هخامنشی چگونه می‌زیستند؟

اینکه اکثر کارگران کارگاه‌های بزرگ زن بودند و زنان در این کارگاه‌ها در موارد متعددی “ریاست” داشتند، به خوبی حاکی از وجود نوعی “جامعۀ باز” در ایران عصر هخامنشی بود. کار کردن زنان در کنار مردان، آن هم با دستمزد برابر، از زمان فروپاشی ساسانیان تا انقلاب مشروطه، تقریبا به پدیده‌ای بسیار نادر در مناطق شهری جامعۀ ایران بدل شد.

 مرگان بیدرانی – در نوبت پیشین، در معرفی کتاب «زنان در ایران باستان»، اثر ماریا بروسیوس مورخ انگلیسی و متخصص عصر هخامنشیان، به موضوع ازدواج در دربار یا در سطوح عالی قدرت در نظام سیاسی هخامنشیان پرداختیم که فصل سوم کتاب بود. این بار به نگاهی می‌اندازیم به فصل پنجم این کتاب که موضوعش “زنان و اقتصاد دوران هخامنشی” است.

  توضیح این نکته ضروری است که نوشتۀ پیشین با انتقاد برخی خوانندگان مواجه شد. عده‌ای انگیزۀ آن نوشته را “تخریب هخامنشیان” دانسته بودند. در حالی که هدف آن صرفا با هدف معرفی یک کتاب مهم دربارۀ تاریخ ایران باستان و سوق دادن خوانندگان به مطالعۀ آن کتاب و کتاب‌های مشابه بود.

اگر کسانی سبک ازدواج برخی از مقامات سیاسی هخامنشیان را نمی‌پسندند، باید با ارسال مقالات تاریخی مستند، نشان دهند که سخنان مورخان گوناگون دربارۀ ازدواج‌های خانوادگی در دربار هخامنشیان نادرست بوده.

اینکه بگوییم هر کسی که غربی بوده، از یونانی تا انگلیسی، مشغول تحریف تاریخ ایران باستان بوده، سخنی پوچ و توطئه‌اندیشانه است و دلالتی جز غرب‌ستیزیِ بیمارگونه ندارد. البته تجربه نشان داده است چنین غرب‌ستیزانی، در صورت امکان، زندگی در غرب را به زندگی در ایران ترجیح می‌دهند.

عده‌ای هم خانم ماریا بروسیوس و حتی دانشگاه آکسفورد را تمسخر و تحقیر کرده بودند! چنین سخن گفتنی، جز اینکه برخاسته از تعصب و جهل باشد، چه خاستگاه دیگری دارد؟ قطعا اکثر این افراد، در صورت امکان، تحصیل در دانشگاه آکسفورد را به تحصیل در هر دانشگاهی که در آن تحصیل کرده‌یا نکرده‌اند، ترجیح می‌دهند.

با مراجعه به روزمۀ انگلیسی ماریا بروسیوس به راحتی می‌توان دریافت که او یکی از مورخان برجستۀ عصر هخامنشیان است. تصویر برخی از کتاب‌های او دربارۀ تمدن هخامنشیان را نیز در نوشتۀ قبلی منتشر کردیم. جالب است که نام یکی از کتاب‌های او “تمدن درخشان ایرانیان” است؛ ولی عده‌ای از منتقدان (یا بهتر است بگوییم معترضان)، دایی‌جان ناپلئون‌وار، مدعی بودند که او دشمن ایران و ایرانی است.

برخی هم گله کرده بودند که چرا کامنت‌ها منتشر نشده. دلیلش این بود که اکثر کامنت‌ها به فحش‌های چاله‌میدانی آغشته بودند. برخی از کامنت‌ها نیز در چارچوب خط قرمزهای ترسیم شده برای رسانه‌ها نبودند.

