اصلاحات بن سلمان

نویسنده و گرآورنده : شایان اویسی

پس از مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ برادر کوچکترش سلمان بن عبدالعزیز به پادشاهی رسید و پسر ارشد همسر دومش با نام محمد که اکنون به بن سلمان شهرت دارد، پست وزارت دفاع و ولیعهدی را کسب کرد. در همین زمان چه در ایران و چه در جهان، شناخت کافی ازین شاهزاده جوان که برای جانشینی پدر پیرش خیز برداشته ‌بود وجود نداشت و همین به مرموزی بیشتر وی در کنار طرح‌هایش برای آینده عربستان و منطقه افزود.

این شاهزاده جوان دست به مجموعه اصلاحات و اقداماتی در کشور عربستان زد که جهان اسلام و کل دنیا را حیرت زده کرد. کشوری که پیوندی محکم میان روحانیون تندرو وهابی و حاکمانش وجود دارد و کوچک‌ترین امری خارج از سنت‌های دینی را تحمل نمی‌کرد ناگهان شاهد تغییراتی شد که دیگر فرق چندانی با سایر کشورهای سکولار عرب و حتی اروپایی نداشت.

تغییرات سیاسی و اقتصادی بعد از به حکومت رسیدن بن سلمان

بسیاری از تحلیل ‌گران خصوصا داخل ایران این تغییرات ناگهانی را امری بی‌ثبات ‌کننده، نمایشی و کوتاه‌ مدت تلقی کردند که به زودی فرو می‌ریزد. در این مقاله هدف آن است که سیر اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در پادشاهی عربستان سعودی از زمان تاسیس این کشور توسط ملک عبدالعزیز تا کنون که پسرش سلمان بن عبدالعزیز پادشاه است بررسی شود.

آل سعود چگونه به قدرت رسید؟

طریقه به قدرت رسیدن آل سعود ریشه‌اش برمی‌گردد به سده هجده میلادی و زمانی که جزو امپراتوری عثمانی بودند. قبیله آن‌ها در مکانی به نام درعیه ساکن بوده که برخلاف قبایل بیابان ‌گرد دیگر یک جانشین و کشاورز خرما بودند. محمد بن ‌سعود جد آل‌ سعود در میانه درگیری‌ های رایج میان قبایل عرب به اتحاد با عبدالوهاب که یک روحانی تندرو بوده برای کسب قدرت روی می‌آورد.


《در آن زمان و مکان درگیری بین قبایل و طوایف امری طبیعی بود. اما محمد بن سعود برای کسب برتری بر سایرین با یک روحانی بنیادگرا هم‌ پیمان شد و شکل حکومت نسل‌های آینده عربستان را برای همیشه تغییر داد.

این روحانی شیخ محمد بن عبدالوهاب نام داشت که معتقد بود سنت‌های قدیمی عربی، نظیر بت ‌پرستی و درخت ‌پرستی تاثیر بدی بر اسلام گذاشته‌ است[باید به سیره نبی و صحابه رجوع کرد]. وی به دلیل دیدگاه‌های تندی که داشت از شهر زادگاهش اخراج شد و به درعیه پناه برد. افراد قبیله آل سعود کوشیدند از پیام دینی او در راستای برنامه سیاسی خود بهره ببرند.

این هم ‌پیمانی برای هر دو طرف سود داشت. آل ‌سعود به پشتوانه ابن‌عبدالوهاب از سایر طوایف عربی که در پی کسب قدرت بودند پیشی می‌گرفت، چون دست ‌کم در ظاهر می‌توانست ادعا کند که به خاطر اعتلای دین حق با آن‌ها می‌جنگد》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۱۲)

ایدئولوژی و قرائت عبدالوهاب از اسلام، منشا قدرت گیری خاندان سعودی

آنچه که از همان ابتدا باعث قدرت‌گیری خاندان سعودی شد ایدئولوژی و قرائت عبدالوهاب از اسلام بود. پیوندی میان آل سعود و تفکر وی که تا کنون نیز ادامه داشته و مایه قدرت و ثبات این خاندان گردیده است.

