چرا بی‌طرفی در جنگ روسیه با اوکراین برای افغانستان مهم است؟

نماینده‌ افغانستان در سازمان ملل متحد برای تصویب قطعنامه مجمع عمومی علیه روسیه در هجوم به اوکراین رای موافق داد. این در حالی‌ است که کشورهای منطقه از جمله چین، هند، پاکستان، ایران و دولت‌های آسیای میانه رای ممتنع دادند. این رویکرد نقدهای جدی را در پی داشت و این پرسش را مطرح کرد که چرا بی‌طرفی افغانستان در این جنگ تباه‌کننده اهمیت دارد.

به باور من پنج عنصر جدی برای توجیه بی‌طرفی افغانستان در این جنگ وجود دارد:

از دید ژئوپلیتیک نگاه سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای به جغرافیای افغانستان در سطح سرنوشت‌ساز اهمیت دارد. افغانستان در منطقه‌ا‌ی موقعیت دارد که تضاد ابرقدرت‌های جهان از جمله روسیه‌ تزاری و امپراطوری بریتانیای کبیر تا اوایل قرن بیستم قبل از به‌میان آمدن اتحاد شوروی و تضاد استراتژیک کمونیسم و لیبرالیسم را پس از انقلاب اکتبر در روسیه، دوران جنگ دوم جهانی و جنگ سرد در پی داشته است. پس از جنگ سرد این تضادها خود را با چهره‌ جدیدی به نمایش گذاشتند که تا هنوز ادامه دارد.

بنابراین تجارب یک‌ونیم قرن اخیر نشان داده است که گرایش‌های تندورانه در سیاست خارجی سبب گسترش ناامنی، جنگ و بحران‌های سیاسی در افغانستان شده است.

از دید اقتصادی افغانستان در “محاصره اقتصادی” دولت‌هایی قرار دارد که سیاست‌ خارجی آن‌ها در جنگ روسیه بی‌طرف پنداشته می‌شود.

روسیه و چین، بازیگران اصلی بازار اقتصادی آسیای میانه هستند. بازار آسیای میانه بر وضعیت اقتصادی افغانستان اثرگذار است. کالاهای مهم از جمله غذا، انرژی و مصارف برای زیرساختارهای افغانستان از طریق آسیای میانه به افغانستان وارد می‌شوند. تنها کافی‌ است انرژی برق را مثال بیاوریم. آسیای میانه نقش مهمی در تامین انرژی افغانستان دارد.

به همان پیمانه‌ای که آلمان به گاز روسیه می‌اندیشد، افغانستان باید به انرژی آسیای میانه بیندیشد. این در حالی‌ است که آلمانی‌ها برای پر‌کردن کم‌بود گاز روسیه جایگزین‌هایی از جمله انرژی پاک (خوشیدی، بادی و آبی) دارند، در حالی ‌که افغانستان چنین ظرفیتی را ندارد. این‌جا فقط بی‌طرفی می‌تواند افغانستان را از چشم حامیان غربی به ویژه اروپایی‌ها و حامیان شرقی از جمله چین و روسیه نیندازد.

از دید سیاسی، پوتین در مراودات خود با مسلمانان نسبت به آمریکا پیشی گرفت. وی نشر کارتون‌های پیامبر اسلام را که از سوی غربی‌ها حمایت شد را به شدت نکوهش کرد. این کار، پوتین را به شخصیت “محبوب سیاسی و حامی مسلمانان” مبدل کرد. وقتی در عمان با گروهی از متخصصین سوریه و یمن کار می‌کردم، به من گفتند که در میان خانواده‌ها برخی‌ها نام‌ها نوزادان خود را پوتین نهاده‌اند. این‌کار هرچند شاید تمسخرآمیز باشد اما یک واقعیت تلخ را برای آمریکایی‌ها بیان می‌کند و آن محبوبیت یک کمونیست سکولار و افسر استخبارات دیروزی را در میان جامعه‌ اسلامی به نمایش می‌گذارد. من با دولت‌های خاور میانه کار می‌کنم. در برخی شهرهای خاورمیانه شما تصاویر پوتین را در مغازه‌ها و موترهای شهری مشاهده می‌کنید. به باور من این “پوتینیسم” محصول استراتژی‌های بی‌ثبات آمریکا در کشورهایی چون لیبی، یمن، عراق، سوریه و حتا ترکیه بوده است که به پوتین و سیاست خارجی او را محبوبیت بخشیده است.