با این حال، تا امروز ظهر بیش از 198 هزار نفر نوشتۀ مربوط به ازدواج هخامنشیان را دیده‌اند و حدود 550 کامنت ارسال شده است. یعنی تقریبا از هر 362 خوانندۀ آن نوشته، یک نفر کامنت گذاشته. در واقع اکثر خوانندگان، از خواندن آن نوشته آزرده‌خاطر نشده‌اند. اقلیتی هم کامنت‌هایشان مودبانه بود، ولی فراتر از خطوط قرمز. اما اکثریت کامنت‌ها خشمگینانه بود. با این حال فحش‌دادن هم قواعدی دارد! به قول شاملو می‌توان دو سه آب شسته‌رفته‌تر فحش داد. فحش‌های شسته‌رفته، اگر فراتر از خطوط قرمز مطبوعات نباشند، در صورت موافقت سردبیر، قابل انتشار است.

اما علت اصلی خشم دوستانی که زحمت کشیده و کامنت‌هایشان را ارسال کرده بودند، چیزی نبود جز همان موضوع ازدواج با محارم در دربار هخامنشیان. در نوشتۀ قبلی، هیچ جمله‌ای در ذمّ چنین پدیده‌ای وجود نداشت. کسانی که متعصبانه، منکر چنین ازدواج‌هایی در دربار هخامنشیان هستند، در واقع خودشان مخالفان سرسخت هخامنشیان‌اند.

در بین متفکران اسلامی، علامه طباطبایی بحث ازدواج با محارم را در تفسیر المیزان مطرح کرده و آن را حرام تشریعی دانسته نه حرام تکوینی. حرام تکوینی ناظر بر ادراکات حقیقی است. مثل مست شدن انسان در اثر نوشیدن شراب. اما حرام تشریعی ناظر بر ادراکات اعتباری است. مثل ممنوعیت ازدواج یک مرد با دو خواهر.

علامه طباطبایی معتقد بود حرام تشریعی تابع مصالح و مفاسد متغیر است. یعنی خصلت ازلی – ابدی ندارد. در قصص انبیا آمده است که حضرت یعقوب با دو خواهر ازدواج کرده بود. چنین ازدواجی بعدها حرام شد. و این حرام تشریعی بود. یعنی دلیلی ندارد که پیروان پیامبران بعدی، به یعقوب ناسزا بگویند که چرا با دو خواهر ازدواج کرده بود؛ و دوستداران یعقوب نیز منکر ازدواج او با دو خواهر شوند.

زنان هخامنشی چگونه می‌زیستند؟/ فعلا منتشر نشود

علامه طباطبایی دقیقا گفته است: «حکم ازدواج، یک حکم تشریعی و تابع مصالح و مفاسد است و حکم تکوینی نیست که قابل تغییر نباشد.» فساد غالبا مخل نظم اجتماعی قلمداد می‌شد و آنچه تشریعا حرام می‌گشت، یکی از اهدافش نیز حفظ نظم اجتماعی بود.

در واقع مطابق نظر علامه طباطبایی، اگر ازدواج فرزندان آدم و حوا برخلاف فطرت بود، مصداق حرام تکوینی می‌شد ولی همین که چنان ازدواجی مجاز دانسته شده، یعنی ازدواج با محارم در زمرۀ محرمات تشریعی است.

بنابراین حتی اگر کسانی که تعلق خاطری هم به اسلام ندارند، تحت تاثیر ادیان ابراهیمی و یا هر رسم و آیین دیگری، مخالف ازدواج محارم باشند، دلیلی ندارد متوقع باشند پادشاهان هخامنشی در 2400 سال قبل، واجد چنین رأیی بوده باشند. بویژه اینکه ازدواج با محارم در دربار هخامنشیان، چنانکه از تاریخ و تمدن عصر هخامنشی برمی‌آید، نظم اجتماعی را نیز به هم نریخته بوده.

