در هفده سال گذشته فرصت‌سوزی شد

نگاه نو_ جناب مزدک، شما یکی از چهره‌های شاخص سیاست افغانستان به خصوص پس از نیمه دوم دهه شصت و پس از آن نیز بر اوضاع کشور ناظر بودید. در ۱۷ سال گذشته و پس از مرگ احمدشاه مسعود و حمله‌ی یازدهم سپتامبر، تغییراتی در منطقه اعمال شد و بانی این تغییرات، ایالات متحده امریکا بود. شما سیاست افغانستان و روند تغییرات در ۱۷ سال گذشته در افغانستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مزدک: ۱۷ سال گذشته، در واقع چانس خوب برای افغانستان بود که افغانستان بتواند از بحران‌هایی که دامن‌گیرش بود رهایی یابد. فرصت مناسبی بود تا جامعه جهانی در زمینه صلح و آبادانی افغانستان فعالیت‌های گسترده‌ای انجام بدهد. متأسفانه این چانس‌های طلایی و خوب استفاده لازم صورت نگرفت. چون صنف سیاسی حاکم در افغانستان و هم‌چنان جامعه‌ی جهانی با دگرگونی‌های فکری، دگرگونی نگاه‌ها و دگرگونی اندیشه‌ها به سمت آینده حرکت نکردند. افغانستان در ذهن‌شان به عنوان یک ژیوپولتیک، یک ابزار بود، برای تحقق استراتژی‌های‌شان.

در این میان چیزی به نام استراتژی افغانی را حتا همسایه‌های افغانستان هم ندارند. این عیب در سیاست‌گذاری‌های آن‌ها است اما چیزی به نام استراتژی افغانستانی نیز در صنف سیاسی افغانستان نیز وجود نداشته است.

هیچ وقت در افغانستان جو حاکمی که بتواند در برگیرنده تمام طیف و تنوّع جامعه افغانستان باشد صورت نگرفت و متأسفانه این فضا را طوری مساعد ساخت که امنیت دوباره شکست، نیروهایی که پس از حمله امریکا به افغانستان عقب زده شده بودند و دهشت‌افگن و تروریست معرفی شده بودند، دوباره پس حضور پیدا کردند، از حمایت بخشی از کشورهای منطقه برخوردار شدند و از نیروی مانند طالبان که در حال مرگ بودند به نیروی انترناتیو تبدیل شدند.

من فکر می‌کنم که اگر این چانس‌ها به عنوان چانس‌های طلایی از سوی تمام نیروهای سیاسی وطن‌دوست افغانستان دیده و استقبال می‌شد و بهره‌برداری هر چه بهتر از حضور جامعه جهانی استفاده صورت می‌گرفت، ما امروز در وضعیت بهتری قرار می‌داشتیم.

۸صبح: ۱۷ سال پیش، زمانی که بحث تغییرات سیاسی در نظام سیاسی افغانستان مطرح شد و ایالات متحده در منطقه حضور پیدا کرد، چهره‌هایی که در سیاست افغانستان زیاد مطرح شدند، عمدتاً تکنوکرات‌هایی بودند که در غرب زنده‌گی کرده بودند و به افغانستان برگشته و در کنار نیروهای بازمانده از جریان‌های مجاهدین که نیروی حاکم در آن زمان بودند، کار کردند. شما نقش این چهره‌هایی که از غرب وارد افغانستان شدند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید که بخشی از شکست‌هایی که ما در حال حاضر تجربه می‌کنیم ناشی از ناآگاهی همین قشر بوده است؟

مزدک: در طول تاریخ افغانستان، این کشور بارها از آموزش‌دیده‌های‌شان در خارج کشور آسیب دیده است. در حالی که آموزش‌دیده‌های ما در خارج باید می‌آمدند و اندوخته‌های‌شان را در ساختمان جامعه خود به مصرف می‌رسانیدند. ولی معمولا این‌ها و مدل‌هایی که در بیرون یاد گرفتند را برای عملی کردنش در افغانستان از همه شیوه‌ها به شمول استبداد استفاده کردند.

