طنز مشروطه!!
(به مناسبت چهاردهم مرداد، سالروز امضای فرمان مشروطه)
در جنبش مشروطیت، سه نیروی اجتماعی به هم پیوستند و سپس در مقابل هم ایستادند و دوباره در آستانۀ انقلاب اسلامی دست دوستی به یکدیگر دادند: بازار، روحانیان، روشنفکران.
همه چیز با اعتراض بازار به تعرفههای گمرک آغاز شد. عینالدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه، نوز بلژیکی را مأمور ساماندهی به گمرک ایران کرده بود. سیاستهای گمرکی نوز، بازار را خوش نیامد. روحانیان نیز با دو انگیزه به بازاریان پیوستند: نخست اینکه پس از دوران ناصری، دولت در ایران، ضعیفتر از آن بود که بتوان میان دولت و بازار اولی را برگزید. انگیزۀ دوم، دشمنی ساختاری و نهادینه روحانیت با تجدد دولتی بود که از زمان امیرکبیر و سپس سپهسالار آغاز شده بود. نیروی سوم، یعنی روشنفکران نیز از قافله عقب نماندند و اعتراضهای صنفی را به سوی مشروطهخواهی هدایت کردند.
سرانجام شاه بیمار و ناتوان قاجار در مقابل اتحاد بازار و روحانیان و تجددخواهان کوتاه آمد و فرمان مشروطه و سپس تشکیل مجلس را امضا کرد. اما چندی نگذشت که اختلافها میان مشروطهخواهان آغاز شد. روحانیان سخن از مشروعه گفتند و روشنفکران خیال پارلمان مدرن و مطبوعات آزاد و عرفیسازی قانون در سر پروراندند و بازار که از بینظمی و بیصاحبی کشور زیان میدید، بازگشت مقتدرانۀ سلطنت را آرزو میکرد. ایران سخت دستخوش آشوب و آنارشیسم شده بود و آغاز جنگ جهانی اول بر وخامت اوضاع افزود. اکنون مردم کوچه و بازار، نه پارلمان میخواستند و نه مطبوعات آزاد و نه گوش به فریادهای مشروعهخواهان میسپردند. نظم و امنیت و رفاه نسبی، تنها آرزوی چهارده میلیون رعیت ایرانی بود. در این وانفسا ناگهان رضاخان افسار امور را در دست میگیرد و هر سه نیروی اجتماعی پیشین را به حاشیه میراند. دست شریعتخواهان را از حکومت قطع میکند؛ جای روشنفکران را به تکنوکراتها میدهد و جلو یکهتازی بازار میایستد.
حدود پنجاه سال پس از رضاشاه، دوباره اهل شریعت و بازار و روشنفکران همدیگر را پیدا میکنند و در سال ۵۷، انقلاب اسلامی را به پیروزی میرسانند. سالیچند از انقلاب اسلامی نمیگذرد که آن اتحاد دوباره جای خود را به شقاق و نزاع میدهد. روحانیان در این نزاع، اندکاندک قدرت نرم و فرهنگی خود را از دست میدهند؛ اما جای خالی آن را با قدرت سخت و تصدی همۀ مراکز قانونی کشور پر میکنند. روشنفکران به نظریهپردازی در حوزههای دین و اندیشۀ سیاسی قناعت میکنند و بازار با تکنوکراتها به توافق میرسد. قابل پیشبینی نیست؛ اما دور از انتظار هم نیست که قدرت در ایران همچنان دستبهدست شود. اما اینکه کی و چگونه به دست صاحبان اصلیاش یعنی مردم میرسد، افقی روشن در چشمانداز نیست.
رضا بابایی