هخامنشیان از حیث وسعت جغرافیایی جزو چند امپراتوری برتر تاریخ بودند و از حیث برپایی تمدن پیشرفته نیز کارنامۀ درخشانی در تاریخ ایران و جهان دارند. با ذهنیتی به شدت امروزی، نمی‌توان تاریخ را تحریف کرد.

تندی و تعصب جای تحقیق و تأمل را نمی‌گیرد. اگر کسی تحقیقی دارد دال بر نادرستی سخن مورخان گوناگون دربارۀ ازدواج با محارم در دربار هخامنشیان، عصر ایران از انتشار چنین تحقیقی استقبال می‌کند.

اما برویم به سراغ فصل پنجم کتاب «زنان در ایران باستان» که به فعالیت اقتصادی زنان در عصر هخامنشیان می‌پردازد. بروسیوس در این فصل از کتابش فعالیت اقتصادی سه گروه از زنان ایرانی آن دوران را بررسی کرده است: زنان سلطنتی، زنان وابسته به دربار، زنان طبقات عادی جامعه.

منظور او از زنان وابسته به دربار، زنانی است که جزو خاندان سلطنتی نبودند ولی از نفوذ یا حمایت سیاسی برخوردار بودند. او می‌نویسد که زنان سلطنتی در دوران هخامنشی، دارای املاک وسیع و ثروت هنگفتی بودند. بسیاری از این املاک، زمین‌های کشاورزی بودند که گاه مستقیما از سوی خود این زنان و گاه به دست پیشکاران آن‌ها اداره می‌شدند.

منبع اصلی بروسیوس دربارۀ نقش زنان در اقتصاد دوران هخامنشی، آثاری است که در پرسپولیس و بابل به دست آمده. با این حال اکثر این آثار متعلق به دوران داریوش اول (داریوش بزرگ) هستند. یعنی نقصان اطلاعات آشکاری در این زمینه وجود دارد اما همین اطلاعات قابل توجه به دست آمده از دوران پادشاهی داریوش نیز دلالت دارند بر سطح تمدنی پیشرفتۀ جامعۀ ایران در عصر هخامنشیان.

زنان هخامنشی چگونه می‌زیستند؟/ فعلا منتشر نشود

بروسیوس به این نکتۀ مهم اشاره می‌کند که برخی از مورخان یونانی، نظیر پلوتارک و گزنفون، به جای پرداختن به منبع ثروت زنان سلطنتی هخامنشی و نحوۀ استفاده از این ثروت در اقتصاد ایران، نگاهی منفی به ثروت‌اندوزی این زنان داشته‌اند.

دولت‌شهرهای کوچک و پراکندۀ یونانی، در قیاس با امپراتوری هخامنشیان، طبیعتا دولت‌های ثروتمندی نبودند. رتق و فتق امور یک امپراتوری بزرگ بدون ثروت‌اندوزی ممکن نیست، اما نکتۀ مهم‌تر این است که ثروت‌اندوزی زنان هخامنشی در راستای افزایش خیر عمومی در ایران آن دوران بوده است و مثلا با ثروت‌اندوزی زنان ناصرالدین‌شاه تفاوت داشته. توضیحاتی که بروسیوس در ادامه دربارۀ کارآفرینی زنان ثروتمند عصر هخامنشی ارائه می‌کند، شگفت‌انگیز است.

اما دربارۀ منشأ ثروت زنان سلطنتی، بروسیوس می‌گوید:

«نقص عمدۀ اطلاعاتی که در منابع یونانی و آثار باستانی مکشوفه دربارۀ املاک خاندان سلطنتی وجود دارد این است که چگونگی تملک آن‌ها یا منبع ثروت خاندان سلطنتی و اشراف و بزرگان آن زمان روشن نیست… به نظر می‌رسد پادشاهان هخامنشی اراضی متصرفی در جنگل‌ها را ملک شخصی خود به شمار آورده، یا آن را به زنان و بستگان خود اهدا می‌کردند.»

