آیا جمهوریت در حال زوال است؟

برگشت به دهه‌ی هفتاد یا نود میلادی، حاکمیت مجدد طالبان، از میان رفتن دست‌آورد‌های ۱۹ سال پسین (دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان)، تکرار سرنوشت داکتر نجیب… کلیدواژه‌گان این روزهای سیاست‌مداران و کسانی است که مسایل افغانستان را تعقیب می‌کنند. چون که بزرگ‌ترین حامی مالی و نظامی جمهوریت کابل، ایالات متحده امریکا و هم‌پیمانان او بودند. این جمهوریت به خواست آنان و مطابق میل آنان بر سر کار آمده بود و اغلب کارگزاران آن با میل و هدایت ایالات متحده امریکا تقرر و برطرف می‌شدند. حالا پس از ۱۹ سال جنگ فرسایشی ایالات متحده امریکا و دولت افغانستان با طالبان، امریکا این بانی جمهوریت و مبلغ دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان بیش‌تر از دیگران مصمم به پایان دادن به جمهوریت و برگرداندن صفحه جدید در افغانستان است. حالا روشن شده است که ایالات متحده امریکا همان قدر که دوست و هم‎پیمان جمهوریت و جمهوریت‌خواهان است، همان قدر رفیق و هم‌پیمان دشمنان جمهوریت است. امریکا این حسن نیت را در توافق دوحه برای دوستان طالبش نشان داده است.

آن‌چه اکنون برای همه هویدا گردیده است این است که ایالات متحده امریکا مصمم به بیرون شدن از منجلاب افغانستان است و یا حد اقل مصمم به تجدید نظر در برنامه‌های خودش در پیوند به افغانستان است که در آن به جمهوریت و جمهوریت‌خواهان نگاه متوازن دارد. ترمپ رهبران طالبان را ملاهای زیرک توصیف کرده است و حتا از آنان دعوت کرده است که به امریکا سفر کنند. هنگامی که ترمپ گرفتار کرونا شد طالبان اظهار نگرانی کردند. این یعنی همدلی و همفکری و توافق طرفین بحران افغانستان که تهدید بزرگ برای جمهوریت مورد نظر غنی و عدهای از مردم افغانستان است. افزون بر این‌ها ترمپ بار دیگر تاکید کرده است که امریکا پولیس جهان نیست و باید سربازان امریکایی از افغانستان بیرون شوند.

اشرف غنی که دهنش برای تقلب گسترده در دو نوبت انتخابات ریاست جمهوری پر آب است، هنگام معرفی نامزد وزیرانش به نماینده‌گان مجلس از تکرار سقوط امان‌الله خان، داوود خان، و نفاق داخلی هشدار داد. چند روز قبل از او مشاور امنیت ملی‌اش افغانستان را روبه‌رو با تهدید جنگلی داخلی (در صورت خروج نیروهای امریکایی)‌ اعلام کرد. این یعنی جمهوریت در خطر است، ‌این یعنی پشت جمهوریت خالی است. زیرا حامیان اصلی جمهوریت دیگر با جمهوریت نیستند. چون امریکا با جمهوریت نیست. کشورهای همسایه افغانستان که رقیبان اصلی امریکا در جهان‌اند یعنی چین، ایران و روسیه، در تلاش استند که هر طور شده امریکا باید در منطقه به زمین بخورد و تحقیر شود. پاکستان که دشمنی دیرینه با افغانستان دارد از همان شروع کار جمهوریت (همان طور که در برابر بقیه نظام‌های افغانستان ایستاد شد) علیه جمهوریت ایستاده بود و در ۱۹ سال پسین هر چه در توان داشت علیه جمهوریت انجام داد و انتقام گرفت. مثل همیشه هدف عمده و اساسی پاکستان بر اندازی جمهوریت است و برای همین از عبدالله عبدالله و گلبدین حکمتیار مثل رییس جمهوری کشور استقبال کرده‌اند. بعد از پنج دهه تنش با پاکستان باید همه‌ی مردم افغانستان به این عقیده رسیده باشند که پاکستان هدفی جز آوردن طالب و ساختن نظام و افغانستان مطیع نسبت به خودش ندارد. هند که همواره از نظام کابل در برابر پاکستان حمایت کرده است اکنون هم به این خاطر پشت نظام ایستاده است که کابل به دست طالب و پاکستانی نیفتد ولی هند به تنهایی نمی‌تواند کشتی در حال غرق شدن جمهوریت را نشان بدهد.

