پدرش خورخه هوراکیو مسی کارگر کارخونه بود و مادرش سلیا ماریا کوچیتینی یک نظافتچی نیمه وقت .
۲۴ ژوئن ۱۹۸۷
“روزاریو سانتا فه”
دقیقا امروز.
لیونل آندرس مسی کوچیتینی .
نمیشد بهش فکر کرد . استرس و اضطراب . مریضی های بی وقفه . تو لحظه اول هیچ جوره نمیشد گفت که قرار این کوچولوی مریض ,بزرگترین فوتبالیست جهان باشه ,و کوتاه ترینشون . فرا زمینی حتی شبیه آدم معمولیا نبود . قهقهه ,پوزخند , تمسخر ,اهمیتی نداشت .رخداد درون جمجمه ی لئو بود. ماشین شماره ۸۷ وقتی توپ رو شناخت ,کوچکترین عضو خانواده بود. اونا چشماشون رو می بستتد . تنها چهار نفر بودند .تمام یک خانواده . لئو , رودریگو ,ماتیاس , سلی, سرود ملی آرژانتین رو میخوندن .و تمام ادای یک بازی ملی رو پیاده میکردند .تصنعی .کلیشه وار . روی زمین خالی با تصور یک مسابقه بزرگ, مثلا جام جهانی, می ایستادند و فوتبال بازی میکردن, پشت هم و با نقش های متفاوت . او قهرمان جا گذاشتنای مارپیچ بود. با سرعت بالا . با انتخاب به جا . بهترین تصمیم ,تو کمترین زمان . هرکدام یک کسی بودند یکی زانتی بود و دیگری تارانتینی
اما لئو خودش بود ,ماشین شماره ۸۷ , تو زمین , وسط تمام تصوراتش . اون همه چیز رو میدونس ,از همون وقتی که بدنیا اومده بود . تنها تصورش از اعداد , تاریخ به دنیا اومدنش بود .همون رو با خودکار پشت پیراهنش نوشت . البته بعدا ۳۰ ,۱۹ و حالا مدت هاست که ۱۰ جاشو پر کرده . اما این تاریخ برای همیشه رو پیراهنی که از فوتبال به یادگار نگه داشتیم میمونه با یه امضای بزرگ از بازی چشم نوازش که روحمون رو سیقل داد . اون فقط دریبل نمیزنه، اون همه چیز رو مهندسی میکنه، زاویههای دقیق, پاسهای بلند و کوتاه , ضربههای دقیق به طاق دروازه حریف، همه ی این جادوها برای ما تجربه های کوتاه و دلنشینی از لذت و هیجان, از بی نقص بودن و اشک ریختن . شدن و نشدن . سکوت و فریاد رو تداعی میکنه .
کاپیتان , جادوگر . اعجوبه ی قرن .ماشین شماره ۸۷ . کاش تا ابد میشد از بازی تو لذت برد . روز ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ یک ستاره به زمین سقوط کرد . تولدت مبارکِ تمام زمینی ها و فرا زمینی ها .
زهرا صفایی