تاریخ سرّیِ تشعشعات هسته‌ای.

این مقاله به مناسبت روز جهانی نابودیِ کامل سلاح‌های هسته‌ای (۲۶ سپتامبر) منتشر می‌شود.

 

پس از حادثه‌ی چرنوبیل، سازمان‌های بین‌المللی هشدار پزشکان محلی درباره‌ی بروز «فاجعه‌ی انسانی» را نادیده گرفتند تا بر رسواییِ ناشی از آزمایش‌های هسته‌ای غرب از دهه‌ی ۱۹۵۰ به بعد سرپوش بگذارند. کِیت براون در گفت‌وگو با آرو وِلمِت از تاریخ سرّیِ تشعشعات هسته‌ای و اهمیت فاجعه‌ی چرنوبیل در عصر تغییرات اقلیمی سخن می‌گوید.

 

آرو ولمت: اجازه دهید در ابتدا به رویدادی اشاره کنم که مرا به یاد کتابتان «راهنمای بقا: سرمشق چرنوبیل برای آینده» انداخت. چند ماه قبل، بازرسیِ سازمان ایمنیِ غذایی استونی نشان داد که درباره‌ی چیزهایی که می‌خوریم اطلاعات ناچیزی داریم. این سازمان بیش از هر چیز مواد غذایی تولیدشده در استونی، آن هم عمدتاً محصولات ارگانیک، را بازبینی کرد. اما استونیایی‌ها در مجموع مواد غذاییِ غیرارگانیک وارداتی را مصرف می‌کنند. با خودم فکر کردم: «راهنمای بقا» این‌جا به درد می‌خورَد. در این کتاب، شما نشان می‌دهید که چقدر مهم است که بفهمیم امروز کل طبیعت، به‌ویژه غذای ما، متأثر از فعالیت انسان است؛ و چقدر مهم است که برای سنجش این فعالیت چه ابزاری را به کار می‌بریم. چه شد که به فکر افتادید که داستان چرنوبیل را به عنوان داستان مهمی برای کل دنیا تعریف کنید؟

 

کیت براون: وقتی با توجه به فاجعه‌ی چرنوبیل به مواد غذایی ــ عسل، چای، شیر، قارچ‌های خودرو، گوشت شکار و ماهی ــ فکر می‌کنید، می‌فهمید که شهرها و روستاها محل انباشت آلودگی بود چون آدم‌ها به مزارع و جنگل‌ها می‌رفتند و مواد غذایی موردنظرشان را جمع‌آوری می‌کردند و به شهرها و روستاها می‌بردند. کامیون‌ها با چرخ‌های کثیف خود مواد غذایی را به محل زندگی مردم می‌بردند، مردم درختان جنگل را قطع می‌کردند و چوب‌ها را در آشپزخانه‌ی خود می‌سوزاندند، و خاکستر بر جای مانده را در باغچه می‌ریختند. آلودگی در دهکده انباشته می‌شد. مردم هر قدر تلاش کردند، حکومت شوروی هر قدر سعی کرد، باز هم تشعشعات هسته‌ای به محل زندگی مردم بازگشت. نمی‌توان از خطر تشعشعات هسته‌ای در امان ماند.

 

نخستین فیزیک‌دانان آمریکایی از همان وقتی که در آزمایشگاه با ایزوتوپ‌های رادیواکتیو ساخته‌ی بشر ور رفتند به این واقعیت پی‌بردند که ماده‌ی رادیواکتیو در همه‌جا پخش می‌شود. فیزیک‌دانی در دهه‌ی ۱۹۴۰ گفت، «انگار ]این ماده[ جان دارد!» این بازگشت مداوم تشعشع از محیط اطراف همان مسئله‌ای است که هیچ‌وقت نتوانسته‌ایم آن را حل کنیم.

