نوشدارو پیش از مرگ باید؛ زنان گروه مستقل مذاکرهکننده داشته باشند
نگاه نو_ توافقنامه صلح میان طالبان و امریکا زنان افغان را بسیار نگران ساخته است. زنان افغان به این فکر میکنند: مبادا با آمدن طالبان، همهی حقوقشان را از دست بدهند. نگرانیشان قابل درک است و باید هم از این وضع نگران باشند؛ چون در توافقی که میان گروه طالبان و امریکا به امضا رسیده، هیچ جایی از رعایت حقوق و حفظ جایگاه زنان گفته نشده است.
در سوی دیگر، حکومت افغانستان در حالی که تاکید کرده از حقوق زنان در مذاکرات حمایت میکند، ولی عمل کردن حکومت افغانستان به خطوط تعیینشده توسط خودش، یک مقدار کماعتبار است، زیرا باربار از خطوطی که تعیین کرده است، عبور کرده و هدفهایی را که مشخص ساخته است، ناتکمیل رها کرده است و در واقع راهها را نیمه رفته است.
در این باره سازمانهای داخلی مدافع از حقوق زنان نیز ابراز نظر نمیکنند. خاموشیشان میرسانَد که چشم به راه وضعیتیاند که طالبان میخواهند، و این عمق اندوه برای زنان افغان است.
از جانب دیگر، زلمی خلیلزاد در مصاحبهی آخرش در طلوعنیوز در باب «جایگاه زنان پس از صلح و توافقنامه با طالبان» گفت که زنان افغان باید خودشان حقشان را در چارچوب مذاکرات به دست بیاورند. معنای این سخن این بود که زنان کمکم دارند حامیان بینالمللی حقوقشان را از دست میدهند و پس از این باید خودشان از حقوق انسانیشان در برابر کسانی که مثل انسان همراهشان رفتار نمیکنند، دفاع کنند. کاری که زنان افغان هنوز نکردهاند و پیشینهی مناسب و مطلوبی در این بخش ندارند.
روی دیگر ماجرا این است که این تنها طالبان نیستند که با آزادیها و کار کردن زنان افغان مخالفاند، بلکه انسانهای زیادی در گرد و کنار زنان به صورت فراوان هستند که فکرشان با طالبها فرق چندانی ندارد. این افراد نیز دوست ندارند زنان، همچون انسانهای دیگر، رشد کنند. توقع این مردان هم این است که زنان هویتشان را زیر چادری پت و پنهان داشته باشند، زنان در حانه «قید» باشند. این نوع مردان کم نیستند که اسلامشان و آبرو و عزتشان را به تار موی زنان بستهاند و دردناکتر این خواهد بود که از این قماش آدمها در ترکیب هیأت مذاکرهکنندهی دولت و یا دیگران باشد.
داشتن حق کار، تحصیل، رأی و برخورداری از حق رقابت (حداقل در قانون) و جدیداً امتیاز تبعیض مثبت در تقرریهای دولتی، ارزشها و دستآوردهایی هستند که زنان افغان دارند. این دستآوردها و ارزشها در تاریخ افغانستان برای زنان بیسابقه است.
این درست است که دستآوردهایی که زنان افغان دارند، با تلاشهای زیاد خودشان به دست نیامده و بر اساس حمایتهای جامعهی جهانی کسب شده است، ولی در این میان، حضور زنان افغان برای استفاده از این حقوق، هم مفت و ساده برای زنان نبوده است. زنان افغان راههای دشواری را گذشتهاند، به رویشان تیزاب پاشیده شد، سرهایشان بریده شد، تجاوزهای گوناگون بر زنان خبرساز گردید، سنگسار و محاکمهی صحرایی شدند، دختران در مکتبهایشان مسموم گردیدند. این همه ایجاد رعب برای عقب کشیدن زنان افغان از متن، کافی بود؛ اما هیچ گاهی از تلاش برای استفاده از حقوقشان دست نکشیدند. دختران پس از مسمومیت دوباره به مکتب رفتند، زنان پس از تیزابپاشی به سر کار در ادارات و خرید به بازار مراجعه کردند و عملاً تسلیم خواستههای طالبان و همفکرانشان نشدند. عملاً طالبان و همفکران پیشین و پسینشان را که از پیشرفت زنان میهراسند، ناامید کردند و در برابر خرافاتی که برای زندانیسازی زنان در خانهها چیده شده است، «نه» گفتند.
