مصطفی مهرآیین
۱.یکی از پرسش هایی که دایم دوستان از من می پرسند،به خصوص در این ایامی که با فشارهای همه جانبه اقتصادی و کرونایی طرفند،این است که به عنوان یک جامعه شناس به ما بگو ملت چی شون شده بود که انقلاب کردند و الان چرا کاری نمیکنن.من به شوخی پاسخ میدهم مشکل از چشم شون بود.اونا باید میرفتن چشم پزشک ولی چون چشم پزشکشون تو شهر نبود انقلاب کردند.
۲.شوخی من ولی یک حرف جدی است و ریشه در مباحث جدی نظری دارد.این بحث جدی را باز در قالبی داستانی می گویم تا جدی نشود.ژیژک در کتاب “کژ نگریستن” (که طبعا مربوط به چشم و دیدن است) داستان کوتاهی نقل می کند به نام “پنجره”.مردی به مهمانی می آید و از پنجره بزرگ خانه به بیرون نگاه می کند و مزرعه پشت خانه را می بیند.دختر خانواده تنها کسی است که در خانه است و به مهمان می گوید بقیه اعضا خانواده به تازگی در حادثه تصادفی جان باخته اند.مرد متاثر می شود و پس از مدتی دوباره به کنار پنجره می رود و بیرون را نگاه می کند و می بیند بقیه اعضا خانواده به آرامی به خانه نزدیک می شوند و گویا در حال برگشتن از شکار هستند.مرد که فکر می کند در حال دیدن ارواح مردگان است با وحشت پا به فرار می گذارد.ژیژک در اینجا بحث می کند که ببینید چگونه چند کلمه قاب پنجره را تبدیل به نوعی قاب خیال کرد که در آن آدم های عادی تبدیل به ارواح شدند.
۳.انقلاب ها همیشه نیازمند وجود دختری به زیرکی این دختر هستند که با چند کلمه همه فضای دیدن آن مهمان را عوض کرد.کسانی چون شریعتی،مطهری،طالقانی،بازرگان،چپ ها،سنتی های تندرو،و……از جنس همان دختر بودند.آنها با گفتن جملات و کلمات خاص باعث شدند مردم ایران جور دیگر ببینند یا به زبان ژیژک کژ نگاه کنند.همه مشکل در چشمی بود که مستقیم به جهان نگاه نکرد، بلکه بواسطه شنیدن برخی جملات(که حکایت از مشکل شنوایی داشت) اندکی به جهان خودش کژ نگاه کرد و چیزهای دیگر دید و تصور کرد باید پادشاه را پایین بکشد.
۴.اکنون به زبان بودریار ولی جهان دیگر انباشته از دخترانی است که دایما ما را دعوت به کژ دیدن می کنند. الان کژ دیدن صفت زندگی هر روزه ماست،ما دایم دعوت به دیدن وارونه ها می شویم.اگر تغییری قرار است انجام شود این تغییر نیازمند انسان یا انسانهایی است که ما را دعوت به نگاه مستقیم و صادقانه و راست به زندگی مان بکنند.ما آنقدر تمرین کژ دیدن کرده ایم که دیگر به آسانی قادر به مستقیم و صادق دیدن نیستیم.مشکل در چشم ماست.دیگر تبدیل به مردمانی لوچ شده ایم.جهان هم جهان وارونه هاست.