آیا پاکستان واقعاً از صلح افغانستان حمایت می‌کند؟


نگاه نو_ حمایت پاکستان از صلح افغانستان به این می‌ماند که بگوییم طالبان زین پس از دموکراسی، رقص، آزادی زنان، حقوق بشر، آزادی بیان، لیبرالیسم و در کل از نظم دموکراتیک حمایت می‌کنند. حمایت پاکستان از صلح افغانستان حتا از این هم دشوارتر و غیر‌واقع‌بینانه‌تر است؛ به این دلیل که این دو کشور همسایه هیچ‌گاه رابطه نیک نداشته‌اند. افغانستان با شکل‌گیری پاکستان به عنوان واحد سیاسی جدید مخالف بود و برای همین در خزان ۱۹۴۷ در سازمان ملل متحد، به پذیرش پاکستان مستقل از هند رای رد داده بود. به دنبال آن همیشه از پشتون‌ها و بلوچ‌های جدایی‌طلب و تجزیه‌طلب پاکستان و الحاق آنان و قلمروشان به افغانستان، حمایت و پشتی‌بانی کرده است. افزون بر این بر بخشی از خاک کنونی پاکستان نیز دعوای مالکیت دارد. زمانی که کشورهای جهان به حمایت دو ادوگاه متضاد پیوستند، افغانستان به جانب شوروی لنگر انداخت و پاکستان به ایالات متحده‌ی امریکا.  بنا‌بر‌این، از زمان شکل گرفتن پاکستان(۱۹۴۷) به این سو، رابطه دو همسایه(پاکستان و افغانستان) همواره پر‌تنش و در کشا‌کش بوده است. هر دو کشور در تمام این سال‌ها در پی انتقام‌گیری از یک‌دیگر بوده‌اند. در این مدت هیچ‌گاه رابطه دوستانه میان دو کشور برقرار نبوده و هر دو کشور از تمام گزینه‌ها برای تخریب یک‌دیگر استفاده کرده‌اند. اما مشکل از کدام طرف است؟ مقصر اصلی کدام یکی است: پاکستان یا افغانستان؟

تا روی کار آمدن مجاهدین تقریباً تمام طرف‌های سیاسی در داخل افغانستان یا از پشتونستان مستقل یا از الحاق پشتون‌های پاکستان با افغانستان کنونی حمایت می‎کردند. این ادعا و روایت را اعضای حزب دموکراتیک خلق قبل از به قدرت رسیدن‌شان و هنگامی هم که به قدرت رسیدند، سلطنت‌طلبان، داوودخان، غبار و فرهنگ و بقیه تبلیغ می‌کردند و خواستار جدایی پشتون‌های آن سوی دیورند از پاکستان بودند. در این مرام چپ و راست و حکومت‌های دهه‎ی چهل تا پایان دهه شصت خورشیدی موافق و همراه بودند. در دهه چهل خورشیدی و پنجاه و شصت تمام رهبران و اعضای حزب دموکراتیک خلق و پرچم در «روز پشتونستان» یک‌جا با رهبران تبعیدی ماورای دیورند تظاهرات به راه می‌انداختند. اعضای رهبری حزب دموکراتیک خلق و طرف‌های دیگر به تبعیدی‌های آن سوی خط دیورند و مخالفان مسلح دولت پاکستان پناه می‌دادند و ضرویات آن‌ها را برای مبارزه با دولت پاکستان فراهم می‌کردند. احزاب آشکار و مخفی آن دوران در خطمشی و اساس‌نامه‌های حزبی و سازمانی‌شان در قسمت سیاست خارجی از پشتونستان مستقل از پاکستان و یا ملحق به افغانستان سخن می‌گفتند. این رویکرد نوعی الزامیت سیاسی نیروهای سیاسی آن دوران بود. اعضای حزب دموکراتیک خلق، به خان عبدالغفار خان حرمت خاص قایل بودند، حتا تداوی و دیگر مایحتاج او بر‌عهده اعضای حزب دموکراتیک خلق بود. صدها جوان پشتون و بلوچ پاکستانی از جانب وزارت اقوام و قبایل برای تحصیل به اتحاد جماهیر شوروی گسیل می‌شدند و از امکانات تحصلی‌ای که سهم فرزندان افغانستان بود، به آن‌ها بخشیده می‌شد. این برای آن بود که آنان را علیه پاکستان و برای جدایی‌طلبی از پاکستان آماده کنند. ببرک کارمل از زمان دانشجویی‌اش از مبارزات پشتون‌های ماورای دیورند در برابر حکومت پاکستان دفاع و حمایت می‌کرد. در زمان زمام‌داری‌اش دخترش را به عقد یکی از جوانان پشتون انقلابی-جدایی‌طلب و مخالف حکومت پاکستان به نام صفدر در‌آورد. سلیمان لایق از روی چنین علایق(‌علاقه جدا کردن پشتون‌ها از بدنه پاکستان) دخترش را به عقد جمعه‌خان صوفی، یکی از جوانان پشتون انقلابی و جدایی‌طلب آن طرف دیورند که سال‌ها برای مخالفتش با حکومت پاکستان در تبعید به سر می‌برد(در کابل اقامت داشت) در‌آورد. خانواده بوتو سال‌ها در افغانستان بودند و با دولت افغانستان علیه حکومت پاکستان فعالیت می‌کردند.مرتضی بوتو و شهنواز بوتو، فرزندان ذوالفقار علی بوتو، هم در کابل پناه داده شده بودند و با دختران افغانستانی ازدواج کردند. آنان نیز در مدت اقامت‌شان در کابل علیه حکومت ضیا‌الحق فعالیت می‌کردند. بی‌نظیر بوتو در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق سفرهای مخفی به کابل داشت و تحایف قیمتی به خاطر همکاری‌اش با حکومت وقت کابل و فعالیت علیه حکومت وقت پاکستان، از جانب دولت کابل نصیبش می‌شد. یک بار داکتر نجیب‌الله یک انگشتر طلا به او هدیه داده بود. مداخله افغانستان در امور پاکستان از طریق حزب نشنل عوامی و بلوچ‌ها و خانواده بوتو، با خروج نیروهای شوروی پایان یافت.حتا بعد از آن هم داکتر نجیب با عبدالولی رهبر حزب نشنل عوامی پاکستان توافق کرده بودند که هم‌زمان با تکمیل خروج قوای شوروی از افغانستان، ده‌ها هزار از مردمان آن طرف خط دیورند را وارد افغانستان کنند تا علیه مداخلات پاکستان ایستاد شوند. عبدالولی برای این کار مبلغ سه میلیون دالر از داکتر نجیب‌الله تقاضا کرده بود. در ۱۷ جوزای ۱۳۶۷ مقداری از این پول را داکتر نجیب‌‌الله در لندن به وی سپرده بود.