در حالی که این‌ها اندوخته‌های عام‌شان را باید می‌آمدند و در خدمت کمک به شکوفایی یک مدل و برنامه‌ای که برای ساختن افغانستان همه بر او به اجماع می‌رسیدند، مصرف می‌کردند. این کار صورت نگرفته است. این کار را ما در دهه ۸۰ با یک مدل سوسیالیسم شوروی مرتکب شدیم. تحصیل‌کرده‌های آن وقت می‌خواستند افغانستان را به یک سمت ببرند که برای افغانستان مطلوب و عملی نبود. شبیه همین مشکل را تکنوکرات‌هایی داشتند که از غرب آمدند. آن‌ها تلاش کردند تا مدل‌های امریکایی و فرانسه‌ای و غیره .. را عملی کنند و یا حتا مدل شرقی مانند سعودی.

افغانستان نباید به عنوان آزمون‌گاه مدل‌های کشورهایی که آموزش‌دیده‌های ما از آن‌جا برگشتند می‌ساختیم بلکه باید برای رشد نرمال، آرام و مطابق شرایط حاکم بر افغانستان قدم بر می‌داشتیم و بنا بر این تکنوکرات‌هایی که از غرب برگشتند، نقش منفی ایفا کردند.

۸صبح: در کنار نیروهای داخلی که افغانستان را در ۱۷ سال گذشته به قول شما دچار افت شَدید ساختند، بخشی دیگر عوامل خارجی مانند کشورهای منطقه چون ایران، پاکستان، کشورهای حوزه منافع روسیه، روسیه و چین بودند و به طور خاص روسیه که در ابتدا در کنار کشورهای ناتو و سیاست امریکا در مبارزه با تروریسم ایستاد، اما بعدها در سیاست‌های برخی از این کشورها چرخش‌هایی وارد شد، آیا شما عوامل منطقه‌ای را در از بین رفتن فرصت‌ها، قوی می‌بینید؟

مزدک: بی‌تردید، اما باز هم باید خودمان را نیز نگاه کنیم، افغانستان یگانه کشوری در منطقه است که در مناسبات با همسایه‌هایش استراتژی نداشته است. ما هیچ‌گاه سیاست خارجی روشن نداشتیم، سیاست ما در مقابل پاکستان در گذشته سیاست روسیه و حالا سیاست هند است. سیاست ما در قبال ایران، امروز بیش‌تر سیاست عربستان سعودی است، ما سیاستی که بر پایه منافع افغانستان استوار باشد و رابطه ما را با ایران تامین کند را نداریم. به همین ترتیب سیاست ما با عربستان سعودی نیز از نگاه ایرانی دیده می‌شود.

همان طور که در داخل بدون اجماع همه اقوام افغانستان نمی‌توانیم این کشور را بسازیم، در خارج از مرزهای خود نیز ما بدون اجماع منطقه‌ای نمی‌توانیم یک افغانستان آرام و با ثبات را ایجاد کنیم. بنا بر این ما ابتدا به استراتژی و سیاست روشن در رابطه با همسایه نیاز داریم. ما باید به همه همسایه‌ها اطمینان داده بتوانیم که مطابق معیارها و نگاه قوانین جهانی همسایه‌داری می‌کنیم و مطابق همین قوانین و معیارها نسبت به تعاملات جهانی، از همسایه‌ها نیز رعایت می‌خواهیم.

افغانستان باید مرکز تعاملات اقتصادی تمام کشورهای منطقه باشد مرکز تقابل، جنگ، دعواها و کشمکش‌های خونین که متأسفانه تا اکنون این طور نبوده است.

