انتخابات ایران؛ چه کسی رییس جمهور میشود؟
✍️کیومرث صمدی کیومرث
قرار است جمهوری اسلامی ایران در پایان هفته جاری برای چهاردهمین بار شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باشد. ماحصل این انتخابات هر چه باشد، بر سرنوشت افغانستان که در جوار ایران قرار دارد، خالی از تاثیر نیست. شورای نگهبان از میان پرشمار نامزدها فقط صلاحیت شش تن را برای ورود به عرصه انتخابات تایید کرده است: مسعود پزشکیان، محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، مصطفا پورمحمدی، علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزاده هاشمی. از این میان، تنها پزشکیان از جریان اصلاحطلب و بقیه از جبهه اصولگرا نمایندهگی میکنند.
پیشبینی اینکه چه کسی رییس جمهور دولت چهاردهم میشود، اگر چه دشوار است، ولی با توجه به مشاهدات میدانی میشود نامزدان اصلی و فرعی را تشخیص داد. باور غالب این است که پورمحمدی، زاکانی و هاشمی به سود قالیباف کنار میروند؛ چون احتمال پیروزیشان خیلی ضعیف است. برای نمونه، هاشمی در انتخابات سال ۱۴۰۰ هم نامزد بود، ولی رقم آرایش کمتر از آرای باطله بود. همینطور زاکانی هم در آن انتخابات حضور داشت، ولی به سود ابراهیم رییسی، رییس جمهور پیشین ایران، کنار رفت. پورمحمدی، تنها نامزد معمم، که به نمایندهگی از روحانیت وارد کارزار شده، نیز بخت بالا برای پیروزی ندارد و شاید به نفع قالیباف از میدان به در رود. اما وضعیت جلیلی قدری فرق میکند. او اگر چه شانسی برای پیروزی ندارد، ولی میتواند در زمره پیشتازان باشد. اما انصراف او هم محتمل است که در ادامه اشاره خواهد شد. پس نوشته حاضر رقابت اصلی میان دو نامزد را مفروض میگیرد: پزشکیان و قالیباف. در ذیل هم به زمینههایی پرداخته میشود که فهم احتمال پیروزی یکی از آن دو را برای خواننده قدری میسر سازد:
زمینههای پزشکیان برای پیروزی
۱- پزشکیان در مقایسه با بقیه نامزدان بیشتر نگاهها را به خود جلب کرده است. حتا رسانههای خارجی مخالف با جمهوری اسلامی نیز روی او بیشتر تمرکز دارند و خواسته یا ناخواسته به کارنامهاش میپردازند. ادعا میشود پزشکیان هنگامی که متصدی پستهای دولتی (وزیر صحت عامه در دولت دوم محمد خاتمی و پنج دور نماینده مجلس از آدرس مردم تبریز) بوده، مرتکب فساد نشده است؛ چیزی که رقیبانش بهویژه قالیباف از آن بیبهرهاند. شاید برای همین هم در مناظرهها و میزگردها در مقایسه با سایر نامزدها با لحن صریحتر صحبت میکند. طرح این ادعا که او فساد نکرده، در بحبوحه انتخابات میتواند به کمکش بیاید.
۲- پزشکیان تلاش میکند طوری سخن بگوید که مقبول نظر معترضان به وضعیت موجود قرار گیرد. برای نمونه، اخراج استادان و دانشجویان دانشگاهها که از سوی دولت سیزدهم اعمال میشد، پزشکیان بر آن خرده گرفت؛ چیزی که بقیه نامزدها به آن نپرداختند. او در یکی از صحبتهایش گفت: «اوایل انقلاب که رییس دانشگاه بودم، یک کارمند، یک استاد و یک دانشجو را اخراج نکردم، بلکه گفتم اگر کسی جرمی دارد، دادگاه باید فیصله کند و من صلاحیتی ندارم.» مهمتر از آن، محمد فاضلی، استاد اخراجشده از دانشگاه، بهحیث مشاور پزشکیان در یکی از میزگردها حضور یافت و خیلی هم خبرساز شد. آنگونه اظهارات در گیرودار انتخابات که مطالبه ایرانیها نیز است، میتواند کفه ترازو را به سود او سنگین کند.
