دیپلماسی جنگ و صلح: سرنوشت ما در دست کیست

جنگ افغانستان تحمیلی و دارای ریشه‌های قدرت‌مند خارجی است.

نگاه نو_ این جنگ یک جنگ نیابتی چند لایه با ریشه‌های خارجی و تسهیل‌کننده‌گان داخلی بوده که در بُعد خارجی آن نیاز به اجماع منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و در بعد داخلی آن نیاز به رهبری فراگیر و ملی و نیازمند به وحدت اقشار مختلف افغان‌ها است. همان گونه که جنگ افغانستان ریشه‌های خارجی دارد صلح افغانستان نیز بدون اجماع خارجی و وحدت نظر داخلی ممکن نیست.

جنگ‌وصلح افغانستان نیاز به دیپلماسی فعال با مالکیت و مدیریت افغان‌ها و نهاد‌های افغان دارد. فن دیپلماسی تعاریف متعددی دارد اما در مجموع می‌توان گفت دیپلماسی روش، فن و هنر مذاکره، مفاهمه و گفت‌وگوهای دو و یا چندین جانبه به خاطر تاثیرگذاری، جهت‌دهی و در نهایت برآورده‌سازی اهداف خاص حکومت‌ها و نهاد‌های غیر حکومتی با نهاد‌های حکومتی می‌باشد. دیپلماسی صلح عبارت از استفاده تمام این روش‌ها و وسایل با دو و یا چندین جناح خارجی به هدف ایجاد محیط و اراده به خاطر صلح در داخل و بیرون از کشور، مذاکرات رسمی و غیر رسمی و رسیدن به یک توافق جامع صلح با مکانیزم‌های لازم نظارتی می‌باشد هم‌چنانی که دیپلماسی جنگ افغانستان نیازمند ایجاد اجماع داخلی و بین‌المللی برای مبارزه با تروریزم و تهدیدات مشترک، قطع حمایت‌های مالی و لوژستیکی به گروه‌های مختلف، در میان‌گذاری به موقع اطلاعات، عملیات‌ها و تمرینات مشترک نیروهای افغان با نیروهای خارجی و همسایه و ایجاد فضای سالم به خاطر خرید و انتقال تجهیزات نظامی است.

متأسفانه امروز نه دیپلماسی صلح و نه دیپلماسی جنگ به دست افغان‌ها است. نسخه جنگ‌وصلح افغانستان به دست خارجیان و با فکر و منافع خارجیان از بیرون از افغانستان تجویز و در حال تطبیق است. نهاد‌های امنیتی و سیاست خارجی افغانستان نقش مشورت‌دهنده و در نهایت سیل‌بین را در این پروسه دارند. واژه‌هایی چون مالکیت افغان‌ها، رهبری افغان‌ها و با مدیریت افغان‌ها، سمبولیک و در نهایت امر مشورتی است. این وضعیت نیاز به تدبیر و فراست و تغییر بنیادی دارد. هر صلح‌وجنگ که افغان‌ها مالکیت و رهبری آن را نداشته باشد و تنها در آن چوب سوخت باشند شکننده و ناپایدار خواهد بود.

من در این نوشته به چونی و چرایی این موضوع با اتکا به منابع باز پرداخته و بر اساس تجربه و تحقیق پیشنهادهای مشخصی را ارایه خواهم کرد که چگونه خود را از این منجلاب بیرون بکشیم.

الف. دیپلماسی صلح افغانستان

جنگ‌وصلح افغانستان ریشه‌های قدرت‌مند خارجی دارد. جنگ افغانستان اگر بومی می‌بود، سال‌ها پیش صلح در افغانستان تامین می‌گردید، چون صلح و صلح‌سازی بومی کاری چندان پیچیده در داخل افغانستان نیست. اما ریشه‌های خارجی جنگ کار صلح و صلح‌سازی را برای کشور ضعیف و شکننده‌ای چون افغانستان سخت و دشوار ساخته است. دیپلماسی صلح افغانی باید روی سه محور، دو روش و ابزار متعدد فشار و امتیاز به خاطر آوردن یک صلح پایدار و قابل اعتماد متمرکز باشد. این سه محور: الف – نقشه راه صلح با اجماع فراگیر ملی. ب – نهاد‌های امنیتی و سیاست خارجی افغانستان مخصوصاً دستگاه دیپلماسی ما باید پیش‌کسوتان و گرداننده‌گان اصلی صلح باشند. ج – هم‌آهنگی تنگاتنگ و هم‌صدایی میان ساختار‌های اداری و سیاسی صلح با نهاد‌های امنیتی و دفاعی افغانستان است. اما روش‌های دیپلماسی باید متمرکز به دو روش دیپلماسی بسیط مستقیم و غیر مستقیم با طرف‌های ذی‌دخل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با استفاده از ابزار‌های فشار و امتیاز باشد. در عین حال حکومت افغانستان باید از روش کانال‌های امنیتی (استخباراتی) و بازی قدرت‌های در مقابل یک‌دیگر برای تامین شرایط صلح به خاطر حفاظت از منافع افغانستان استفاده کند. ابزار این دیپلماسی می‌تواند شامل نشست‌های مختلف دو و یا چندین جانبه در فارمت‌های مختلف، کنفرانس‌های پژوهشی و غیره می‌تواند باشد. در نبود این عناصر مالکیت و رهبری صلح از دست افغان‌ها رفته و بازیگران بیرونی جای آن را پر خواهد کرد.

حامد کرزی، رییس جمهور اسبق افغانستان، اولین بار بعد از این که از یکی از سفرهایش از پاکستان در سال ۲۰۰۹ برگشت به این عقیده رسید که بن‌بست جنگ افغانستان راه حل نظامی ندارد و امریکا و ناتو اراده قوی شکست طالبان و فشار بر پاکستان را ندارند و باید از طریق مفاهمه و مذاکرات بین‌الافغانی و اجماع جهانی و منطقه‌ای این جنگ ختم گردد.