اگر این حدس درست باشد، باید گفت که ثروت زنان طبقۀ حاکم در آن دوران محصول رانت خانوادگی بوده ولی خیر این رانت، از طریق اشتغال‌زایی، نصیب اقشار عادی جامعه هم شده.

یکی از زنان ثروتمند هخامنشی، آرتیستون دختر کوروش و همسر داریوش بوده. داریوش، چنانکه گفتیم، با هر دو دختر کوروش ازدواج کرده بود ولی سوگلی یا زن محبوبش آرتیستون بود. بنابراین عجیب نیست که داریوش بزرگ بسی ملک و املاک به پای لطیف آرتیستون ریخته باشد!

بروسیوس می‌گوید آرتیستون دارای املاک متعددی بود و از فروش محصولات این املاک ثروت زیادی اندوخته بود. اما مهم‌ترین زن آن دوران از حیث برخورداری از ثروت و تاثیرگذاری اقتصادی، زنی به نام ایرداباما بوده که کارخانۀ بزرگی هم در تیزاریس داشته. بروسیوس می‌گوید تیزاریس احتمالا نام شیراز فعلی بوده.

نکتۀ مهم برای بروسیوس نه فقط وسعت املاک زنان سلطنتی بلکه توانایی ادارۀ این املاک از سوی خود این زنان است. او می‌گوید املاک این زنان در پارس و بابل و ماد و سوریه پراکنده بودند.

زنان هخامنشی چگونه می‌زیستند؟/ فعلا منتشر نشود

او همچنین دربارۀ املاک آرتیستون دختر کوروش یا آمستریس مادر اردشیر اول می‌گوید که این املاک “دارای مزارع کشاورزی و باغات میوه بوده و مواد غذایی مورد نیاز مردم را فراهم” می‌کردند.

و یا در سیزده سند به دست آمده از اکتشافات آثار باستانی، محصولات املاک ایرداباما ذکر شده است که عبارت بودند از: گندم، جو، آرد گندم، شراب، آبجو. مثلا از املاک ایرداباما در شوش 2360 کوارت شراب و از “کادانا” 1050 کوارت آبجو صادر کرده به نقاط دیگر ایران. هر کوارت تقریبا معادل یک لیتر است.

بروسیوس می‌نویسد:

«اسناد موجود از دوران هخامنشی از وجود سیلوهای متعددی برای ذخیرۀ گندم و آرد در پرسپولیس و شوش و هیدالی حکایت می‌کند. بزرگ‌ترین سیلوها برای ذخیرۀ گندم که متعلق به ایرداباما بوده در هیدالی با ظرفیت 70 هزار کوارت واقع شده که به موجب یکی از اسناد نیمی از آن بین تاسوپ‌ها توزیع شده است. “هالوک” از پژوهشگران ایران باستان “تاسوپ” را سرباز معنی کرده ولی احتمالا مردم معنی می‌دهد. سیلوهای بزرگ دیگر گندم در پرسپولیس و شوش ساخته شده بود که ظرفیت سیلوی پرسپولیس بیش از 60 هزار کوارت برآورد شده است.»

نکتۀ جالب اینکه، اسناد حاکی از آن‌اند که در املاک ایرداباما تعداد کارگران زن بیش از مرد بوده. دستمزد کارگران نیز به صورت جنسی پرداخت می‌شده و عمدتا مقادیری گندم و شراب به عنوان دستمزد پرداخت می‌شدند.

بروسیوس می‌گوید به درستی معلوم نیست ایرداباما چه مقامی در دربار هخامنشی داشته، ولی وسعت املاک او نشان می‌دهد که موقعیت ممتازی داشته. او در زمان داریوش اول می‌زیسته، ولی از بستگان درجه‌اول پادشاه نبوده. در واقع جزو “زنان سلطنتی” نبوده بلکه یکی از “زنان وابسته به دربار” بوده.

