این جناح، زدودن چنین نمادهای تبعیض است یا هویت قومی برایش تنها در جهت تظلم و دادخواهی مطرح است، نه در جهت برتریخواهی و تبعیض.
در سمت دیگر، جناح محافظهکار در عرصهی سیاست شدیداً متعهد به دیدگاه قومی است. در این جناح اغلب اعضای یک قوم حضور دارند که در گذشته و تا جایی در حال در سیاست و جامعه صاحب امتیاز بودهاند. روند دگرگونی این امتیازها را با خطر جدی مواجه ساخته است، از آنجایی که افغانستان از دید جمعیتی شامل هیچ اکثریت قومی نیست تا این امتیازها به گونهی مطمینتری حفظ و توجیه میشدند.
با این صورت، جا انداختن انتخابات به عنوانِ مؤلفهی اصلی تغییر سیاسی به جای رُشد مقبولیت آن، با «تقلب» گره خورده و این دو جناح در تقابل به هم، نتوانستهاند از اهمیت این ارزش پاسداری کنند. حساسیت مرحلهی کنونی هم دقیقاً به خاطر بیارزش شدنِ کامل انتخابات است که اگر نتایج آن تکراراً نادیده گرفته شود، جامعه ناگزیر برخواهد گشت به شیوههای قبلی حل منازعه سیاسی و تقسیم قدرت – که برتری سنتی یک قوم بر دیگر اقوام اصل عمدهی آن است. اما با آگاهیِ تازهی اجتماعی، بعید است جناح دگرگونی به آسانی به شیوههای گذشته تن بدهد. تحمیل شیوههای گذشته و راه را به عقب رفتن، خواهی نخواهی امکان بروز خشونت را در جامعه بیشتر میسازد.
برای مدیریت حساسیتِ وهلهی کنونی، اعضای هر دو جناح حد اقل نیاز دارند برای بقای خودشان به نتایج انتخابات به عنوان یک ارزش باور پیدا کنند – که در آن صورت هم تطبیق شفاف آن در شکل یک نگرانیِ جدی باقی خواهد ماند. اما تعهد محکم به این نهاد حد اقل به این کمک خواهد کرد تا اعتباری که در جامعه برای تداوم آن نیاز است، به دست آید.
گرفته از صفحه هشت صبح