و اما در داخل جمهوریت. باشنده‌گان قلمرو جمهوریت از نبود امنیت، کار، عدالت ملی و قومی به فغان آمده‌اند. شهرهای بزرگ، شهرستان‌ها/ولسوالی‌ها، اماکن عمومی در محاصره طالبان قرار دارند. همین شب و روز طالبان در دروازه مرکز ولایت بدخشان، تخار، کندز، بغلان، کابل و دیگر ولایات قرار دارند. بر هیچ کس پوشیده نیست که حاکمیت طالب در بعضی از ولایت‌ها بیش‌تر از دولت است. طالبان راهزن چهارراه‌های بزرگ کشور را در اختیار دارند و از تمام عابران و موترهای بزرگ باج می‎گیرند. این وضع جمهوریت را در نظر مردم نفرت‌انگیز و ناپسند جلوه داده است.

در نگاه چه کسی بیزاری و نفرت نسبت به جمهوریت دروغین دیده نمی‌شود؟ در نگاه هیچ‌کس! چون جمهوریت هنوز حتا یک شفاخانه‌ی معیاری ندارد. باشنده‌گان جمهوریت برای درمان دردهای‌شان به هند، پاکستان و ایران سفر می‌کنند که هر نوبت سفرشان با تحقیر و توهین از طرف کارمندان کشور میزبان همراه بوده است. جمهوریت نمی‌تواند از سرباز و نگهدارنده‌ی خودش به درستی و از سر دلسوزی حمایت و دفاع کند. مقامات بلند پایه‌ای این جمهوریت ارزش و اهمیت فداکاری و قهرمانی شهیدانش را نمی‌دانند و پاس نمی‌دارند. مسوولان این جمهوریت از شهرهای کوچک و بزرگ خود در برابر دشمن نمی‌تواند محافظت کند. با این همه نابسامانی و ناکامی، تبعیض و برتری‌طلبی برهنه‌ترین و آشکارترین عمل رأس این جمهوریت است. حذف هویت دیگران، توزیع نابرابر ثروت و منابع کشور، نابرابری در تقرری‌ها و استخدام‌ها در ادارات دولتی… چیزهایی است که هر روز اتباع جمهوریت با آن مواجه‌اند و دست‌وپنجه نرم می‌کنند. هیچ یک از اتباع این جمهوریت امیدوار به تحقق عدالت اجتماعی و ملی نیست. همه‌ی باشنده‌گان قلمرو جمهوریت گرفتار یأس و نومیدی‌اند که این همه محصور بی‌عدالتی و تبعیض ملی است. جان و مال هیچ‌کس در این جمهوریت مصون نیست. مقامات این جمهوریت مولد نکبت و ذلت‌اند. جمهوریت و مدافعان سینه‎چاک آن، بلایی بر سر مردم آورده‌اند که مردم غیر از اندیشیدن به بدبختی خود، کار دیگری از دست‌شان ساخته نیست. تقریباً برای مردم افغانستان چیزی نمانده است که از دست بدهند.

در جمهوریت غنی هیچ‌چیز و هیچ‌کس سرجایش نیست. جمهوریت گرفتار اندوه، فقر، کشتار، تفرقه، تبعیض و برتری‌طلبی است. این جمهوریت به اندازه‌ای کج و دچار نقیصه گردیده که دل هیچ‎کس به فروپاشی و رسوا شدنش در برابر طالب و حامیان طالب نمی‌سوزد. چنان آلوده و کریه گشته که امارت در مقابلش جذاب می‌نماید. کافی است به هفته‌ی آخر کار این جمهوریت نگاه کنید! صد جوان مدافع این خاک به دلیل خطای مسوولان این سیستم در تخار سلاخی شده‌اند. اندوه‌آور این است که در شب همان روزی که صد قامت بلند دفاعی کشور در تخار زمین خورده و خونین گشته، مقامات امنیتی جمهوریت محفلی ترتیب داده‌اند و در آن مصروف عشرت و مستی‌اند. چهل هزار هلمندی در اثر حمله طالبان به لشکرگاه آواره گشته‌اند، حدود بیست آدم نیازمند برای دریافت ویزای پاکستان در ننگرهار لگدمال شده و در نتیجه مرده‌اند، غور از بی‌چاره‌گی به خودش می‌پیچد و فریادرسی ندارد، پایتخت از کنترل وزارت داخله خارج گردیده و دست دزدان و اراذل و اوباش افتاده. تمام هفته‌ها و روزهای جمهوریت در دوره‌ی غنی چنین گذشته است: خون‌بار، دزدی، چپاول و کارهای غیر قانونی. عاقبت خوبی در انتظار این جمهوریت ناکاره، ناکام، فاسد و بنا یافته بر اساس تقلب نیست. اما هر آن‌چه بر سر این جمهوریت بیایید مسوول خود مقامات جمهوریت‌اند نه همسایه و ذی‌منافع دیگری. زیرا هرآن‌چه تا کنون بر سر جمهوریت آمده است، نتیجه غفلت، بی‌برنامه‌گی، عدم دلسوزی و اعتقاد به جمهوریت بوده است.