بروسیوس می‌نویسد: «در منابع یونانی به جز بانوان معروف سلطنتی و بستگان درجه‌اول پادشاه نام دیگری از زنان سلطنتی نمی‌بینیم و به همین جهت تنها منبع موجود برای شناسایی آنان الواح و آثار باقی‌مانده از دوران هخامنشی است.»

اما اگر از زنان طبقۀ حاکم بگذریم، زنان طبقات عادی جامعه نیز حضور قابل توجهی در فرایند تولید داشتند. بعضی مشاغل مردانه بوده و برخی زنانه، ولی در بسیاری از کارگاه‌ها نیز زن و مرد با هم کار می‌کردند.

دستمزد زن و مرد برای کار برابر، مساوی بوده. گاهی حتی دستمزد زنان بیشتر بوده. مثلا «در یک لوح مربوط به یک کارگاه 49 نفری در “تیزاریس” {شیراز} می‌خوانیم که یک زن 30 کوارت شراب دریافت کرده، در حالی که 12 مرد هر یک 20 کوارت… که ظاهرا زن رئیس کارگاه بوده و بقیۀ دستمزدها بین کارگران ماهر و سادۀ زن و مرد تقسیم شده است.»

کارگران ماهر طبیعتا دستمزدشان از کارگران ساده بیشتر بوده. دستمزد کارگران از سهمیۀ غذایی آن‌ها معلوم می‌شود؛ چونکه آن‌ها در ازای کار کردن، مواد غذایی دریافت می‌کردند نه پول. با این حال گاهی نیز فلزات گران‌بها به عنوان دستمزد به آن‌ها پرداخت می‌شد.»

تعداد کارگران اکثر این کارگاه‌ها زیر صد نفر بوده. توضیح بروسیوس دربارۀ این کارگاه‌ها جالب است:

«از جمله کارگاه‌هایی که بیش از صد نفر کارگر داشتند می‌توان به سه کارگاه در تیزاریس هر یک با 480 کارگر و سه کارگاه در محلی به نام ماتزیس اشاره کرد که تعداد کارگران آن‌ها به ترتیب 677 نفر و 694 نفر و 702 نفر ذکر شده است. تیزاریس… احتمالا شیراز فعلی است ولی مکان ماتزیس که ظاهرا یک مرکز بزرگ تولیدی و صنعتی بوده مشخص نیست. به هر یک از این سه کارگاه به ترتیب 17610 و 18155 و 18385 کوارت گندم تحویل داده شده که میان کارگران زن و مرد یا کودک تقسیم شده است. اکثریت کارگران این کارگاه‌ها زن بوده‌اند و در هر یک از این کارگاه‌ها به چهار زن بالاترین دستمزد یعنی 50 کوارت گندم و 30 کوارت شراب داده شده است که نشان می‌دهد سرپرستی قسمت‌های مختلف این کارگاه‌ها را بر عهده داشته‌اند. در کارگاه‌ها تعدادی کارگر کودک نیز در کنار مادران یا پدران خود کار می‌کردند. حدود سنی آن‌ها در الواح دوران هخامنشی مشخص نیست… و دستمزد آن‌ها نیز بین 15 تا 10 کوارت گندم تعیین شده است که احتمالا تفاوت دستمزد پرداختی بین پسرها و دخترها یا سن آن‌ها و نوع کاری است که انجام می‌داده‌اند. زنان کارگر در دوران بارداری مدتی مرخصی داشته‌اند و پس از وضع حمل نیز سهمیۀ غذایی اضافه به آن‌ها داده می‌شده است.»

زنان هخامنشی چگونه می‌زیستند؟/ فعلا منتشر نشود

اینکه اکثر کارگران کارگاه‌های بزرگ زن بودند و زنان در این کارگاه‌ها در موارد متعددی “ریاست” داشتند، به خوبی حاکی از وجود نوعی “جامعۀ باز” در ایران عصر هخامنشی بود. کار کردن زنان در کنار مردان، آن هم با دستمزد برابر، از زمان فروپاشی ساسانیان تا انقلاب مشروطه، تقریبا به پدیده‌ای بسیار نادر در مناطق شهری جامعۀ ایران بدل شد.