۸صبح: یک تعداد از رهبران سیاسی افغانستان در حال حاضر دیده می‌شوند که به نحوی وفاداری‌های آشکارا و پنهان با بعضی از کشورهای منطقه دارند و به نوعی نشان می‌دهند که وابسته‌گی‌شان شاید بتواند باعث بقای‌شان در نظام سیاسی افغانستان شود. با توجه به تجاربی که از سیاست گذشته افغانستان داریم، نقش چنین رهبران سیاسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مزدک: گاهی برخی از رهبران سیاسی، بسیار بد و خراب‌کارانه بازی می‌کنند. این نوع وابسته‌گی همیشه در افغانستان موجود بوده است. در زمان ما نیز این نوع وابسته‌گی‌ها موجود بود. زیر عنوان انترناسیونالیسم مثلاً بسیار عشق و علاقه سرشار به جایی وجود داشت که ما را حمایت می‌کردند تا عشق و علاقه سرشار به وطنی که از ما بود.

اما حالا این موضوع به شدت لجام‌گسیخته‌تر از دیروز دیده می‌شود تا حدی که فقط از موضع منافع سیاسی بخشی از کشورهای معین همسایه افغانستان به عنوان یک صنف سیاسی نگاه می‌کنند و این نکته جدا خراب‌کارانه است. باید در افغانستان کاری صورت بگیرد که نگاه ملکیت در این سرزمین در همه زنده شود. توام با یک نوع احساس مسوولیت وطنی نزد همه مردم افغانستان نسبت به این وطن باید ایجاد شود. ما این تلاش را باید انجام دهیم که افغانستان محلی باشد برای نگاه‌ها و تلاش‌ها دل‌سوزانه باشنده‌گان آن برای آبادانی، صلح، پیش‌رفت و تامین امنیت و شکوفایی آن.

۸صبح: شما از احساس مالکیت به افغانستان و جغرافیای این کشور گفتید، در گذشته نیز دیده شده که در واقع یک بخش از مشکلات افغانستان ناشی از عدم حس مالکیت مردم و قشر سیاسی افغانستان نسبت به سرزمین‌شان بوده است و امروز نیز همان حس مالکیت را زیاد پر رنگ نمی‌بینیم. دیدگاه شما چی است؟ عوامل اصلی که توانسته است این مالکیت را صدمه بزند و حس مالکیت را از مردم بگیرد چیست؟

مزدک: بیش از ۱۰۰ سال می‌شود که یک برنامه مطرح شده برای ساختن یک کشور، یک دولت و یک ملت که این برنامه نامش برنامه افغانی است و توسط محمود طرزی ارایه شد، از حمایت امان‌الله خان برخوردار بود و در شیوه‌های حکومت‌داری عبدالرحمان خان ریشه داشته است. برنامه‌هایی که توسط انگلیس‌ها به راه افتاد و حمایت شد.

این کانسپت‌ها و برنامه‌ها طی ۱۰۰ سال گذشته نشان داده که به جریان نمی‌افتد و غیر عملی است. این ممکن نیست که افغانستان تنها سرزمین یک قوم باشد، مالک این سرزمین یک قوم باشد و دیگر اقوام به حاشیه رانده شوند، حتا در سال‌های اخیر ما شاهد این بودیم که از نام یک قوم به آدرس اقوام دیگر آن‌هم توسط تحصیل‌کرده‌های‌شان برآمد صورت گرفت. آن‌ها خطاب به دیگر اقوام گفتند که یا مثل ما باشید یا ما را ترک کنید. حتا تا حدی فرزند ناروا خطاب شدند کسانی که هویت قومی را به نام هویت ملی قبول نکردن، افغانستان خانه تمام اقوام است، ما باید در این زمینه تلاش کنیم و برنامه‌هایی که در آن یک فرد قومی گذار کند به سمتی که به عنوان شهروند، خودش را مالک این سرزمین بداند.

دوره حکومت آقای غنی دوره‌‌ای است که به افراطی‌ترین شکل ممکن، نگاه به یک قوم صورت می‌گیرد و در میان آن قوم نیز این نگاه‌ها به سمت یک قبیله خاص است. همیشه ضرر این وضعیت را برادران پشتون ما دیده‌اند و این وضعیت به ضرر آن‌ها تمام شده است. فرزندان‌شان را از مکتب باز می‌دارد، آن‌ها را از آزادی محروم می‌کند، آن‌ها را به سمت ساختارها و سیستم‌های استبدادی پیش می‌برد و این به ما راه نجات از بن‌بست و بحران نیست.