اما با گفتوگوهای صلح، همهچیز ممکن است به یک خوابی که گذشته، بدل شود. خوابی که تعبیرش بدِ بد بوده باشد. مثلاً به تازهگی، شماری از چادریپوشان (مطمین نیستم زنان بگویم، چون هویتشان نهان بود) در اقدامی با پوشیدن چادری خطاب به طالبان گفتند «ما شما را میبخشیم» «اگر» فلان کار را «نکنید». این چادریپوشان، در عمل نشان دادند که تعدادی زنان با پذیرفتن چادری که هویت تحمیلی بر زنان است، به طالبان نشان دادند زنان «چادری» و «طالبان» را قبول میکنند.
به این چادریپوشان باید گفته شود که زنان هم مثل دیگر انسانها، انسان هستند. داشتن چهره و بودن، گناه هیچ انسانی از جمله زنان نیست. همان طوری که داشتن چشم گناه کسی نیست. انسانها وقتی تنها از لحاظ جنسیت به زن و مرد تقسیم شدهاند، هیچ معنایی ندارد که یک جنس از انسانها نسبت به دیگری پایینرتبه باشد یا جنس دیگری مکلف باشد به جنس مقابل تکلیف تعیین کند. هر کس هم که این باورها را دارد، باید خودش را از لحاظ فکری و عقلانی درمان کند.
افغانستان در آستانهی رفتن به مذاکرات با طالبان است. هیچ زنی در افغانستان از لغو زمینههای ایجاد شده برای آزادی زنان، سود نمیبرَد، ولی زنان زیادی با لغو حقوق زنان در قوانین افغانستان، محتوا و معنای زندهگی واقعیشان پایان میدهند، انکار میشوند، خاموش میشوند، فراموش میشوند و در کل بهتر است گفته شود که برخی از زنان همان شخصیتی که دارند و عمری رویش کار کردهاند را از دست میدهند و این (همان نادیدهگرفتن حقوق نیمی از انسانها) یک فاجعهی انسانی میتواند باشد.
بهترین زمان برای نگهداری از این حقوق، همین حالا و بهترین راه برای حفاظت از آن، ایجاد یک گروه مذاکرهکنندهی واحد از جانب زنان است. گروه زنان مذاکرهکننده که باید تشکیل شود، نیاز است که از زنان آگاه از حقوق مدنی و جهانی زنان تشکیل شود (اشکالی ندارد اگر مردان متعهد به حقوق زنان در حد کشورهای مدرن، نیز عضو گروه باشند). این گروه در مذاکرات باید ۵۰ درصد رأی داشته باشند و این یگانه راه برای حفظ وضعیت فعلی است. وضعیتی که از لحاظ قانونی زنان در شمار انسانها میروند، نه مایملک انسانهای دیگر.
زنان افغانستان فعلاً شبیه زندهبهگورانی هستند که توانستهاند از قبرها بیرون شوند، حالا باید دولت برایشان فرصت و گروه و فیصدی رأی ثمربخش بدهد تا خودشان نگذارند دوباره زندهبهگور شوند. اگر دولت بر سهم ۵۰ درصدی زنان در مذاکرات صلح تأکید و پافشاری نکند، جمهوریت یکی از معناهای اصلیاش را زیر پا میگذارد.
فرشته آویژه، فارغالتحصیل ادبیات انگلیسی