نسل Z؛ ظلم‌ناپذیر، خشمگین و رادیکال

در پی اعتراضاتی که پس از قتل مهسا امینی توسط نیروهای جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت، توجه مردم و رسانه‌ها به نقش و حضور پررنگ دهه هشتادی‌ها جلب شد و شجاعت و ظلم‌ناپذیر بودن این نسل بسیار تحسین شد.

از شیوه‌ مبارزه گرفته تا لحن شعارهای داده شده، می‌توان متوجه تفاوت عمیقی بین این نسل و نسل‌های پیشین آن‌ها شد. برای توصیف این نسل عموما از لفظ دهه هشتادی‌ استفاده می‌شود که به عقیده‌ من کاملا دقیق نیست. زیرا که ویژگی‌های مشترک این نسل در بین متولدین اواخر دهه‌ هفتاد هم آشکار است. شاید بهتر باشد برای این نسل از کلمه‌ی Generation Z استفاده کنیم، که در سطج جهانی کلمه‌ای شناخته شده‌ است و افراد متعلق به این نسل، حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم به ویژگی‌های مشابهی شناخته می‌شوند.

این نسل که در قیاس با نسل‌های قبلی خشمگین‌تر است و اساسا زبان نقدش هم رادیکال‌تر است، فرمانبرداری به مراتب کمتری در برابر نهاد‌ قدرت (خانواده، مدرسه، دانشگاه و حالا هم جمهوری اسلامی) دارد.

درباره علل این تفاوت‌ها تحلیل‌های زیادی نوشته شده است که عموما، حتی آنها هم برای بررسی، رویکرد‌های متفاوتی نسبت به رویکردهای واقعی این نسل داشته‌اند.

به عقیده‌ من، تفاوت‌ ارزش‌های ذهنی این نسل با دنیایی که در آن زندگی می‌کند یکی از علل اصلی خشم و سرکشی آنان است.

این نسل که از کودکی به اینترنت و محتوای آزاد متنی، صوتی و تصویری دنیای آزاد دسترسی داشته‌ست، تصویری ذهنی از یک دنیا و زندگی استاندارد در ذهن دارد که کوچک‌ترین انطباقی با دنیایی که در آن واقعا زندگی ‌می‌کنند ندارد. وقتی دوستان غیرایرانی‌شان از رژه‌ی افتخار در تیک‌تاک ویدیو پست می‌کنند، دختران دهه هشتادی در ایران باید مقنعه‌ مدرسه‌ی‌شان را برای روز بعد اتو کنند و وقتی استوری‌های Fridays for future را در اینستاگرام می‌بینند، باید صدای دسته‌ عزاداری محرم در خیابانشان را تحمل کنند.

تناقض بزرگ بین ارزش‌های شخصی‌شان و ارزش‌های جامعه اطرافشان این خشم را به مراتب بزرگ‌تر می‌کند و از آنجایی که از کودکی با این ارزش‌ها بزرگ شده‌اند، نمی‌توانند به راحتی از آن‌ها بگذرند.

اما به طور مثال نسل‌های قبلی پس از سن مشخصی دریافتند که اساسا نوع دیگری از زیست هم وجود دارد و می‌توان به آن‌گونه زندگی کرد.

به قولی متوجه ظلم بودند اما کم و بیش به آن عادت کرده بودند، چرا که در خانواده‌شان هم همان سیستم ارزش‌گذاری حاکم بود. علاوه بر آن توانایی قد علم کردن در برابر سیستم حاکم برای نسل‌های قبلی بسیار غیر قابل دسترس به نظر می‌آمد چون سرکوب در مقام اول درون خانواده شروع می‌شد.

مثلاً جمله‌ی کلیشه‌ای «ما جرات نداشتیم پامونو جلوی پدر مادرمون دراز کنیم» گویای وضعیت پیچیده‌ی ساختار قدرت و سرکوب در خانواده‌های ایرانی است. وقتی شخصی امکان بروز بدیهی‌ترین جنبه‌های انسانی خویش در برابر خانواده که باید امن‌ترین فضای ممکن برایش باشد را نداشته باشد، بالطبع بروز خواسته‌هایش در برابر نهاد قدرت هم دشوارتر خواهد بود.