ولی یک اندیشه بر پایه کانسپتی که من یاد کردم ایجاد شده که بر مبنای آن دولت ایجاد شود. برادران پشتون ما همیشه موضوع دولت مرکزی قوی را مطرح می‌کنند. دولت مرکزی قوی همیشه مشکل افغانستان بوده است، دولت مرکزی قوی در این‌جا جا نمی‌افتد، دولت مرکزی دولتی است که به همه متعلق باشد. دولت مرکزی قوی دولتی است که حقوق همه را رعایت کند. دولت مرکزی قوی دولتی است که همه آن دولت خود بدانند. هر قوم، هر فرد، هر مذهب و هر قشر و گروهی که وجود دارد دولت را از خود بدانند.

هرگونه دولت دینی ایدیولوژیک نیز به بی‌راهه می‌رود، این را ما نیز تجربه کردیم و در کشورهای مختلف دیگر دنیا نیز تجربه شده است. همان دولت سه پایه عبدالرحمان‌خانی که مطرح بود و در آن قبایل، مذهب و دیکتاتوری نقش اساسی ایفا می‌کرد، عین آن مدل در عربستان سعودی در حال حاضر وجود دارد و عین مدل نیز در افغانستان برای «ریلز» کردنش کار جریان دارد. این مدل نیز در افغانستان جواب نخواهد داد. چون ما در منطقه‌ای هستیم که بدون اجماع شیعه و سنی ثبات آورده نمی‌توانیم، بدون اجماع اقوام ثبات آورده نمی‌توانیم.

اجماع کلید حل مشکلات افغانستان است، اجماع داخلی و اجماع منطقه‌ای که برای آن صنف سیاسی افغانستان باید کوشش کند و در عین حال بیرونی به شمول همسایه‌ها را قناعت بدهد، خارجی‌های علاقه‌مند به افغانستان همراه‌شان کار مشترک صورت بگیرد. تا این که ما دیگر از این ناحیه آسیب‌پذیر نباشیم.

۸صبح: مسأله‌ی گرایش‌های قومی در سیاست افغانستان در رهبری سیاسی جدید افغانستان ظاهراً بسیار اوج گرفته است. البته نشانه‌های آن در گذشته‌ها نیز وجود داشته است، مثلاً در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز دیده می‌شد که برخی از حرکت‌ها بر محور همان سیاست‌هایی که شما به آن‌ها اشاره کردید، شکل گرفته بودند. تصورتان چیست؛ برخورد قوم‌گرایانه شدید حاصل سیاست‌های فعلی است یا پیشینه درازمدت‌تر نیز دارد و در زمان حاکمیت شما نیز وجود داشت؟

مزدک: بله پیشینه دارد، از تشکیل افغانستان به این سو، نگاه قومی وجود داشته است. ساختن دولت – ملت یا کشور افغانی، خودش یک نقشه قومی است زیرا تا اکنون پشتون‌ها نتوانستند ثابت کنند که همه افغان هستند، هنوز همه خودشان را افغان نمی‌دانند. زیرا باید پافشاری شود که هویت را به همه تحمیل نماییم و این هیچ نوع مقبولیت برای همه ندارد.، همراه این هویت نیز ما نمی‌توانیم نان مردم را زیادتر سازیم، نه آب، نه برق و نه هم ساختمان کشور را بهتر سازیم. این بیماری بس پیشینه داشته است، در زمان ما نیز این مشکل وجود داشت.

۸صبح: پس چرا داعیه‌های بزرگ‌تر مانند سوسیالیسم جهانی نیز نتوانستند جلو این وضعیت را در افغانستان بگیرند؟

مزدک: سوسیالیسم جهانی نیز به اصطلاح، سوسیالیسم جهانی بود. مثلاً همه شوروی که اینترناسیونالیزم بود نیز به افغانستان نگاه قوم‌محور را داشت. برای آن‌ها نیز در افغانستان «پشتون‍‌ها» به عنوان برادر کلان مطرح بودند. قوم بزرگ وقتی مطرح می‌شد، پشتون‌ها بودند و امروز نیز که روسیه میراث‌دار نظام شوروی سابق است و شوروی که میراث‌دار تزار بود، امروز نیز به افغانستان نگاه قومی دارند.