در مذاکرات حزب دموکراتیک خلق افغانستان با پاکستان(مذاکرات ژنیو) یکی از موارد جنجالی موضوع خط دیورند بود. در متن توافق‌نامه جمله «سرحدات موجود شناخته‌شده‌ی بین‌المللی» آورده شده بود که دولت افغانستان آن را نپذیرفت و  به حیث سرحد از سند برداشته شده بود. در آن توافق‌نامه افغانستان خط دیورند را به رسمیت نشناخت. در موافقت‌نامه«سرحدات یک‌دیگر» را ذکر کردند و آنهم به این لحاظ که هر دو طرف تعبیر متفاوت از سرحدات خود داشتند.

اقدامات و انتقام پاکستان در برابر افغانستان را بعد از سقوط حزب دموکراتیک خلق حداقل اغلب مردم افغانستان شاهد بوده‌اند که یادآوری‌اش موی را در بدن هر آدم این سرزمین راست می‌کند. آن اقدامات و انتقام‌هایی که بعد از سقوط حکومت مجاهدین توسط پاکستان در قبال افغانستان روی دست گرفته شد، هم‌چنان به گونه‌های مختلف ادامه دارد.

با توجه به فراز و فرودهای روابط دو کشور، احتمال حمایت و پشتی‌بانی پاکستان از صلح افغانستان وجود ندارد. سعی این روزهای پاکستانبه منظور برقراری صلح میان طالبان و دولت افغانستان نیست، بلکه چانه‌زنی بر سر حاکم کردن طالبان یا حد‌اقل سهم برجسته‌ی آنان در ساختار و نظام پس از منازعه است تا از آن طریق اهداف و استراتژی بلندمدت خودراپی‌گیری و برآورده کند. دولت کابل و مردم افغانستان از همکاری صادقانه پاکستان در راستای آوردن صلح باید مطلق نومید باشند. از این همسایه بد‌نیت چنین چیزی بسیار بعید است. تمام هدف و تلاش پاکستان در نهایت امر یک افغانستان شکسته، زخمی، وابسته به پاکستان و افتاده در منجلاب تعصب و تبعیض نژادی و قومی است. مگر این‌که معجزه‌ای رخ بدهد و پاکستان همه چیز را فراموش کند و در کل سیاست جدید منطقه‌ای‌اش را تدوین کرده روی دست بگیرد.