 

 

 

ولمت: داستان‌هایی که درباره‌ی مواد غذایی رادیواکتیو در بلاروس و اوکراین تعریف می‌کنید در سال‌های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ باورکردنی نبود. اما الان سال ۲۰۱۹ است! آن موقع می‌گفتند تشعشعات چرنوبیل کنترل‌شده است. روی چرنوبیل بتن ریختند، مگر نه؟

 

براون: در نوامبر ۱۹۸۶ روی چرنوبیل بتن ریختند. اسناد و مدارک نشان می‌دهد که بر اثر واپاشیِ ایزوتوپ‌های رادیواکتیوی که عمر کوتاه‌تری داشتند سطح تشعشعات رادیواکتیو در سال‌های ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ به میزان چشمگیری کاهش یافت. اما ایزوتوپ‌های دیگری هم وجود داشت. نیمه‌عمر استرونتیوم (Strontium) اندکی کمتر از ۳۰ سال، و نیمه‌عمر سزیم (cesium) کمی بیش از ۳۰ سال است. بنابراین، هر دو تا حدود ۳۰۰ سال دیگر باقی خواهند ماند. تنها نیمی از این ایزوتوپ‌ها پس از ۳۰ سال باقی می‌مانند. این خوب است اما هنوز فقط ۳۰ سال گذشته است.

 

آن موقع نمی‌دانستند که ایزوتوپ‌ها چطور در محیط زیست باقی می‌مانند. پس از چرنوبیل، دانشمندان پیش‌بینی کردند که آلاینده‌های ساخت بشر چنان در اعماق زمین مدفون خواهند شد که بعد از ۱۵ سال دیگر با انسان تماس نخواهند داشت. اما حالا می‌دانیم که برای مثال وقتی در جنگل آتش‌سوزی رخ می‌دهد آلاینده‌ها از مدفن طبیعیِ خود بیرون می‌آیند و «از نظر زیست‌شناختی جان می‌گیرند» ــ یعنی می‌توانند زنجیره‌ی غذایی را آلوده کنند. هر چه تغییرات اقلیمی بیشتر باشد، تشعشعات هسته‌ایِ بیشتری به محیط زیست بازمی‌گردد. تشعشعات هسته‌ای زیادی در یخچال‌ها وجود دارد که بر اثر آب شدن یخچال‌ها دوباره به زنجیره‌ی غذایی ما برمی‌گردد. سیل‌های قدرتمند هم تأثیر مشابهی دارند. برای احیای آن‌چه فکر می‌کردیم از بین رفته است راه‌های زیادی وجود دارد.

 

 

 

ولمت: معمولاً چنین چیزهایی را درباره‌ی چرنوبیل نمی‌شنویم. می‌گویند این نیروگاه خاص شوروی نقائصی داشت و دستگاه دیوان‌سالاری خاص شوروی بی‌کفایت بود. می‌گویند از انتشار تشعشعات جلوگیری کردیم و ماجرا تمام شده است. می‌گویند این نیروگاه مهر و موم شده است، دیوان‌سالاری شوروی دیگر وجود ندارد و بنابراین دیگر چنین اتفاقی نمی‌تواند رخ دهد. چرا چنین حرف‌هایی می‌زنند و می‌گویند که ماجرا در سال ۱۹۹۱ تمام شد؟

 

براون: سؤال من هم دقیقاً همین بود. وقتی بایگانی‌ها را بررسی می‌کردم، دیدم که پزشکان و دانشمندانِ نزدیک به محل وقوع حادثه، در مینسک و کی‌یف، در سال‌های پس از حادثه نسبت به وقوع «فاجعه‌ی انسانی» هشدار داده بودند. این هشدارها هم‌زمان بود با موج شدیدی که حوالی سال ۱۹۹۰ در اتحاد جماهیر شوروی در اعتراض به حادثه‌ی چرنوبیل به راه افتاد. حکومت شوروی برای رفع نارضایتی مردم به سازمان‌های بزرگ بین‌المللی گفت: «ممکن است بیایید و وضعیت را بررسی کنید چون مردمِ ما واقعاً نمی‌فهمند که مشکلی وجود ندارد.» در نتیجه سازمان بهداشت جهانی سه دانشمند را به منطقه اعزام کرد. این سه نفر ۹ روز را در گوشه و کنار این منطقه‌ی آلوده سپری کردند و با مردم حرف زدند.

 

سپس آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به درخواست شوروی طی ۱۸ ماه چند هیئت نمایندگی را برای بررسی اوضاع به منطقه فرستاد. این دانشمندان ۱۶۰۰ نفر از روستاییان را معاینه و خونشان را آزمایش کردند. آنها همان حرف سازمان بهداشت جهانی را تکرار کردند: در این نواحی بیماری‌های زیادی وجود دارد اما تعدادشان خیلی کمتر از آن است که بتوان آنها را ناشی از آلاینده‌های چرنوبیل دانست. آنها در بیانیه‌ی مشهور خود در سال ۱۹۹۱ گفتند که در آینده ممکن است چند کودک دیگر، شاید چند صد کودک دیگر، هم به سرطان تیروئید مبتلا شوند.