وقتی روس‌ها به گونه مثال می‌روند و به طالبان تکیه می‌کنند، در عین حال نگاه‌شان در رابطه به افغانستان نگاه قومی است. در این‌جا هم اشتباه از نگاه روس‌ها است و هم از غیر پشتون‌ها که آن‌ها نیز نتوانستند برای اغنای آن‌ها کار کنند. این نیز از همان ذهن ابزاری ناشی می‌شود که صنف سیاسی افغانستان دارد که همیشه باید برای دیگران وسیله باشند.

در تمام تعاملاتی که پیرامون افغانستان صورت می‌گیرد کمک متقابل و کار متقابل کنیم و نباید غیر فعال باشیم، امروز در تمام تعاملات پیرامون افغانستان، مردم حضور ندارند. ما غیر فعال هستیم. در این زمینه ما باید از پاکستانی‌ها یاد بگیریم که چقدر در خط دفاع از منافع‌شان با جدیت تلاش می‌کنند، کار می‌کنند و از شرکت در هیچ نوع تعامل، دریغ نمی‌ورزند. آن سوسیالیسمی که از آن حرف می‌زنیم، یک بحث و یک حرف بود.

۸صبح: پس به این معنا که سیاست ۱۰۰ سال گذشته افغانستان به حدی ریشه دوانده است که حتا سیاست‌های بزرگی که در رابطه به افغانستان مطرح می‌شود و بازیگران بزرگی که نیز وارد افغانستان می‌شوند، در واقع بر محور همان سیاست‌ها حرکت می‌کنند.

مزدک: بی‌تردید. کانسپت افغانستان یک کانسپت قوم‌محور است، تا که این کانسپت، این برنامه و این راه‌کار تغییر نکند، تا که روشن‌فکران و قشر سیاسی افغانستان از نظر فرهنگی و فکری دگرگون نشوند و تغییر نکنند، ما شاهد تغییرات و دگرگونی‌های مثبت در آینده افغانستان نخواهیم بود.

۸صبح: خب، وسیله‌ای که بتواند این تغییر را به بار بیاورد، چیست؟

مزدک: واقع‌بینی، ایجاد یک قشر پیش‌رَو و پیش‌گام سیاسی که مسایل را مطرح کند و در عین حال سازمان دادن یک نقد درون‌قومی، ما به جای این که از برتری‌جویی‌های قومی صحبت کنیم، بهتر است که نقد درون‌قومی را سازمان‌دهی کنیم و این حقیقت و جبر مسلم را پیش خودمان مطرح کنیم که بدون همبسته‌گی تنوّع قومی، پیش‌رفت و توسعه‌ی افغانستان ناممکن است.

ما می‌خواهیم تکه‌تکه شویم؟ حالا نیز از درون بحران داریم و به نوعی تکه و پارچه هستیم. آیا این جغرافیا را نیز می‌خواهیم تکه‌تکه بسازیم یا ثابت نگه داریم؟ این جغرافیا، به هیچ صورت بدون اجماع قومی، یک‌پارچه نگه داشته نمی‌شود. این را باید روشن‌فکران تمام اقوام بدانند. تا این را ندادند و به این واقعیت اعتراف نکنند و با این اعتراف به دگرگونی‌های قومی و نقد درون‌قومی نپردازند، ما از این بن‌بست و از این بحران نمی‌توانیم بیرون شویم.

