تمامیتخواهی وضعیت را پیچیدهتر میکند
دیروز امیرخان متقی، وزیر خارجه حکومت سرپرست طالبان، با احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی و اسماعیل خان در تهران دیدار کرد. رسانهها گزارش کردهاند که در این دیدار آقای متقی از موضع بالا و با «غرور» صحبت کرده است. ذبیحالله مجاهد هم در توییتی نوشته است که در این دیدار از جانب طالبان به احمد مسعود و اسماعیل خان اطمینان داده شده است که میتوانند بدون هیچ تشویشی به کشور برگردند.
جنگ در چهار دهه گذشته هرچند شکست و پیروزیهایی برای طرفها داشته، اما «هیچ وقت» مشکل کشور را حل نکرده است. سیاست و قدرت در کشور به خدمت مردم درنیامده است. دولت به نهاد خدمتگزار و آیینه تمامنمای جامعه تبدیل نشده است. برای همین، عمر این نظمها کوتاه بوده است. جمهوریت داوود خان که با کودتا برقرار شد، با کودتای خونینی پایان گرفت. چپیها که قدرت را در اختیار گرفتند، شروع کردند به حذف مخالفان سیاسی و منتقدان خود. خشونت عریانی به راه انداختند که عمر حکومتشان را کوتاه کرد. حکومت مجاهدین ضمن اینکه عمر زیادی نکرد، نیز سعه صدری از خود نشان نداد. در حکومت اول طالبان هم هیچگونه تصویری از تنوع قومی و مذهبی کشور دیده نمیشد. این انحصار قدرت متأسفانه در دو دهه گذشته نیز از سوی رییسان جمهور کشور به نحوی دیگر دنبال شد که پایان خوشی را برای نظام سیاسی کشور (جمهوریت) به دنبال نداشت. آنها قدرت را در انحصار تیمها قرار دادند. با این همه، اکنون که طالبان به قدرت رسیدهاند، نیز در همان مسیر اشتباه اما پررهرو سیاست سنتی کشور روان هستند. آنها نه تنها برای جبهه مقاومت و حامیانش در هرم قدرت زمینه ندادهاند، بلکه به احزاب هم هیچ نقشی در سیاست و قدرت کشور داده نشده است.
مهمتر از همه اینکه طالبان به حکومت بهعنوان غنیمت جنگی نگاه میکنند و آن را یکسره مال خود میدانند. حقیقت اما این است که کشور و منابع آن مال اشرف غنی و دارودستهاش نبود که طالبان از آنها در میدان جنگ غنیمت گرفته باشند و میان خود تقسیم کنند. این کشور و منابعش مال تمام شهروندان و ساکنان آن است. حالا دیده میشود که طالبان بر سر تصاحب پستهای کلیدی و غیرکلیدی رقابت درونی راه انداختهاند؛ انگار مردم عادی کشور (کسانی که نه طالباند، نه مربوط جبهه مقاومت و نه عضو احزاب سیاسی) هیچگونه حقی در سیاست و قدرت کشور ندارند.
واقعیت این است که طالبان در پنج ماه گذشته در تشکیل یک دولت همهشمول و متکثر ناکام ماندهاند. تصویری که از خود به نمایش گذاشتهاند، خشن، تکجناحی و انحصارگرایانه است. سرکوب اعتراضهای خیابانی، بازداشت منتقدان، حذف اقوام از هرم قدرت، بستن مراکز آموزشی و وضع محدودیت بر زنان، تصویری از طالبان نشان میدهد که با استندردهای بینالمللی و حتا تعهدهای رهبران طالبان سازگاری ندارد. گزینش یکی دو چهره و نمایش آنها، نمیتواند سد انحصار قدرت را بشکند و تصویر حکومت متکثر را بیرون دهد. در صورتی این انحصار میشکند که تقسیم پستهای دولتی میان نیروهای طالبان صورت نگیرد، بلکه همه مردم کشور حق مساوی برای رسیدن به مناصب دولتی داشته باشند.
انحصار قدرت، کشور را به عقب برمیگرداند. سرنوشت کشور، نباید عقبگرد مداوم باشد. تنها راه حرکت رو به جلو، شکستن انحصار قدرت و مشارکت معنادار همه طرفها و شهروندان عادی کشور در قدرت و سیاست است. گفتوگو با رهبران جبهه مقاومت، میتواند گامی برای حل معضل کنونی باشد؛ در صورتی که دو طرف صادقانه برخورد کنند و در موضعگیریها منعطف باشند. در لحن توییت ذبیحالله مجاهد اما هیچ انعطافی دیده نمیشود. گویا داعیه جبهه مقاومت، برگشت به کشور است و طالبان با دادن اطمینان و اجازه برگشت، معضل را حل کردهاند. اگر بحثی صورت میگیرد، باید بر سر مسایل کلان ملی باشد. مشکل کشور، آوارهگی چند سیاستمدار نیست؛ این مشکل لایههای بسیاری دارد که یکی از مهمترین آنها انحصار قدرت است. حل این مشکل، هم میتواند از شکستن انحصار قدرت از طریق گفتوگوی سازنده و زمینه دادن به همه شهروندان کشور آغاز شود. جنگ و سرکوب چنانچه پیش از این نتوانسته مشکل کشور را حل کند، پس از این هم نمیتواند. مردم افغانستان دیر یا زود مجبورند همدیگر را بپذیرند، زبان هم را بفهمند، باهم صحبت کنند و حقوق اساسی شهروندان را به رسمیت بشناسند. بنابراین، خوب است که این اتفاق زودتر بیفتد.