 

حالا حدود ۱۸۰۰۰ جوان مبتلا به سرطان تیروئید وجود دارند که هنگام وقوع حادثه‌ی چرنوبیل بچه بودند.

من به شواهد و مدارک مختلفی دست یافته‌ام. برای مثال، دانشمندان اوکراینی بیست بیوپسی از کودکان مبتلا به سرطان تیروئید را در اختیار تیم پزشکی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای گذاشتند. سوابق نشان می‌داد که قبلاً در آن منطقه از هر یک میلیون کودک تقریباً یک نفر به سرطان تیروئید مبتلا بوده است. بنابراین، متخصصان خارجی باور نمی‌کردند که در ناحیه‌ی کوچکی در شمال اوکراین آن همه سرطان بتواند وجود داشته باشد. یکی از دانشمندان بیوپسی‌ها را به آزمایشگاه خود برد و پس از بررسی متوجه شد که همه‌ی نمونه‌ها حاکی از ابتلا به سرطان است. پس چه کار کرد؟ در گزارش خود به این نمونه‌ها اشاره نکرد! نویسندگان گزارش آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای گفتند که «شایعاتی» درباره‌ی سرطان تیروئید وجود دارد اما این شواهد «در اصل افواهی» است. در نتیجه، تحقیقات پژوهشگران اوکراینی و بلاروسی، که بیش از همه در این زمینه صاحب‌نظر بودند، نادیده گرفته شد.

 

سؤال من این است: چرا چنین کاری کردند؟ خب، چنین کاری از آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای بعید نیست چون سازمانی است که در دهه‌ی ۱۹۵۰ برای ترویج استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای تأسیس شد. اما چرا این همه آدم نظر این سازمان را پذیرفتند؟ وزارت نیروی آمریکا، مؤسسه‌ی ملی سرطان آمریکا و سازمان‌هایی در فرانسه و بریتانیا هم این حرف را قبول کردند.

 

درست در همین زمان، بایگانی‌های محرمانه‌ی دوران جنگ سرد به روی مردم باز شد و دسترسی به مدارک تولید و آزمایش سلاح‌های هسته‌ای ممکن شد. بایگانی‌ها در روسیه، آمریکا، فرانسه و بریتانیا باز شدند ــ‌ همان جاهایی که دولت‌ها آزمایش‌های سرّی انجام داده بودند. در عین حال، قربانیانی که به‌اصطلاح «در جهت باد» بودند به محاکم قضائی شکایت کردند و شهادت دادند که انفجار بیش از ۵۰۰ بمب در جو زمین و آزاد شدن میلیاردها کوری ماده‌ی رادیواکتیو به آنها آسیب رسانده است. غرامت درخواست شده در این پرونده‌ها بالغ بر میلیاردها دلار بود. بنابراین، اگر می‌شد گفت، «اوه، ببینید، بدترین فاجعه‌ی هسته‌ای در تاریخ بشر رخ داده و فقط ۵۴ نفر مرده‌اند»، در این صورت همه‌ی این پرونده‌ها مختومه می‌شد و دولت‌ها از پرداخت غرامت قسر درمی‌رفتند. و دقیقاً همین اتفاق رخ داد.

 

همان طور که گفتم، دانشمندان اوکراینی و بلاروسی در سال ۱۹۸۹ از اپیدمی سرطان تیروئید حرف زدند. این اپیدمی به‌تدریج وخیم‌تر شد. شواهد و مدارک آن‌قدر زیاد شد که دیگر نمی‌توانستند آن را انکار کنند، و بنابراین به یکی از پیامدهای شناخته‌شده‌ی چرنوبیل تبدیل شد. حالا حدود ۱۸۰۰۰ جوان مبتلا به سرطان تیروئید وجود دارند که هنگام وقوع حادثه‌ی چرنوبیل بچه بودند.