روی این ملحوظ رییس جمهور کرزی با کمک و همکاری امریکایی‌ها و در نبود یک آدرس مشخص طالبان به استثنای شهرهای پاکستان اجازه داد تا دفتر سیاسی طالبان در قطر گشوده شود. اما طالبان با برافراشتن بیرق امارت اسلامی و استفاده از این آدرس سیاسی به خاطر جمع کردن عشر و زکات خلیج، پول‌شویی، سرمایه‌گذاری و تجارت در خلیج و تسهیل رفت‌وآمد طالبان به کشور‌های دیگر باعث غیرفعال‌سازی و انزوای این دفتر به اساس شکایت‌های متعدد حکومت افغانستان و ایالات متحده گردیدند. با آغاز مذاکرات مستقیم امریکا و تعیین زلمی خلیل‌زاد من‌حیث نماینده ویژه امریکا برای صلح این دفتر جان دوباره گرفته و محور مذاکرات صلح گردید. اما در این میان نهاد‌های سیاست خارجی، امنیتی و صلح افغانستان به خاطر مذاکرات مستقیم امریکا با گروه طالبان به حاشیه رفته و نقش گروه‌های سیاسی داخلی نسبت به حکومت افغانستان برجسته‌تر گردید.

زمان آن رسیده تا حکومت افغانستان از طریق یک دیپلماسی هوش‌مند و فعال با سرمایه‌گذاری هنگفت و خودگذری سیاسی دست به اجماع‌سازی داخلی زده و با اصلاحات با مفهوم به دستگاه امنیتی و سیاست خارجی افغانستان ابتکار عمل صلح را به دست خودش بگیرد. دستگاه‌های سیاست خارجی و صلح‌سازی افغانستان از این حالت پسیف، مرده و گیرنده، بدل به دستگاه‌های پویا، زنده و فعال در عرصه دیپلماسی صلح گردند.

ب. دیپلماسی جنگ افغانستان

دیپلماسی جنگ به ترتیب، تنظیم و اجماع‌سازی برای اهداف جنگی گفته می‌شود. این بعد از دیپلماسی شامل روش‌ها، ابزار و مذاکرات به خاطر پلان‌گذاری، تطبیق و نظارت از ابعاد مختلف جنگ مخصوصاً مشروعیت جنگ، عملیات‌های مشترک نظامی، تبادله اطلاعات و استخبارات جنگی، تامین و تسهیل منابع مالی و تخنیکی جنگ من‌جمله خریداری و تامین تجهیزات جنگی از بازارهای بین‌المللی و بالاخره جلوگیری از جرایم و تخطّی‌های جنگی گفته می‌شود.

دیپلماسی جنگ افغانستان قسماً به دست افغان‌ها بوده اما به شکل عمده گرداننده اصلی آن خارجی‌ها بوده‌اند. تامین مخارج مالی و تخنیکی جنگ، خریداری تجهیزات جنگی و کسب مشروعیت بین‌المللی برای جنگ جاری در افغانستان کم‌تر به دست افغان‌ها بلکه زیادتر به دست خارجیان بوده است. آزادی عمل افغان‌ها در پلان‌گذاری و تطبیق برنامه‌های جنگی بنا بر وابسته‌گی مالی و تخنیکی نهایت کم و ساحه مانور سیاسی – نظامی‌شان خیلی کم می‌باشد.

جنگ افغانستان نیاز به یک نسخه بومی و استقلالیت عمل افغانی دارد.

باختن و برنده شدن در جنگ افغانستان نیاز به تدبیر، درایت و فراست افغانی دارد. ما به جغرافیا، خصوصیات تاریخی و بافت اجتماعی مردم افغانستان بهتر بلدیت داشته و این جنگ را می‌توان با نسخه بومی خویش در صورت داشتن ساحه مانور برد.

افغان‌ها باید از همین حالا دست به کار شده و فکر اساسی برای بومی‌سازی و کم‌هزینه‌سازی ساختارهای امنیتی خویش نموده و دست‌رسی مستقیم با بودجه داخلی به بازارهای بین‌المللی صنایع دفاعی و نظامی پیدا کنند. در ضمن دیپلماسی مشروعیت‌بخشی و مشروعیت‌زدایی این جنگ را باید به دست خود با ابتکار عمل و سرمایه‌گذاری لازم بگیرند.

ج. چی باید کرد؟

جنگ‌های تحمیلی همیشه با نسخه‌های بومی با وحدت قدرت‌مند داخلی در ابتدا منزوی و از مشروعیت آن کاسته شده و به مرور زمان به شکست مواجه شده‌اند. نمونه‌های بارز آن شکست ببر‌های تامیل در سریلانکا، گروه فارک در کلمبیا و امثالهم می‌باشد. وحدت سیاسی – نظامی داخلی با اجماع روی حمایت از قوای مسلح مشروع کشور همراه با ابتکارات اجماع منطقه‌ای همیشه منجر به ختم جنگ‌های نیابتی و تحمیلی شده است. اما این وحدت نیاز به رهبری سالم، همه‌شمول و قدرت‌مند دارد.

زمان آن رسیده تا افغان‌ها نسخه‌ی جنگ‌وصلح را با دیپلماسی افغانی به دست خودشان بگیرند. نسخه‌نویسی خارجی با دیپلماسی خارجی تنها باعث تداوم بن‌بست جنگی در افغانستان می‌شود و به مشروعیت طالبان و حامیان منطقه‌ای‌شان می‌افزاید.