از دید تبلیغاتی، نزدیک به هفت‌ماه پیش آمریکایی‌ها با خروج از افغانستان تصویر‌های زشت و دردآگین را در ذهن جامعه‌ جهانی و به ویژه جامعه‌ افغانستان ضبط کردند. آن‌ها هیچ دلیل موجه برای خروج بدون قیدوشرط به جهانیان ارایه نکردند. امریکا مسئولیت پیامدهای جنگ را به دوش نگرفت. آمریکاها در نتیجه‌ یک معامله‌ استخباراتی جنگی را که دو تریلیون‌ دالر/دلار هزینه برداشت به طالبان واگذار کردند. ماموریت آمریکا در افغانستان به شکست مواجه شد. استراتژی آمریکا نتوانست خود و دوستان خود را در منطقه تعریف کند. آمریکا تنها در صدد خروج بود و خاطرات تلخی را از خود به جا گذاشت. عملیات خروج تصویر یک شکست ننگین را در ذهن جامعه‌ بین‌المللی نهادینه کرد.

طالبان و حامیان آن از جمله روسیه و ایران از این رویکرد استفاده کرده و دست به تبلیغات گسترده علیه منافع آمریکا در افغانستان و منطقه زدند. این جنگ (تبلیغاتی) هنوز ادامه دارد. این جنگ تبلیغاتی می‌تواند هر بازیگری را قربانی سازد. پس بهتر است افغانستان در این وضعیت از فرهنگ بی‌طرفی و مثبت‌گرایی سود جوید.

ناتو گرایی

ناتو پس از خروج افغانستان دچار “شکست” جدی شد. این شکست در دو جنبه رشد کرد. نخست این‌که ناتو با شکست در جنگ بیست‌ساله‌ افغانستان به عنوان یک ابزار مفید در دفاع از منافع کشور های عضو به معنای (وجودی خود) آسیب رسانید. دوم ناتو در ذهنیت عامه‌ جهان غرب مورد پرسش قرار گرفت. دولت‌های عضو ناتو هزینه‌ی سنگینی به این پیمان می‌پردازند. در حالی ‌که از عمل‌کرد آن در عملیات افغانستان “خشمگین” بودند.

اما جنگ اوکراین یک‌بار دیگر ناتو را به یک ضرورت و واقعیت عینی جامعه‌ غربی تبدیل کرد. هرچند پوتین با حمله به اوکراین به این باور بود که جلو ناتو را در مرز خود می‌گیرید. اما دولت‌ فنلاند که همسایه‌ آبی روسیه از طریق دریای بالتیک است هراسان شده و ترغیب شده است تا به ناتو بپیوندد. یا دولت سوئد که یکی از بی‌طرف‌ترین دولت‌های جهان است راه‌های رسیدن به ناتو را پیش گرفته است.

به این‌ترتیب، یک‌بار دیگر اروپا به سوی نظامی‌گری روان می‌شود. در این میان دولت‌های فقیر وابسته به جهان سرمایداری و به ویژه غرب را مجبور به بازنگری سیاست‌های خارجی می‌کند.

افغانستان که به شدت وابسته به حمایت‌های جهانی است به سیاست بی‌طرفی نیاز دارد تا قربانی این بازی خطرناک نشود. افغانستان از یک‌سو به حمایت اقتصادی غرب نیاز مبرم دارد و از سوی دیگر نقش خطیر سیاسی و نظامی روسیه را در منطقه نادیده پنداشته نمی‌تواند. این‌جا بی‌طرفی سیاست خارجی افغانستان را از این معرکه نجات می‌دهد.

واقعیت این ا‌ست که جنگ روسیه پیروز و یا بازنده نخواهد داشت. اگر روس‌ها اوکراین را از آن خود سازند، دولت‌های دیگری در همسای‌گی روسیه به ناتو خواهند پیوست.

واقعیت این ا‌ست که این جنگ نشان خواهد داد که روسیه ابرقدرت نظامی در منطقه و یکی از ابرقدرت‌های نظامی در جهان باقی خواهد ماند. اما در جنبه اقتصادی تضعیف خواهد شد و جنگ تبلیغاتی را خواهد باخت.

در این میان افغانستان باید تلاش کند که طرف جنگ قرار نگیرد چون این جنگ، جنگ بازندگان خواهد بود. افغانستان در چهل سال اخیر همیشه بازنده جنگ‌های منطقه‌ای و داخلی بوده است و باید از آن درس بگیرد.

در سیاست مقوله‌ معروفی وجود دارد. آنی که از شکست‌های پی‌هم درس نیاموزد، محکوم به شکست‌های مکرر خواهد شد.