 

 

 

ولمت: آیا این دانشمندان محلی معتبر بودند؟ شاید هیئت‌های اعزامیِ سازمان بهداشت جهانی و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای حق داشتند که ادعای آنها را نادیده بگیرند. پزشکی هسته‌ای رشته‌ی پیچیده‌ای است. ردیابی تشعشع و اندازه‌گیری آن دشوار است، همه‌اش پای احتمالات در میان است.

 

براون: بله همین طور است. به همین دلیل، تاریخ پزشکی هسته‌ای واقعاً مهم است. این تاریخ، پر فراز و نشیب است. پزشکی هسته‌ای زاده‌ی هیروشیما و ناگازاکی است. پنج سال پس از این بمباران‌ها، در سال ۱۹۵۰، دانشمندان آمریکایی و ژاپنی «کمیسیون قربانیان بمب هسته‌ای» را ایجاد کردند تا وضعیت بازماندگان این بمباران‌ها را بررسی کنند. آنها می‌خواستند ببینند مردم در معرض چه مقدار ماده‌ی رادیواکتیو قرار گرفته‌اند ــ چقدر تشعشع جذب کرده‌اند. این داده‌ها وجود داشت. یک فیزیک‌دان ژاپنی یک ماه بعد از بمباران‌ها این داده‌ها را جمع‌آوری کرده بود اما ارتش اشغال‌گر آمریکا آنها را مصادره کرده و به او پس نداده بود. بنابراین، دانشمندان عضو این کمیسیون به سراغ قربانیان رفتند و پرسیدند: «پنج سال قبل وقتی بمباران شد کجا بودید؟ همسرتان کجا بود؟» آنها اطلاعات زیادی درباره‌ی محل استقرار قربانیان و فاصله‌ی آنها از محل انفجار به دست آوردند. محاسبه‌ی مقدار ماده‌ی رادیواکتیو مبتنی بر حافظه‌ی نادقیق آدم‌ها و برون‌یابی‌ یا تخمین‌های ریاضیاتی بود. چون مسئولان آمریکایی واقعیت بارش رادیواکتیو را نپذیرفتند، مقدار ماده‌ی رادیواکتیو را بر اساس آن‌چه در کمتر از یک ثانیه رخ می‌دهد، یعنی به اندازه‌ی یک اشعه‌ی ایکس بزرگ محاسبه کردند. بنابراین، بر اساس محاسبات دانشمندان عضو این کمیسیون این انفجارهای هسته‌ای با حادثه‌ی چرنوبیل از بیخ و بن تفاوت داشت. اما واقعیت این است که در همه‌ی این موارد، قربانیان برای مدتی طولانی در معرض مقدار اندکی ماده‌ی رادیواکتیو یا همان بارش رادیواکتیو بودند.

 

سپس دانشمندان عضو کمیسیون این قربانیان را چند دهه زیر نظر گرفتند تا ببینند از لحاظ پزشکی چه اتفاقی برایشان رخ می‌دهد. وقتی حادثه‌ی چرنوبیل رخ داد تقریباً ۴۰ سال بود که دانشمندان حدود ۳۰۰ هزار نفر از قربانیان بمباران‌ هیروشیما و ناگازاکی را زیر نظر داشتند. این امر پایه و اساس تحقیقات بعدی شد.

 

به نظرم، علت مخالفت با انرژی‌های تجدیدپذیر دقیقاً همین است که قدرت سیاسی و مالی را توزیع می‌کنند. استفاده از انرژی تجدیدپذیر به سود مردم و دموکراسی و شفافیت است.

پزشکان شوروی نمی‌دانستند تشعشعات ناشی از حادثه‌ی چرنوبیل چقدر بوده است؛ این اطلاعات محرمانه بود. آنها به تحقیقات مربوط به هیروشیما و ناگازاکی هم دسترس نداشتند. بنابراین، برای اندازه‌گیری از روش‌های دیگری استفاده می‌کردند. آنها از زمان شروع جنگ سرد در بیمارستان‌های محرمانه با افرادی مواجه شده بودند که در معرض تشعشعات هسته‌ای قرار گرفته بودند، و برای تشخیص میزان آسیب از بدن این قربانیان به عنوان شمارشگر گایگِر (Geiger counter) استفاده می‌کردند. این دانشمندان خون بیماران، تغییرات دستگاه عصبی و مینای دندان آنها را آزمایش می‌کردند، و با توجه به این عوامل مقدار تشعشع را می‌سنجیدند.