۸صبح: یکی از نگرانی‌های جدی در افغانستان، آینده دموکراسی است، چون ما چند انتخابات را برگزار کردیم و در نهایت مجبور شدیم تا به طرف اجماع و سازش سیاسی برویم تا از تنش در افغانستان جلوگیری شود. انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز که احتمالاً تا چند ماه دیگر برگزار می‌شود، یک بار دیگر نگرانی‌هایی را در رابطه به دموکراسی و آینده دموکراسی در افغانستان مطرح کرده است. برداشت شما از دموکراسی‌ای که فعلاً در افغانستان تجربه می‌شود چیست و این دموکراسی چقدر آسیب‌پذیر است و یا چقدر می‌تواند راه‌کار مناسب برای آینده افغانستان باشد؟

مزدک: بسیار آسیب‌پذیر است، ما در ۱۷ سال گذشته خواستیم که دموکراسی بسازیم، بدون این که دموکرات تربیت کنیم. برای مدیریت دموکراسی و سازمان‌دهی دموکراسی، ما به نیروی دموکرات نیاز داریم. بدبختانه بخشی از روشن‌فکران افغانستان که از جوامع دموکراتیک برگشتند نیز به دموکراسی نگاه ابزاری کردند، تقلب در انتخابات‌ها، نگاه بد دموکراسی بود. قوانینی که خودشان تصویب کردند را رعایت نکردند. مناسبات میان حکومت و پارلمان همیشه در بحران‌هایی بوده است که این بحران‌ها عمدتاً از نقض قانون نشأت می‌گرفته است. بنا بر این دموکراسی آینده خطرناکی را در افغانستان به پیش دارد. به ویژه این که در درون جامعه، جنگ و خشونت آن قدر رشد یافته که بخشی از مردم اصلاً به اندیشه دموکراسی نیستند و فقط می‌خواهند که صلح و آرامش بیاید. بدون این که آن‌ها به این باندیشند که اگر صلح آمد، فردای آن چه اتفاقی خواهد افتاد و با استبداد چطور می‌توانند زنده‌گی کنند. زیرا بدون دموکراسی، ما پس به سمت حکومت‌های استبدادی خواهیم رفت.

البته نوع دموکراسی‌ای را که در غرب داریم، آن را در افغانستان نه نیاز داریم و نه عملی است. در افغانستان همین روحیه ایجاد شود که یک نفر، یک رأی است و این رأی از پایین‌ترین واحد اداری تا بالاترین آن باید کار کند. ما رییس جمهور انتخابی داریم، باید شهرداری انتخابی داشته باشیم، باید والی انتخابی داشته باشیم، در شهرستان‌ها و ولسوالی‌ها باید همه‌ی کشور می‌گویند که در ولایت‌ها و شهرداری‌ها، انتخابات فعلاً زود است و مردم عقب مانده هستند و نمی‌توانند انتخاب کنند. چطور ممکن است مردمی که رییس‌جمهور را می‌توانند انتخاب کنند، والی و شهردار را نتوانند انتخاب کنند؟ در ولسوالی‌ها و قریه‌ها نمی‌توانند حاکم خودشان را انتخاب کنند؟ تمام ارگان‌های قدرت باید از طریق انتخابات به وجود بیایند. و طوری کار کنیم که هم مردم دموکرات بودن را بیاموزند و هم پرورش و حفظ روحیه انتخاب کردن را هم از دموکراسی در زنده‌گی روزمره برای ایجاد ارگان‌های قدرت و اداره بهره بگیرند.

۸صبح: ما تجربه بسیار اندک از دموکراسی داریم، جز دهه دموکراسی که در آن یک سلسله اصلاحات را تاریخ افغانستان شاهد بود. دموکراسی ۱۷ سال گذشته هنوز به عنوان یک دموکراسی نوپا در افغانستان شناخته می‌شود. کارهایی که می‌تواند آسیب این دموکراسی را کم بسازد و این را به یک ابزار مؤثر قدرت در افغانستان بدل سازد، چی‌ها هستند؟