امام محمد غزالی در کیمیای سعادت نوشته است که روزی خلیفه دوم زن و مردی را در یکی از کوچه‌های مدینه مشغول صحبت دید. مرد را با تازیانه زد و وقتی که مرد اعتراض کرد که این همسرم است، عمر به او گفت با همسرت در خانه صحبت کن نه در کوچه.

این نوع پرده‌نشینی زنان و دور نگه داشتن آنان از نامحرم، به گواهی مورخان و مکتوبات مندرج بر آثار و الواح مکشوفۀ عصر هخامنشیان، قطعا در ایران باستان وجود نداشته است. همچنین سرپرستی زنان در کارگاه‌ها و حتی کارخانه‌ها، دال بر این است که در عصر هخامنشیان زنان سست‌رأی و ناتوان از تصمیم‌گیری قلمداد نمی‌شدند.

خلیفه دوم می‌گفت: با زنان مشورت کنید و هر چه گفتند، برعکس آن عمل کنید. کاملا پیداست که دو نوع سبک زندگی اجتماعی در کار بوده. در مدینه و کوفه و بغداد، اصل بر خانه‌نشینی زنان و عدم اختلاط و اشتغالشان با نامحرم بوده، اما در ایران دوران هخامنشیان دست کم اصل بر چنین پرهیزی نبوده؛ بلکه شواهد متعددی دلالت دارند که زنان حضور قابل توجهی در سطح جامعه داشتند. به ویژه اینکه در اکثر کارگاه‌های متشکل از زنان و مردان، تعداد زنان بیش از مردان و حتی در بعضی کارگاه‌ها زنان چندین برابر مردان بودند.

مدیران و سرپرستان کارگاه‌ها نیز غالبا زن بودند. برخی مورخان گفته‌اند، علت بیشتر بودن زنان به مردان در محیط‌های کار، این بوده که از مردان بیشتر در کارهای دولتی و نظامی استفاده می‌شده. بنابراین در تاسیسات خصوصی و کارگاه‌ها و کارخانه‌ها بیشتر از وجود زنان استفاده می‌شد.

برابری قابل توجهی که زنان با مردان در مشاغل اجتماعی داشتند، البته در مشاغل سیاسی وجود نداشت. سیاست در عصر هخامنشیان مثل اکثر نقاط دنیا مردسالارانه بود و از همان کلیشۀ “مردان قدرتمند” و “زنان ذی‌نفوذ” تبعیت می‌کرد؛ زنانی که در دربار بر مردان صاحب مقام نفوذ داشتند.

دربارۀ گسترۀ برابری در عرصۀ اجتماعی نیز به دلیل کمبود منابع تاریخی حکم قاطع فراگیری نمی‌توان صادر کرد ولی منابع تاریخی موجود، دال بر وجود برابری بین زن و مرد در عصر هخامنشیان است.

ماریا بروسیوس در کتابش نوشته است که «الواح به دست آمده از دوران هخامنشی مربوط به دورۀ محدودی است و فقط سال‌های پادشاهی داریوش اول را در بر می‌گیرد.»

اما مسئله این است که “منابع بابلی و یونانی” هم، که به گفتۀ بروسیوس «می‌تواند آگاهی‌های ما را از اوضاع عصر هخامنشی، بخصوص در مورد شرایط اقتصادی زنان از جمله موضوع مالکیت و ثروت آنان تا قرن چهارم قبل از میلاد گسترش دهد»، به سود تمدن هخامنشیان است؛ چراکه نشان‌دهندۀ “حق مالکیت” و “استقلال اقتصادی” زنان سلطنتی و زنان وابسته به دربار هخامنشیان‌اند.