 

 

 

ولمت: بنابراین، به این عوامل نگاه می‌کردند و می‌گفتند اگر خونتان شبیه به الف، و مینای دندانتان مثل ب است، در این صورت احتمالاً مقدار تشعشع جذب‌شده در بدنتان ج است؟

 

براون: بله، و خوشبختانه این مقدار را مورد به مورد اندازه‌گیری می‌کردند. چون ممکن است که من و شما در یک خانه زندگی کنیم اما شما مدت بیشتری را بیرون از خانه یا کنار رودخانه بگذرانید؛ ممکن است که شما ماهی دوست داشته باشید و من از ماهی بدم بیاید، ممکن است که شما قره‌قاط دوست داشته باشید و من از آن بدم بیاید ــ‌ چیزهایی مثل این. بر اساس روش علمی رایج در غرب، مقدار تشعشع جذب‌شده در بدن هر دوی ما یکسان بود. در غرب مقدار تشعشع را این طوری می‌سنجیدند و بر اساس تحقیقات مربوط به هیروشیما احتمال ابتلای شما به سرطان را محاسبه می‌کردند. اما پزشکان شوروی می‌گفتند، «خیلی عجیب است که مقدار تشعشع موجود در بدن شما خیلی بیشتر از کِیت است.» شما ممکن است خیلی گوشت شکار بخورید، ممکن است وقت خیلی زیادی را کنار رودخانه‌ای بگذرانید که تشعشعات هسته‌ای را منعکس می‌کند. محاسبه‌ی مورد به موردِ مقدار تشعشع دقیق‌تر از ساده‌سازی‌های به کار رفته برای محاسبه‌ی مقدار تشعشع موجود در محیط است.

 

 

 

ولمت: یافته‌های پزشکان شوروی چه بود؟

 

براون: آنها فهمیدند که در پنج مقوله‌ی مختلف ــ خودایمنی، دستگاه گوارش، باروری، مشکلات بارداری، نقائص مادرزادی ــ بیماری‌ها رو به افزایش است. کودکان، کهن‌سالان و زنان آسیب‌پذیرتر از همه بودند، و اغلب در آنِ واحد نه فقط یک بلکه دو سه بیماری مزمن داشتند. این امر پزشکان را به حیرت انداخت و از آن سر در نمی‌آوردند.

 

یکی از دیگر مشکلات تاریخ سم‌شناسی و تحقیقات مربوط به هیروشیما این است که آن‌چه از عوارض سم به شمار می‌رفت در واقع فقط «عارضه‌ی حاد» ــ یعنی سرطان و مرگ ــ بود. پزشکان شوروی فهمیدند که هر چند شاید سرانجام سرطان و مرگ در انتظار قربانیان باشد اما در پنج سال نخست، عوارض حاد نیست. برای مثال، می‌توان به «اختلال کودک بیمار» (sick child disorder) اشاره کرد که سبب می‌شد کودکان ۹ ماه از سال به ذات‌الریه مبتلا باشند. این کودکان شکم‌دردِ مزمن داشتند، غده‌ی تیروئیدشان بزرگ شده بود، و غدد بزاقی‌شان به اندازه‌ی کافی بزاق تولید نمی‌کرد و در نتیجه از نظر بهداشت دهان مشکلاتی داشتند. غربی‌ها آمدند و گفتند «شما بیش از حد شکر می‌خورید و مسواک نمی‌زنید» ــ اما این بچه‌ها قبل از حادثه‌ی چرنوبیل هیچ‌وقت چنین مشکلاتی نداشتند. اینها مشکلات غیرحادی است که روی هم انباشته می‌شود و زندگی را جهنم می‌کند. این مشکلات در خانواده‌ها وجود داشت و در نتیجه وقت و پول زیادی را در درمانگاه‌ها صرف می‌کردند و از نظر اقتصادی آسیب می‌دیدند.

