هشت مهر زادروز احمد کسروی، تاریخنویس و پژوهشگر بود.
داوری منصفانه در مورد کسروی کار سهل و ممتنعی است. سهل از این منظر که می شود حدس زد روشنفکری که حافظ را «پرت و پلا گو » و مولوی را «بدآموز صوفی » می دانست تا چه حد در بیان نظرات خود، افراطی بوده است. ممتنع نیز از این جهت که تلاش او در پالایش زبان و احیای واژه های فراموش شده زمینه ساز ساخت بستری جدید در مقوله زبان و نثر فارسی شد و نمیتوان خدمات او را به ادب فارسی نادیده گرفت.
مرگ او هم تراژدی دردناکی از سرنوشت کسی است که زبان تیغ؛ به جای نقد، در حقش -بی هیچ مخالفتی! – روا داشته شد. بهترین نقدی که بر کسروی خوانده ام از #محمدعلی_همایون_کاتوزیان درکتاب «هشت مقاله» بوده است اما دو روایتی که برای امروز خالی از لطف نیست، شاید این دو باشد:
روایت اول از سعید نفیسی، کتاب خاطرات ادبی، سیاسی و جوانی (به کوشش علیرضا اعتصام نشر مرکز)
اصل در زبان سماع است نه قیاس. چون در زبان فارسی پاپوش و سرپوش و…داریم نمی توان بینی پوش و ناف پوش هم اختراع کرد و باید به حد قدما اکتفا کرد. مرحوم کسروی در این زمینه بی باک بود و بی گدار به آب می زد. از طرف دیگر آنچه در باره سعدی و حافظ و تصوف و دین شیعه گفت نه تنها به نفع ایران نبود بلکه صریحا می گویم مغرضانه بود. بالاتر از همه به کسانی پرخاش می کرد که اصلا درباره آنها اطلاع نداشت. تولستوی و آناتول فرانس را نخوانده بود و بدیشان خرده های نادرست می گرفت. این کارهای او بیشتر از این حیث مرا ناراحت میکرد که وی محقق بسیار باسواد وکتاب خوانده ای بود. کسی که آن سه جلد بی نظیر «شهریاران گمنام» را نوشته است دیگر نباید از این سستی ها و فتورها و تعصب های ناروای عجولانه به کار می برد.
… خبر کشته شدن وی را در دادگستری به من دادند. جهان، پیش چشمم تیره شد. واقعه ای ناگوارتر از این به یاد ندارم. مردی را در جایی که همه جانی و آدم کش باید در آن امان داشته باشند، در پای میز بازپرس با جوانی که همراه وی آمده بود کشته بودند و زشت تر از این، کاری در جهان ممکن نبود. آن هم چه مرد؟…اینک آن مرد نیست اما کارهای او در میان ما هست. در برابر لغزش هایی که داشته است آثار جاودانی از او مانده. لغزش های او را به کارهای سودمندش می بخشیم. او را بزرگ می دانیم .. خطاکار آن کسی است که همیشه خطا کرده است. در همه جای جهان خطای یک روزه را به صواب چند روزه می بخشند…این رسم را برنیندازید وگرنه به زیان آدمی زادگان است.
روایت دوم از دکتر مصطفی محقق داماد به نقل از رسول جعفریان
آقای دکتر مصطفی محقق داماد، بسیار خوش محفل وخوش مجلس هستند و سرشار از خاطره. آقای دینانی یکبار می گفتند ایشون لوح محفوظ است. آن شب ( در جشن عقد فرزند دکتر لاریجانی) نکته جالبی نقل کردند. گفتند زمانی که رئیس بازرسی بودم، حاجب خبر داد که شخصی آمده و می گوید پسر #کسروی است. خوب آمد داخل اتاق. مشکلی در ارتباط باخوزستان داشت که پیگیری کردم. بعد از او پرسیدم نکته ای در باره پدرت بگو که ما نشنیده باشیم. گفت زمانی که خواستیم پدر را دفن کنیم، مانع می شدند (ظاهرا خواستند قبرستان ظهیرالدوله دفن کنند که آنجا دست صوفی ها بود و رئیس شان مانع شد «از من»). بالاخره او را بردیم در جای دیگری. مردم آن روستا گفتند اینجا دفن نکنید، آب زمین ما خشک می شود. ما گفتیم تعهد می دهیم اگر خشک شد، خسارت شما را بدهیم. اتفاقا آن سال باران زیادی آمد و سیل خسارت فراوانی به درختان آنها زد. آمدند و گفتند شما گفتید خسارت شما را می دهیم. ما گفتیم: تعهد ما این بود که اگر آب شما خشک شد خسارت بدهیم حالا که سیل آمده تعهدی نداریم!
سهند ایرانمهر