نویسنده: محمود پوپل
کاندیدای دکتری دانشگاه فردوسی مشهد
در طول پنج سال حکومت طالبان، تعذیب و شکنجه به عنوان مجازات بخشی از ساختار نظام سیاسی و قضایی آنان بود و همواره بخشی از افراد جامعه، مورد تعذیب و شکنجه بیحدومرز آنان قرار میگرفتند. این بازتولید تعذیب در زمان طالبان، ناشی از قرائت ویژهی آنها از نظریهی کیفری مذهب بود. طالبان اشخاص منحصر به فرد بودند، آنان جز برداشت ویژهای از اسلام، تفسیر دیگری را قبول نداشتند. تفسیر ویژهی آنها ملهم از عقاید سلفی، وهابی، دیوبندی و پشتونوالی بود. بزرگترین انحراف آنان در مورد امر بالمعروف و نهی از منکر بود. چنانکه زنان از اکثر فعالیتهای اجتماعی، حتا از رفتن به حمام عمومی و پوشیدن جوراب سفید منع شده بودند و نیز مردان موظف به داشتن ریش بلند و بستن عمامه بودند، حتا دعوای حقوقی شخصی را که ریش کوتاه داشت قابل سمع نمیدانستند. به هر صورت اگر شخصی از اطاعت دستورهای مسوولان امربالمعروف و نهی از منکر خودداری مینمود، مورد تعذیب بدنی قرار میگرفت، تا پیام اقتدارگرایی و مداخلهگری بیش از حد خودشان را به افکار عمومی مخابره کنند و از این طریق باعث ارعاب سایر شهروندان شوند و نظم و امنیت مخصوصی را در جامعه برقرار کنند.
با این دیدگاه واپسگرایانهی طالبان، میتوان گفت که آنان در قرون اولیه قرار داشتند و از قافله جهان نوین فرسخها دور بودند و نیز ادبیات قدیمی مانند خلافت، امارت، بیعت، دارالافتا و… بیانگر تفکر سنتی آنان بوده که هیچ همسویی با عصر جدید نداشت.
این اقتدارگرایی و مداخلهگری در حقوق شهروندان در طول پنج سال، نه تنها که سبب ارعاب و اصلاح نگردید، بلکه شواهدی وجود دارد که در دو سال اخیر حکومت آنان جرایم افزایش پیدا یافت.
در حال حاضر این دغدغه در بین شهروندان به وجود آمده است که عقاید و باورهای طالبان پس از صلح، چگونه خواهد بود؟ آیا طالبان امروز، همان طالبان دیروز هستند؟ آیا دوباره زنان خانهنشین خواهند شد و در صورت خارج شدن از منزل مورد شکنجه و تعذیب قرار خواهند گرفت؟ آیا مردان دوباره به داشتن ریش و بستن لنگی مجبور خواهند شد و در صورت رعایت نکردن، زیر شلاقهای مستبدانه طالبان قرار خواهند گرفت و دهها سوال دیگر. با توجه به اقدامات اخیری که طالبان نشان دادهاند، مانند لتوکوب دو خانم به خاطر نداشتن محرم در ولایت سرپل، یا لتوکوب تعدادی از جوانان به خاطر نداشتن ریش در ولایت فاریاب و…، این انگیزه را بیشتر تقویت میکند که طالبان امروز همان طالبان دیروز اند و هیچ تغییری در عقاید و باورهایشان پس از صلح ایجاد نخواهد شد و دست از تعذیب شهروندان به بهانههایی مختلف بر نخواهند داشت.
بنا بر این راهحلهای چیست؟
۱- طالبان به طور مداوم قانون اساسی فعلی و نظام حقوقی و سیاسی افغانستان را اسلامی ندانستهاند. چنانکه نماینده طالبان در جاهای مختلف به ویژه نشست مسکو تأکید به غیر اسلامی بودن، قانون اساسی افغانستان داشت. بنا بر این در گفتوگوهای بینالافغانی از طالبان ضمانت معتبری اخذ شود که بر قانون اساسی و نظام سیاسی و حقوقی افغانستان احترام بگذارند.
۲- خواست و میل طالبان همواره این بوده که فعالیتهای نظامیاش را نگه ندارند، اما در گفتوگوهای بینالافغانی از طالبان تعهد گرفته شود که دست از فعالیتهای نظامی بردارند. در غیر این صورت طالبان باز هم مردم را مجبور خواهند کرد که بدون وضو نماز بخوانند و …
۳- در گفتوگوهای بینالافغانی حقوق اساسی و آزادیها شهروندان به صورت کلی و گذرا مورد بحث قرار نگیرد، بلکه باید بالای حقوق اساسی، حقوق زنان و دموکراتیک بودن دولت به صورت مفصل بحث شود. در غیر این صورت، هممانند گذشتهها، شهروندان به ویژه زنان از بسیاری حقوقشان محروم خواهد شد.
۴- طالبان باید بپذیرند برداشت ویژه و خاصشان از اسلام دیگر در افغانستان قابل پذیرش نیست و در گفتوگوهای بینالافغانی تعهد بدهند که سیاستگذاری و قانونگذاری به ویژه قوانین جزایی فعلی دولت را بپذیرند.
۵ – مهمترین مورد این است که توافق صلح باید شامل خواست مردم در تمام عرصهها باشد، هر چند خلاف میل و خواست طالبان باشد.
۶- در نهایت نقش زنان در گفتوگوهای بینالافغانی کمرنگ نباشد، در حالیکه در جریان گفتوگوهای امریکا با طالبان به منظور امضای توافقنامه صلح، در دوحه پایتخت قطر بسیار کمرنگ بود.