 

فکر می‌کردند که همه‌ی اینها «معضلات اجتماعی بعد از شوروی» است ــ می‌گفتند اینها فقیرند، در مشقت به سر می‌برند، نگران وضعیت سیاسی هستند، بنابراین عجیب نیست که ناخوش‌اند. پس از سال ۱۹۹۳ میزان مرگ‌ومیر در روسیه کاهش یافت. اما واقعیت این است که در دهه‌ی ۱۹۸۰ امید به زندگی در اکثر نقاط شوروی رو به افزایش بود، از جمله به این علت که گورباچف با مشروبات الکلی مبارزه کرد. عمر مردم افزایش یافت ــ اما در مناطق آلوده به رادیواکتیو این طور نبود زیرا در این نواحی میزان بیماری افزایش یافت و امید به زندگی کم شد.

 

 

 

ولمت: آن‌چه ماجرا را پیچیده می‌کند این است که این همه ماده‌ی رادیواکتیو در مقادیر اندک اما در بلندمدت آزاد می‌شود، و همان طور که می‌گویید، تحقیقات هیروشیما به این مسئله توجه نداشت. علاوه بر این، فقط درصد کمی از تشعشع کم‌مقدار از خود چرنوبیل ساطع می‌شد.

 

براون: پی‌بردن به این امر واقعاً تکان‌دهنده بود. فقط کافی است که یک ایزوتوپ رادیواکتیو را در نظر بگیرید ــ یدین یا همان یُد رادیواکتیو که عمر کوتاهی دارد و به غده‌ی تیروئید و دیگر اندام‌ها آسیب می‌رساند. ۴۵ میلیون کوری یُدین از چرنوبیل، و ۲۰ میلیارد کوری یدین از آزمایش‌های هسته‌ای شوروی و آمریکا در دهه‌ی ۱۹۶۰ آزاد شد. بیست میلیارد ــ این مقدار بسیار بیشتر از مقدار ماده‌ی رادیواکتیو آزادشده از چرنوبیل بود. باد و باران این مواد رادیواکتیو را در خفا به این سو و آن سو ‌بُرد، به نواحی بارانی ساحلی ــ ممکن است استونی یکی از این مناطق بوده باشد. ولز و شمال اسکاتلند هم به‌شدت آسیب دیدند. در آمریکا، ایالت‌های اوهایو، مینه‌سوتا و داکوتا صدمه دیدند. در دهه‌ی ۱۹۵۰ فهمیدند که میزان مواد رادیواکتیو در مینه‌سوتا و تِنِسی بیشتر از محل آزمایش‌های هسته‌ای در نوادا است. چون نوادا بیابان است. پس از انفجار بمب‌ها، غبار رادیواکتیو به آسمان رفت و بر اثر باران در غرب‌میانه‌ی مرطوب به سطح زمین رسید. واقعاً هنوز این واقعیت را نپذیرفته‌ایم. غبار رادیواکتیو ناشی از آزمایش‌های هسته‌ای شوروی هم در نیم‌کره‌ی شمالی منتشر شد.

 

درست پس از انفجار چرنوبیل، رئیس «کمیته‌ی علمی سازمان ملل در مورد تأثیرات تشعشع هسته‌ای» گفت باید از این فرصت استفاده کرد و تحقیقاتی در ابعاد هیروشیما درباره‌ی قربانیان این حادثه انجام داد تا بفهمیم که وقتی مردم برای مدتی طولانی در معرض مقدار اندکی ماده‌ی رادیواکتیو قرار می‌گیرند چه اتفاقی رخ می‌دهد. شاید تصور کنید که در سی سال گذشته پژوهشگران فراوانی در منطقه‌ی چرنوبیل سرگرم تحقیق بوده‌اند اما متأسفانه این طور نیست. هنوز چنین تحقیقاتی انجام نشده است. من در کتابم نشان می‌دهم که چرا مطالعات علمی انجام نشد. امروز وقتی سیاستمداران می‌گویند که شواهد و مدارکی نداریم که نشان دهد تشعشع بلندمدتِ مقدار اندکی ماده‌ی رادیواکتیو بیماری‌زا است، منظورشان این است که چنین تحقیقاتی را انجام نداده‌ایم. واقعاً هنوز چیزی نمی‌دانیم. تحقیقات کوچکی که در دوران شوروی و پس از آن در این مناطق انجام شده واقعاً نگران‌کننده است. اما هنوز تحقیقات گسترده‌ای انجام نشده است.

