تراژدی پنهان؛ جغرافیای فرار مغزها

در قرن حاضر، اقتصاد جهانی به اقتصاد دانش‌‌محور تغییر جهت داده است. در این نوع اقتصاد، تخصص و اطلاعات به مثابه یک کالای اقتصادی در امر تولید، توزیع و مصرف جایگاه خاص خودش را دارد. کشورهایی که به پایه کمال رسیده‌اند، تحصیل‌کرده‌ها و نخبه‌گان خود را به مثابه نیروی مولد کالاهای گران‌بها بیش از پیش صاحب قدر و منزلت می‌پندارند.

یکی از راه‌های موثر برای پیش‌رفت و عبور از یک مرحله گذار، بی‌گمان استفاده موثر و مدیریت‌شده از نیروی تحصیل‌کرده در یک جامعه است. کشورهایی که امروزه به رفاه رسیده‌اند، دست‌آوردها و پیش‌رفت‌های داخلی خویش را مدیون تلاش‌های موثر طبقه جوان و نخبه خویش که به عنوان مرکز ثقل نیروی انسانی فعال در فراهم‌آوری زمینه رشد و پیش‌رفت جامعه تلاش بی‌وقفه کرده‌اند، می‌دانند.

اگر علل عقب‌مانده‌گی و موجودیت بحران‌های مختلف در کشور مورد بررسی قرار گیرد، بی‌گمان بی‌توجهی به نخبه‌گان افغانستان از سوی حکومت، یکی از عوامل آن شناخته خواهد شد.

اصولاً فرار مغزها یا مهاجرت نخبه‌گان به فرآیندی گفته می‌شود که تحصیل‌کرده‌ها و متخصصان یک مملکت بنا بر دلایل سیاسی، اقتصادی و ناتوانی حکومت در امر استفاده از توانایی‌های اطلاعاتی و تخصصی‌شان، به سوی جوامعی سفر می‌کنند که شرایط اقتصادی، علمی، سیاسی و اجتماعی بهتری دارند.

نباید فراموش کرد که فرار مغزها در یک کشور در واقع هدررفتن سرمایه انسانی و فکری آن مملکت است؛ موضوعی که بی‌توجهی حکومت به آن می‌تواند بحران‌زا و فاجعه‌بار باشد.

دلایل متعددی به فرار مغزها از یک کشور می‌انجامد؛ از آن جمله می‌توان به مواردی هم‌چون ناتوانی حکومت در جذب و مدیریت نیروی نخبه و تحصیل‌کرده، وجود بحران و نبود امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اشاره کرد.

اهمیت حضور تحصیل‌کرده‌ها و متخصصان در یک جامعه و همین قسم ارزش کار آنان بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ ولی سوال اساسی این است که آیا دولت افغانستان که امروزه با بحران فرار مغزها مواجه شده است، برای استفاده از توان‌مندی این نیروی خلاق، بسترسازی و تلاش کرده است یا خیر؟

پس از فروپاشی امارت طالبان و کمک‌های جامعه بین‌الملل به ساختار جدید سیاسی در افغانستان، فرصت‌های تحصیلی برای افغان‌ها در داخل و خارج از کشور به میان آمد. این فرصت در جریان دو دهه گذشته باعث شد تا تعداد قابل ملاحظه‌ای از جوانان افغان به مکتب و دانشگاه بروند و سند فراغت به دست بیاورند.

ولی از آن‌جایی که دولت افغانستان نتوانست، به اندازه کافی اشتغال‌زایی کند و به فرهنگ رشوه‌ستانی در ادارات پایان دهد، جوانان تحصیل‌کرده و متخصص به ترک کشور رو آوردند. تنها در سال ۲۰۱۵، صدهاهزار دانش‌آموخته، کشور را ترک کردند.

باید اعتراف کرد در کشوری که روابط جای شایسته‌سالاری را می‌گیرد، دیگر جایی برای نخبه‌گان و نیروی‌ها متخصص و تحصیل یافته در آن نمی‌ماند. این خود اوج فاجعه برای سرزمین خسته از جنگی چون افغانستان است که برای بازسازی به کار شهروندان نخبه و متخصص نیاز دارد.

امروزه در پهلوی تمامی چالش‌های موجود فراروی حکومت افغانستان، یکی از مهم‌ترین چالش‌ها، مسأله مهاجرت و خروج نخبه‌گان از این سرزمین است. هرچند دولت افغانستان طی سال‌های گذشته تلاش کرده است تا با نشر پیام‌های ویدیویی از فرار مغزها جلوگیری کند، ولی این تلاش‌ها نتیجه نداده است. برای این‌که بتوانیم به یک نتیجه مطلوب دست یابیم، نیاز است تا همه دست به دست هم دهیم و با جذب نیروهای خلاق این سرزمین، نه تنها زمینه شایسته‌سالاری را در نظام به تمثیل بگیریم، بلکه به کمک تحصیل‌کرده‌ها و نخبه‌های جامعه، افغانستان را از وضعیت اسف‌بار موجود نجات دهیم.

به مشکل می‌توان تصور کرد که قشر تحصیل‌کرده افغانستان به راحتی و یا براساس میل خود بخواهند کشور را ترک و در غربت زنده‌گی کنند. بنابراین، حکومت باید برنامه‌ جامع برای نیروهای متخصص و تحصیل‌کرده روی دست گیرد و زمینه را برای جذب آنان در ادارات دولتی که در واقع یک ضرورت پنداشته می‌شود، به معنای واقعی کلمه، آماده سازد و این‌گونه از خروج متخصصان از کشور جلوگیری کند.

تجربیات بین‌المللی در امر جلوگیری از فرار مغزها، نشان می‌دهد که ایجاد انگیزه قوی برای نگه‌داشتن متخصصان، نخبه‌گان و تحصیل‌کرده‌ها در کشورهای‌شان، مهم‌ترین سیاست بلندمدت است. با روی دست گرفتن چنین سیاستی، دولت افغانستان می‌تواند به بحران مهاجرت و فرار مغزها پایان دهد.