نسل‌های پیشین نوع دیگری از سرکوب را چه در خانواده و چه در جامعه (به طور مثال دوره‌ تاریک دهه‌ی شصت) تجربه کرده بود که باعث می‌شد تصور دیگری از نحوه‌ برخورد با سرکوب داشته باشند.

اعتراض

اما فرد متولد سال هشتاد که در هشت سالگی‌اش خرداد ۸۸، در شانزده سالگی‌اش دی ۹۶ و در هجده سالگی‌اش آبان ۹۸ را دیده‌است، واقف به توانایی‌ خود در برابر جمهوری اسلامی‌ست و می‌داند که می‌شود در برابر نهاد قدرت جنگید.

به عبارتی دیگر، این نسل تجربه‌های نسل‌های گذشته را پیش روی خود دارد و از آن می‌آموزد و در راهی که نسل‌های پیشین آن را هموارتر ساختند قدم برمی‌دارد. از طرفی در دوران سیاه دهه‌ شصت و تجربه‌های بسیار سهمگین جنگ و کمیته و اعدام‌های فله‌ای باعث میشد که حتی در خانه‌ها هم جرات نقد حاکمیت وجود نداشته باشد. اما نسل جدید که در خیابان‌ها از کودکیش شعار مرگ بر دیکتاتور را شنیده است، قبح مسئله برایش ریخته است و متوجه است که می‌تواند از اساس منکر مشروعیت حاکمیت موجود شود و برعلیه آن قیام کند.

نکته‌ دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، توانایی این نسل برای همراه کردن هم‌نسلان غیرایرانی خود از سراسر دنیا با این جنبش است.

این نسل که درصد قابل توجهی از آن‌ها زبان انگلیسی می‌دانند و به لطف سوشال مدیا آگاه به حساسیت های فرهنگی جریان های روشنفکری غربی هم هستند، به خوبی می‌توانند از این پتانسیل استفاده کنند تا جریان‌های چپ فرهنگی که سال‌ها نسبت به موضوعات ایران مواضع محافظه‌کارانه‌ای داشتند را هم با هم خود همراه کنند و جنبه‌ی پروگرسیو این جنبش را به تصویر بکشند. این آگاهی به حساسیت‌های انسان غربی می‌تواند وزنه‌ی تاثیرگذاری در ایجاد نریتیو درست نسبت به مسئله‌ی ایران در خارج از کشور باشد.

نکته‌ دیگر قابل توجه درباره این نسل، سواد رسانه‌ای آن‌ها و توانایی تمیز دیتای مفید از غیر مفید است. این روزها که حجم اخبار و دیتای منتشرشده در سوشال مدیا به طرز عجیبی بالاست، این توانایی می‌تواند برنامه‌ سایبری‌ها برای پخش فیک نیوز و ایجاد سروصدای الکی را بهم بزند.

کمتر دیده‌ام که دهه هشتادی‌ها به طور مثال درگیر اخبار زرد اصطلاحا واتساپی بشوند. نسلی که در عصر اطلاعات به دنیا آمده و برای کارهای روزمره‌اش هم نیازمند این توانایی‌ست، طبیعتا شاخک‌های تیزتری برای تشخیص دیتای درست از نادرست دارد.

توانایی‌ها و شجاعت این نسل با توجه به تجربه‌ و آموزه‌هایی که از نسل‌های قبلی به آن‌ها رسیده می‌تواند برگ جدیدی از تاریخ جنبش‌های مدنی را رقم بزند. میراثی که طی سال‌ها جنگ مدنی به این نسل رسیده‌ است، حاصل تلاش و فداکاری‌های تمامی نسل‌هاست. با وجود اتحاد بین مردم از همه‌ نسل‌ها و گروه‌ها می‌توان برای ایران آینده‌ روشنی را متصور شد.