 

 

نخستین آزمایش توپخانه‌ی هسته‌ای تاریخ در نوادا. عکس: ویکی‌مدیا کامنز

ولمت: این امر حاکی از مشکل بزرگ‌تر زندگی در عصر «شتاب» است، عصری که در آن مقادیر فزاینده‌ای از سموم ساخته‌ی دست بشر در محیط زیست پراکنده می‌شود، بی‌آن‌که بدانیم این سموم چه بلایی به سرمان می‌آورند. نه فقط مواد رادیواکتیو بلکه علف‌کُش‌ها، آفت‌کش‌ها، و حشره‌کش‌هایی که از سرطان‌زایی بعضی از آنها خبر داریم اما از عوارض بقیه‌ی آنها چیزی نمی‌دانیم. از عوارض تک‌تک این‌ها چیز زیادی نمی‌دانیم و بی‌تردید از پیامدهای تعامل آنها با یکدیگر هیچ نمی‌دانیم اما حالا جزئی از محیط زیست ما هستند.

 

براون: اگر به آمار ملی سرطان، به‌ویژه در نیم‌کره‌ی شمالی، نگاه کنید، می‌بینید که پیوسته در حال افزایش است. اگر فقط پای واریانس طبیعی در میان باشد، آمار باید مثل موج باشد و بالا و پایین برود. اما میزان سرطان از دهه‌ی ۱۹۵۰ تا دهه‌ی ۱۹۸۰ پیوسته رو به افزایش بود. بعد اندکی کاهش یافت، البته غیر از سرطان‌ تیروئید و سرطان اطفال. اگر به آمار سرطان کودکان از دهه‌ی ۱۹۳۰ نگاه کنید، البته در همان چند کشوری که چنین آماری را ثبت کرده‌اند، می‌بینید که در دهه‌ی ۱۹۳۰ تقریباً چنین سرطانی وجود نداشت. این در حالی است که معمولاً سرطان کودکان چیزی نیست که پزشکان به آن پی‌نبرند.

 

 

 

ولمت: این با روایت رایج همخوانی ندارد زیرا می‌گویند میزان سرطان با افزایش طول عمر بیشتر می‌شود: میزان سرطان افزایش می‌یابد چون حالا مردم آن‌قدر عمر می‌کنند که سرانجام سرطان می‌گیرند. قبلاً پیش از رسیدن به این سن بر اثر ابتلا به سل و نظایر آن می‌مردند.

 

براون: دقیقاً. اما حالا شاهد افزایش میزان سرطان در میان چهل‌ساله‌ها و جوان‌ترها، به‌ویژه بچه‌ها، هستیم. با وجود این، می‌خواهم تأکید کنم که اینها نشانه‌ی نوعی «همبستگی» است و نه رابطه‌ی علت و معلولی میان افزایش سرطان و افزایش آلاینده‌ها در محیط زیست از دهه‌ی ۱۹۵۰ به بعد. اما سرانجام وقتش رسیده که تحقیقاتی انجام شود. بسیاری از تجار و سیاستمداران از انجام چنین تحقیقاتی استقبال نخواهند کرد زیرا چنین کاری حاکی از تغییر عمده‌ای است. اما به نظرم مردم فکر می‌کنند که به تغییر بزرگی احتیاج داریم. بسیاری از محصولات شیمیایی را از نفت می‌سازند، بنابراین خوب است که به‌تدریج آنها را از دور خارج کنیم. با این همه، می‌ترسم که به جای نفت ناگهان به نیروگاه‌های هسته‌ای روی بیاوریم.

 

 

 

ولمت: استونی یکی از بزرگ‌ترین ردپاهای بوم‌شناختی دنیا را دارد زیرا اکثر انرژی‌اش را از نفت شیل به دست می‌آورد ــ این هم یکی از دیگر پیامدهای ابَرپرو‌ژه‌های دوران شوروی است. اخذ عوارض کربنی توسط اتحادیه‌ی اروپا سبب شده که سودآوری استخراج نفت شیل به‌تدریج کاهش یابد. پس راهبرد خروج چیست؟ گویا تصور می‌کنند که تنها گزینه‌ی موجود انرژی هسته‌ای است. از نیروگاه‌هایی مثل چرنوبیل حرف نمی‌زنیم بلکه از نسل چهارم نیروگاه‌های هسته‌ای حرف می‌زنیم. این نیروگاه‌ها امن‌ترند، تجزیه‌ی ضایعاتشان فقط چند صد، و نه چند هزار، سال طول می‌کشد، و ما هم در کشوری مثل اتحاد جماهیر شوروی زندگی نمی‌کنیم. چنین طرحی روی کاغذ جذاب است.

