اهمیت پاکستان برای امریکا

«ما برای پاکستان این‌جا هستیم، درست مانند گذشته»؛ این گفته بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا است.

ارتباطات و عمق همکاری امریکا و پاکستان در ۷۵ سال گذشته، استراتژیک و راهبردی نبوده است. می‌شود گفت که این ارتباط مرحله‌ای و تاکتیکی بوده است.

مساله چین و هژمونی منطقه‌ای و جهانی این غول خفته، چه در بخش نظامی و چه در حوزه اقتصادی ـ صنعتی، امریکایی‌ها را برانگیخته و به تلاش انداخته است.

چین و پاکستان برای دولت نرندرا مودی‌ و چین و روسیه برای امریکا، پاکستان و ایالات متحده را به شریک نزدیک مبدل ساخته است. طبق گزارش‌ها، روابط اقتصادی این دو کشور سالانه تا سقف ۱۵۰  میلیارد دالر رسیده است. آسیا ـ پاسیفیک و به‌طور ویژه هند از اولویت‌های اساسی وزارت خارجه امریکا به حساب می‌آید. این همکاری‌ها روی تکنولوژی ماهواره‌ای‌، تجارت، انرژی و غیره مسایل است.

اما به‌تازه‌گی بلاول بوتو زرداری، وزیر خارجه پاکستان، به‌طور اکید روی «تجارت‌، نه کمک» با امریکا غور کرده و برای سطح جدید همکاری ابراز امیدواری کرده است.

از آن سو وزیر خارجه امریکا، بلینکن، نیز در مورد همکاری‌های گسترده در بخش‌های مختلف، علاقه‌مندی‌اش را نشان داده است. او از جمله ۱۰ میلیون دالر برای کمک به امنیت غذایی پاکستان وعده داده است.

دریک شولت، مشاور وزارت امور خارجه امریکا، گفته است که کشورش خواستار حفظ روابط دوستانه با پاکستان است و حتا برای انجام این کار آماده رقابت با چین می‌باشد. از سویی هم، او اظهار داشته است که نمی‌خواهد اسلام‌آباد بین بیجینگ و واشنگتن یکی را انتخاب کند.

کنشگران پاکستانی اما امیدوارانه توقع خود را نسبت به ارتباط عمیق‌تر با امریکا، بالا می‌برند.

در سمت دیگر قضیه  اصطلاح «AF ـ PA» است که در دوران اوباما وارد ادبیات سیاسی شد و هنوز پراهمیت است. مفهومی که از این اصطلاح مد نظر است، این است که اسلام‌آباد بدون ناامنی‌های افغانستان که اقدامات امریکا را توجیح می‌کرد و از رهبر القاعده و طالبان میزبانی نمی‌کرد، هیچ‌گاهی تا این حد مورد توجه قرار نمی‌گرفت. اما به‌خوبی از مهمان‌نوازی پاکستانی‌ها، از عدم صداقت سیاست‌های اسلام‌آباد و از دورویه‌بازی کردن پاکستان و شبکه حقانی به‌عنوان یک گروه تحت حمایت این کشور، آگاه است.

بدون شک راز موفقیت پاکستان در مقابل ایالات‌ متحده، بازی‌های این کشور در میدان‌های مختلف برای کشوری قدرت‌مند چون امریکا بوده است. پاکستانی‌ها مطابق تجربیات‌شان در ۷۵ سال روابط با ایالات متحده، فکر می‌کنند که بازی و تصویر ساخته شده توسط آن‌ها، در زیر چشم امریکایی‌ها درست و دقیق تشخیص نمی‌شود. به نظر می‌رسد در بعضی جاها همین تصویر و بازی برای پاکستان نتایج خوبی نیز به همراه داشته است؛ چون دولت ترمپ اعلام کرد که در ۱۵ سال گذشته بیش از ۳۲ میلیارد دالر برای پاکستان، به‌خصوص در بخش مبارزه با تروریسم کمک کرده است. اما آیا اکنون که مقام‌های امریکایی در بخش امنیت غذایی و مبارزه با پیامدهای سیلاب، پاکستانی‌ها را کمک کرده و وعده بیشتری برای ارتباطات داده‌اند، نمی‌دانند که اسلام‌آباد محلی برای عقب‌نشینی تروریستان است؟ آیا افغانستان و آن‌چه در این کشور اتفاق می‌افتد و خواهد افتاد، برای امریکا دیگر مهم نیست؟

به نظر من، حوادث افغانستان برای امریکا هنوز هم مهم است. همین تحولات منطقه‌ای ـ آسیایی‌، چشمان درشت و مشت آهنین ایالات متحده را برای نیازمند بودن به پاکستان ارجاع می‌دهد و غالباً باعث آن می‌شود که این مشت آهنین برای مستحکم بودنش زیر سوال جهانیان‌، به‌ویژه هند و چین، قرار بگیرد.

اکنون نیز پاکستان نه از منظر شریک تجاری و راهبردی، بل از نظر مبارزه با تروریسم، مسایل منطقه‌ای ـ آسیایی و مسایل حل‌ناشده افغانستان، برای بایدن قابل دید خواهد بود.

با این حال، مسایل پاکستان و چین و روابط نزدیک این دو کشور، توازن را  برای سیاست خارجی امریکا می‌طلبد.

تا زمانی که پاکستان سطح همکاری را مشخص نکند و اقدامات عملی و بارزی را روی دست نگیرد، روابط واشنگتن ـ دهلی نو، روابط پاکستان ـ چین و روابط پاکستان ـ افغانستان، از نظر امریکا، باید مبتنی بر مسایل تروریسم و مبارزه با این پدیده باشد، نه یک ارتباط راهبردی اقتصادی و نظامی.