مزدک: واقع‌بینی! ببینید، یک قانون اساسی با دنیایی از نقایص ساخته شده است. برای تطبیق این قانون، قوانین و مقررات دیگری که در قدمه‌های مختلف عمل می‌کند، نیز ساخته شده است. دو کار باید صورت گیرد. اول این که جدیت باید به خرج داده شود برای تحقق این قوانین. وقتی من می‌گویم واقع‌بینی، یعنی این که دیده شود که قوانین ساخته شده بر پایه قیاس با تمام تجربه دموکراتیک ما در دهه دموکراسی و پیش از آن و پس از آن که چه تغییرات و دگرگونی‌ها را برایش ضرورت داریم. افغانستان بدون تغییر نمی‌تواند به سمت بهبود و توسعه روان شود. و این تغییر این گونه نیست که در هر ۱۰۰ سال رونما شود، ما هر روز باید هر روز بررسی کنیم که کدام عرصه زنده‌گی ما با وضعیت موجود مطابقت ندارد و خودمان را بر مبنای آن تغییر بدهیم. به این معنا که این قانون را عملی کنیم و جهت تغییر قانون و تغییر نظام به آن جهتی که دموکراسی را بتواند نهادینه‌تر کند. به جهتی که علاقه‌مندی مردم را به دموکراسی بیش‌تر بسازد، آزادی و اداره کشور.

یکی از پایه‌های دموکراسی این است که مردم همیشه در همه لایه‌ها علاقه‌مند به این شوند که در اداره قدرت سهم بگیرند. وقتی این علاقه از بین برود و از سمت دیگر در افغانستان، دموکراسی بدون حضور احزاب ممکن نیست. ما در افغانستان، امروز بیش از ۱۰۰ حزب داریم ولی فکر نمی‌کنم که همه این احزاب، بیش از ۱۰ تا ۱۵ برنامه داشته باشند. یعنی این که کمیت کلانی از احزاب تکراری و موازی را شاهد هستیم. چطور می‌توانیم یک گفتمان را راه‌اندازی کنیم که احزاب و صنف سیاسی افغانستان به سمت ایجاد تشکلات بر پایه پلاتفرم‌ها حرکت کنند. در این صورت ما من فکر می‌کنم که ما می‌توانیم ۱۰ حرکت و یا جنبش و جریان‌های شبیه حزب را داشته باشیم که جهت عملی شدن ۱۰ پلاتفرم کار کنند به جای ۱۰۰ حزبی ۱۰۰ مصرف اضافی و سرگردانی اضافی هستند.

۸صبح: افغانستان در ۱۷ سال گذشته حامیان بین‌المللی و غربی فراوانی داشت، امریکا در رأس این حامیان بود، آن‌ها خواستند یک سلسله اصلاحات را در افغانستان ایجاد کنند. مثلاً در زمینه‌هایی مانند حقوق زن، حقوق بشر، آزادی رسانه‌ها و ساختن نهادهایی مانند پارلمان، افغانستان صاحب دست‌آوردهایی نیز شد. شما در مجموع وابسته‌گی افغانستان به غرب و جامعه‌ی جهانی را چقدر مؤثر می‌پندارید و فکر می‌کنید چقدر به آینده افغانستان آسیب برساند؟

مزدک: اگر خودمان و با فکر خودمان و به صورت ابزاری برویم به سمت وابسته‌گی و تمام امکانات‌مان را به دسترس دیگر کشورها قرار دهیم که آن‌ها استراتژی‌های‌شان را عملی کنند، این بسیار کشنده است. ما محتاج هستیم و به مقداری از این وابسته‌گی‌ها باید تن بدهیم اما باید هیچ گاه فراموش نکنیم که در تمام این وابسته‌گی‌ها، خودمان را حفظ کنیم، کشورمان را رشد دهیم، از منافع ملی خود یک تعریف قابل قبول برای تمام باشنده‌گان این سرزمین ارایه کنیم و در حفظ این منافع از هیچ کوشش و کاری دریغ نورزیم. ما مجبور هستیم که با همه همسایه‌ها مناسبات خوب داشته باشیم. ما باید با همه جهان مناسبات‌مان را حفظ کنیم، از تمام رقابت‌ها و زدوبندهای کشنده پرهیز کنیم و خودمان را دور بسازیم و از تمام مناسبات و روابط به اصطلاحی وابسته‌گی‌ها، برای آبادی، آزادی، حفظ از خود و دفاع از منافع خود بهره بگیریم.

به گزارش ۸صبح: تشکر جناب مزدک صاحب از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید.

مزدک: سلامت باشید.