۳- مساله «حجاب اجباری» معضل جدی در ایران است و مخالفان جدی و پرشماری دارد. نامزدی که مخالف حجاب اجباری باشد، میتواند حمایت معترضان به وضعیت جاری را به دست آورد. از اظهارات پزشکیان استنباط میشود که ظاهراً مخالف حجاب اجباری است؛ چیزی که او را با بقیه نامزدان متفاوت میسازد. البته مخالف نفس آنچه حجاب اسلامی خوانده میشود، نیست. برای نمونه، او در یکی از نشستهای انتخاباتیاش «طرح نور» را «سیاه» خواند که زیاد هم واکنشبرانگیز شد. وی همچنان گفت: «چهل سال است که با مداخلات میخواهیم حجاب را درست کنیم، آیا بدتر نکردهایم؟ طرح نور ما را به سمت سیاهی میکشاند.» طرح نور پس از آن روی دست گرفته شد که علی خامنهای، رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ایران، در نماز عید فطر امسال بر ضرورت جلوگیری از آنچه او «هنجارشکنی» میخواند، تاکید کرد. پس از آن، نیروی انتظامی خبر از ترتیب طرح نور و عملیاتیسازی مفاد آن داد. منصور ارضی، مداح مشهور تهران، حتا پزشکیان را در واکنش به آن اظهاراتش «دیوانه» خطاب کرد. اما وقتی از جلیلی در خصوص بستن رستورانتها و توقف تاکسیها به دلیل حضور زنان بیحجاب یا بدحجاب پرسیده شد، گفت: «اگر عمق راهبردی را درک نکنیم، سطح را هم درک نمیکنیم. نمیتوانیم بدانیم این چه معنایی با آن دارد.» آن اظهارات جلیلی مایه خنده بسیاری در ایران شد. قالیباف نیز از پاسخ به پرسشها در آن خصوص طفره رفته است. اینکه لایحه موسوم به «عفاف و حجاب» در مجلس یازدهم و در زمان ریاست قالیباف به تصویب رسیده، در حکم نقطه ضعف برای اوست و میتواند به سود پزشکیان تمام شود.
۴- اصلاحطلبان اینبار بهگونه جدی در حمایت از پزشکیان وارد میدان شدهاند، در حالی که تا دیروز معترض به انتخابات بودند. حتا جواد ظریف، وزیر خارجه دولت حسن روحانی، در کنار پزشکیان قرار گرفت و تا جایی پیش رفت که از دولت ابراهیم رییسی انتقاد کرد. در حالی که نامزدها ظاهراً سعی میکنند از او نقد نکنند. دولت سیزدهم با اعتراض جدی شهروندان بهویژه زنان مواجه است. همچنان انتقادهای جدی مبنی بر اعمال سیاست خالصسازی بر آن وارد است. از اینحیث، پزشکیان به نمایندهگی از اصلاحطلبان بدیل وضعیت جاری خوانده میشود؛ در حالی که بقیه نامزدان دوام وضعیت جاری را میخواهند. مردمانی که از دوام وضعیت روان رضایت ندارند، شاید انتخابشان پزشکیان باشد.
زمینههای قالیباف برای پیروزی
۱- قالیباف در محراق توجه «هسته سخت قدرت» قرار دارد؛ چیزی که پزشکیان از آن بیبهره است. نامزدی برخوردار از آن مزیت، بخت برای پیروزی دارد. علی خامنهای نیز در مراسم بزرگداشت از سیوپنجمین سالروز وفات روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، گفت که رییس جمهور بعدی باید «شخص آگاه، فعال، پرکار و معتقد به مبانی انقلاب باشد.» قالیباف حتا بیش از آنچه خامنهای میگوید، معتقد به مبانی انقلاب است. برای نمونه، از میان همه نامزدان، فقط او تا این دم به مزار قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، رفت و برنامههای انتخاباتیاش را تشریح کرد و گفت: «صریح بهعنوان یک خدمتگزار و بچه بسیجی اعلام میکنم و…»
۲- همین که قالیباف در میان طیف اصولگرا تنها نامزدی خوانده میشود که بخت پیروزی دارد، میتواند زمینه مساعد برایش باشد. همچنان او در پستهای مهمی کار کرده که سبب نزدیکیاش به هسته سخت قدرت شده و در میان اصولگراها هم هوادار یافته است. قالیباف سالها عضو سپاه پاسداران بود. فرمانده انتظامی و شهردار تهران نیز بود. از سال ۱۳۹۱ تا این دم رییس مجلس شورای اسلامی هم است. در سالهای ۸۳، ۹۲ و ۹۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری نیز بود که بیشتر شکست خورد و کمتر انصراف داد. آن پسزمینه کاری از یک حیث او را در مقایسه با بقیه نامزدان اصولگرا مهمتر نشان میدهد.
