تأمّلی دربارهٔ «هنر گفتگو» و پیوند «گفتگو» و «بازی»

مسعود زنجانی

از نظرشیلر، مهمترین ویژگی «بازی» این است که در بازی هیچ شقاق و شکافی میان «علاقهٔ درونی» و «وظیفهٔ بیرونی» انسان وجود ندارد.

از نظر گادامر، «گفتگو یک بازی است»… ساختارِ گفتگو، همانند ساختارِ بازی، زنانه و عاشقانه است.

گفتگو توانِ قمار کردن، ریسک کردن، و دل باختن، و از دست دانِ خود است. گفتگو یک «ماجرا» است.

برای گادامر، «حقیقت برای گفتگو است؛ نه گفتگو برای حقیقت»… حقیقت همان راهِ حقیقت است. «حقیقت همان گفتگو است».

گفتگو، ابزاری برای رسیدن به هیچ هدفی، حتی «حقیقت»، نیست. گفتگو خود هدف است، و بدین معنا، تمام هودگی گفتگو در بی هودگیِ (بی هدفی) آن است.

گفتگو سرنوشتِ انسان است… نهیلیسم، در جدی ترین جلوهٔ خود، «گفتگو فراموشی» است.

دو متفکر باهم، نه «مناظره»، بلکه «مکالمه» (گفتگو) می کنند.

شرطِ گفتگو این است که هر یک از طرفین گفتگو، اولاً، به محدودیت دیدگاه خود باور داشته باشد؛ و ثانیاً، حدّی از حقیقت را نزد دیگری بداند.

گفتگو «پروژه» نیست، بلکه یک «پروسه» است؛ پروسه ای بی آغاز و انجام. گفتگو یک «رخداد» است.

گفتگو یک #رنسانس فکری و معنوی است. گفتگو کشفِ دوبارهٔ خود در دیگری است. گفتگو «خود شناسی» است.

هدفِ گفتگو «به هدف نرسیدن» و «همیشه در راه بودن» است.

گفتگو هنرِ «حق به جانب نبودن»، هنرِ «شکست خوردن» است.