 

براون: وقتی کار درباره‌ی تاریخ هسته‌ای را شروع کردم، موضعی نسبتاً بی‌طرف داشتم. به عنوان کسی که نگران تغییرات اقلیمی است، خیلی دوست داشتم که انرژی هسته‌ای راه‌حل باشد. چنین چیزی محشر بود. می‌شد همه‌جا نیروگاه هسته‌ای ساخت و برق یک شهر را تأمین کرد. راه‌حل‌های مدرنیستی شبیه به این هستند.

 

 

 

ولمت: در مخالفت با انرژی بادی و خورشیدی می‌گویند که چنین منابعی قابل‌اتکا نیستند. اگر روزی هوا ابری باشد و باد نوزد از کجا باید انرژی به دست آورد؟

 

براون: تحقیقات مارک جِیکوبسون در دانشگاه استنفورد نشان داده که انرژی هسته‌ای از نظر اقتصادی مقرون‌به‌صرفه نیست. در آمریکا، مالیات‌دهندگان بارها و بارها مجبور شده‌اند که شرکت‌های انرژی هسته‌ای را از ورشکستگی نجات دهند. وقتی برق جایی از انرژی هسته‌ای تأمین می‌شود، اهالی آن محل هزینه‌ی بیشتری می‌پردازند. به‌رغم یارانه‌هایی که به تحقیق، طراحی و ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای اختصاص یافته، استفاده از انرژی هسته‌ای مقرون‌به‌صرفه به نظر نمی‌رسد. انرژی هسته‌ای از انرژی‌های تجدیدپذیر ارزان‌تر نیست.

 

اما استفاده از انرژی تجدیدپذیر مزیت مهمی دارد. در زمانه‌ای که دموکراسی‌ها دچار مشکل شده‌اند، انرژی هسته‌ای شفاف نیست. آدم‌های عادی نمی‌توانند به نیروگاه‌های هسته‌ای وارد شوند. وقتی پرزیدنت اوباما می‌خواست به یک نیروگاه هسته‌ای برود، تیم محافظتی او با مأموران حراست نیروگاه درگیر شد. در نهایت، مأموران حراست نیروگاه حرف خود را به کرسی نشاندند. بارها در آمریکا، شوروی و ژاپن دیده‌ایم که رهبران کشور حاضر به پاسخ‌گویی درباره‌ی میزان مواد رادیواکتیو، دامنه‌ی مشکلات و نحوه‌ی نظارت بر سلامتی نیستند.

 

استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر چه فایده‌ای دارد؟ این منابع، انرژی را به طور یکسان در سراسر کشور توزیع می‌کنند. این امر در عمل به معنای توزیع برابرتر قدرت سیاسی است. انرژی‌های تجدیدپذیر انرژی را در دست یک شرکت خاص، خواه دولتی خواه خصوصی، متمرکز نمی‌کنند. به نظرم، علت مخالفت با انرژی‌های تجدیدپذیر دقیقاً همین است که قدرت سیاسی و مالی را توزیع می‌کنند. استفاده از انرژی تجدیدپذیر به سود مردم و دموکراسی و شفافیت است. این مهم‌ترین دلیل است، مهم‌تر از دلیل مربوط به بیماری‌زایی انرژی هسته‌ای ــ که البته این مشکل را هم به درستی حل نکرده‌ایم.

 

ما انسان‌ها فوق‌العاده خلاق هستیم و نباید به انتخاب‌های غلط راضی شویم. انتخاب بین سوخت‌های فسیلی یا انرژی هسته‌ای غلط است. استفاده از انرژی‌های‌ تجدیدپذیر، راه‌حلی دم‌ِدستی نیست. برای استفاده از انرژی تجدیدپذیر باید به خلاقیت خود تکیه کنیم و با توجه به محیط زیست محلی، فرهنگ و عادت‌های محلی، و با بهره‌گیری از مهارت‌ها، ایده‌ها و نوآوریِ میلیون‌ها آدمِ خلاق راه‌حل‌هایی بیابیم. این کار را می‌توانیم همین حالا شروع کنیم.