وقتی حق مالکیت و استقلال اقتصادی زنان در سطوح بالای جامعه وجود داشته، احتمالا در سطوح پایین نیز “منع نظری” نداشته است. به هر حال اظهار نظر قطعی در این مورد، بر عهدۀ متخصصان است. اینکه چند درصد زنان طبقات پایین و زنان کارگر از فرصت اشتغال برخوردار می‌شدند نیز مسئله‌ای است که باید دربارۀ آن تحقیق کرد. به هر حال نفس چنین اشغالی، زایندۀ حدی از استقلال اقتصادی و امکان استفاده از حق مالکیتی بوده که احتمالا برای همۀ زنان وجود داشته.

زنان هخامنشی چگونه می‌زیستند؟/ فعلا منتشر نشود

مواردی از نابرابری در همان محیط‌های اجتماعی کار نیز در آثار و الواح کشف شدۀ آن دوران گزارش شده. مثلا سهمیۀ غذایی مادرانی که فرزند پسر به دنیا می‌آوردند دو برابر سهمیۀ مادرانی بود که دختر به دنیا آورده بودند.

بروسیوس می‌گوید «شاید اهمیت فرزند پسر در جامعه بیشتر از این جهت بود که ادامه‌دهندۀ خانواده به شمار می‌آمد.» این حدس بیراه نیست؛ بویژه اینکه در آن دوران “مردسالاری سیاسی” دست کم وجود داشته. اما حدس بروسیوس با برابری دستمزد زنان و مردان جور درنمی‌آید.

محمود طلوعی، مترجم کتاب، در پاورقی نوشته است که اهمیت بیشتر فرزند پسر احتمالا به دلیل استفاده از مردان در ارتش هخامنشی بوده. این حدس از حدس بروسیوس دقیق‌تر به نظر می‌رسد.

نهایتا بروسیوس دربارۀ فرزندان مردم طبقات گوناگون در آن دوران می‌نویسد: «مقایسه‌ای بین تعداد نوزادان پسر و دختر هم نشان می‌دهد که نوزادان پسر و دختر تقریبا برابر بوده‌اند و قتل نوزادان دختر که در بعضی جوامع معمول بوده، در ایران سابقه نداشت و نمی‌توان گفت که والدین برای فرزند دختر خود ارزش کمتری قائل بوده‌اند. در بازار کار هم… مردان بر زنان امتیازی نداشتند.»

در واقع نوزاد پسر و دختر در بازار کار نه مایۀ برتری مردان بر زنان، بلکه برتری کوتاه‌مدتی در دستمزد یک زن نسبت به زنی دیگر ایجاد می‌کرد.

ماریا بروسیوس این فصل از کتابش را با جملاتی دربارۀ ایرداباما تمام می‌کند:

«حوزۀ فعالیت او در امپراتوری هخامنشی، تا آن‌جا که از الواح موجود برمی‌آید، از آرتیستون همسر محبوب داریوش اول هم وسیع‌تر بوده است که نشان می‌دهد زنان قدرتمند در دوران هخامنشی لزوما از بانوان سلطنتی و وابستگان درجه‌اول پادشاه نبودند.»

نهایتا باید گفت کار کردن مشترک زنان و مردان در محیط‌های گوناگون کار در ایران امروز، اگرچه رهاورد تمدن جدید غرب است، بیشتر به ایران عصر هخامنشی شباهت دارد تا به جامعۀ تحت حاکمیت خلفای راشدین یا خلفای عباسی.

آزادی‌خواهی زنان ایرانی نیز، با وجود صبغۀ غربگرایانه‌اش، احتمالا تا حدی هم ریشه در عصر ایران باستان دارد؛ عصری که به قول ماریا بروسیوس، عصر “تمدن درخشان ایرانیان” بود. تاریخ ما اگرچه به تاراج رفته، ولی ناخودآگاه تاریخی ما همچنان در ضمیرمان پابرجاست. به قول شاملو: جخ امروز از مادر نز