۳- جلیلی در پیروزی و ناکامی قالیباف میتواند نقش داشته باشد. در خصوص جلیلی دو احتمال مطرح است: اول اینکه به سود قالیباف میدان را خالی میکند که این فقط با اراده هسته سخت قدرت میسر است. به فرض که چنین نشود، وضعیت به سود پزشکیان خواهد بود؛ چون رای اصولگراها تقسیم میشود. جلیلی با قالیباف رقابت شدید دارد، با آنکه هر دو اصولگرایند. جلیلی عضو جبهه پایداری است؛ جبههای که مخالف قالیباف است و برای ناکامی او در ریاست مجلس دوازدهم تلاش کرد. جریان اصولگرا در حقیقت متشکل از سه گروه است: بسیار تندرو، کمتر تندرو و میانهرو. جلیلی از جریان اول، قالیباف از جریان دوم و علی لاریجانی از جریان سوم نمایندهگی میکند؛ کسی که از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد. در حالی که به زعم بسیاری شانس پیروزیاش در مقایسه با جلیلی و قالیباف بالا بود. هنوز در باب تغییر و عدم تغییر موضع جلیلی نمیتوان نظر روشن داد. البته احتمال رفتن انتخابات به دور دوم هم منتفی نیست که باز هم پزشکیان و قالیباف به مصاف هم خواهند رفت.
دولت چهاردهم ایران با حکومت سرپرست افغانستان خواهد کرد؟
اگر قالیباف برنده شود، جای بحث ندارد؛ چون سیاست دولت سیزدهم تعقیب میشود. اگر پزشکیان روی کار بیاید، ماجرا قدری تغییر خواهد کرد. اینکه گفته میشود خطوط کلی و اساسی جمهوری اسلامی را هسته سخت قدرت مشخص میکند و دولتها کار خاصی نمیتوانند انجام دهند، در جای خود درست است، ولی اگر دقت شود میان دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا بهویژه در عرصه سیاست خارجی تفاوتهای عمده دیده میشود. برای نمونه، اولی طرفدار تعامل با غرب است و دومی نه. مثال روشن در این زمینه دولتهای محمود احمدینژاد و روحانی است که اولی با شعارهای تند غربستیزانهاش برنامه هستهای ایران را روی میز شورای امنیت قرار داد و آن را تبدیل به «پرونده» کرد، ولی دومی با ظاهر مداراجویانه برجام را با دولتهای غربی امضا کرد؛ چیزی که به سود تهران خوانده میشود. اصلاحطلبان به حمایت از آنچه «محور مقاومت» در خاورمیانه خوانده میشود، زیاد بها نمیدهند، ولی اصولگرایان آن را «خط سرخ» میدانند. در مساله فلسطین هم تلاش دولتهای اصلاحطلب معطوف به حمایت از گروههایی بوده که دولتهای غربی آنها را تروریستی نمیخوانند، ولی زیاد موفق نشدهاند. جریان اصلاحطلب از دخالت نظامیان بهویژه سپاه پاسداران در سیاست در رنج است، ولی طیف اصولگرا آن را ضروری میداند. برای نمونه، جواد ظریف در کتاب خاطراتش از اوجگیری دخالت سپاه در سیاست خارجی در زمان دولت احمدینژاد هشدار داده و آن را عامل شکست دیپلماسی ایران در قبال افغانستان خوانده است. همچنان روحانی سالها قبل سپاه پاسداران را «دولت تفنگدار» خطاب کرده و از سپردن بخشی از اقتصاد ایران به آن شکایت کرده بود. در مناظرات انتخاباتی جاری نیز «دوگانه تعامل و تقابل با غرب» مطرح است. برای نمونه، پزشکیان تحریمها علیه ایران را «فاجعه» میخواند؛ چیزی که دلالت بر تمایل برای مذاکره با غرب میکند؛ اما جلیلی تحریمها را کاغذپاره میداند و ریشه چالشهای اقتصادی را داخلی عنوان میکند؛ چیزی که ضرورت مذاکره با غرب را منتفی نشان میدهد. قالیباف میان آن دو راه میرود: نه کاغذپاره میداند و نه هم فاجعه.
ماحصل کلام اینکه اگر اصلاحطلبها به قدرت برگردند و بتوانند از دخالت بیشتر سپاه در سیاست خارجی جلوگیری کنند، رویکرد ایران نسبت به حکومت سرپرست افغانستان تغییر خواهد کرد. البته اصلاحطلبان با حکومت سرپرست جنگ نخواهند کرد، ولی از بها دادن زیاده از حد به افغانستان پرهیز خواهند کرد؛ چیزی که زمینه تماس بیشتر با جبهههای مخالف با وضعیت جاری افغانستان را مساعد خواهد ساخت.