چگونگی استفاده محمد بن‌سعود از محمدبن‌عبدالوهاب و ایدئولوژیش برای کسب قدرت را همانند هوبارد، الیوت هاوس که شناخت عمیقی از عربستان دارد در اثر مشهورش درباره عربستان شرح می‌دهد.


《این مبلغ یعنی محمد بن‌ عبدالهاب آن‌ قدر متعصب بود که هنگام ملاقات آن دو با هم، برای حفظ جانش فراری بود؛ زیرا بقعه‌ یکی از اصحاب پیامبر را تخریب کرده‌ بود و برای نشان دادن پایبندی و شور دینی خود، زنی متهم به زنا را سنگسار کرده ‌بود.

هیچ یک از این‌ها محمد بن ‌سعود را ناراحت نکرد‌. او در دعوت این مبلغ به جهاد اسلامی فرصتی برای استفاده از دین در سرکوب دشمنان قبیله‌ای خود و تصرف عربستان می‌دید. همان‌طور که احتمالا حدس می‌زنید، آل ‌سعود نه ‌تنها برای تصرفات قبیله‌ای، بلکه به نام دین، شمشیر به دست گرفت و سرانجام پیروز شد》(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۲۰)

ملک عبدالعزیز | بینانگذار خاندان سعودی

تلاش محمد بن ‌سعود با سرکوب شدید عثمانی شکست خورد و با وجود تلاش‌های این خاندان در قرن ۱۹ هم باز نتوانستند در عربستان قدرتی واحد ایجاد کنند. اما سرانجام در قرن بیستم تلاش این خاندان توسط ملک عبدالعزیز و کمک بریتانیا به ثمر نشست. او نیز همانند اجدادش از افراطی‌های مذهبی و وهابیت برای کسب قدرت خاندانش بهره گرفت و موفق شد.

ملک عبدالعزیز | بینانگذار خاندان سعودی

《عبدالعزیز[موسس کشور فعلی عربستان] که فهمیده‌ بود این عشایر کوچ‌نشین می‌توانند در یک آن بیعت خود را تغییر دهند، می‌دانست که باید راهی برای کنترل آن‌ها بیابد. او از دین بهره گرفت؛ درست همان ‌گونه که اجداد او چنین کرده ‌بودند》(هزارتوی سعودی/ص۳۴)

ریشه اصلی کسب قدرت آل سعود

سرانجام آنکه عبدالعزیز کاری که خاندانش طی قرون پیش از وی در انجامش ناکام بودند را موفق شد انجام دهد. اما چنانکه گفته شد وهابیت و علمای مذهبی آن و متعصبان مذهبی این ایدئولوژی عنصر اصلی کسب قدرت آل سعود بودند. از همان دوره نیز مقام شاهی هم در عربستان صرفا سلطنتی نیست و در حکم حافظ و مجری دین هم هست و مرتبه‌ای روحانی دارد و بابت همین شباهتی با همان سنت خلافت دارد.


《از نظر بسیاری از مردم عربستان، خاندان شاهنشاهی مثل خاندان‌های سلطنتی کشورهای سکولار غربی نیستند بلکه الگوهای دینی برای یک جامعه‌ی اسلامی و ایمانی هستند. اگر بخواهیم مشابهی در جهان غرب بیابیم، باید به هزار سال قبل برگردیم؛ یعنی به دوران امپراتور‌های روم مقدس که توسط پاپ تقدیس می‌شدند.

با این تفاوت که در عربستان سعودی، پادشاه خودش هم امپراتور است و هم از آن جهت که خود را خادم حرمین شریفین می‌نامد، صاحب جایگاه پاپ یا رئیس اسلام است. در واقع پادشاه عربستان نه تنها پیشوای دینی است بلکه فرقه‌ ریاضت ‌طلب وهابی که خودپادشاه نماینده آن است هم به مسلمانان یاد می‌دهد که در برابر حاکمان خود ولو اینکه دارای عیب و نقص باشند مطیع و سر به ‌زیر باشند تا زندگی سعادتمندی در بهشت نصیبشان شود》(هزارتوی سعودی/ص۴۹)

این مسئله ریشه در ابتدای قیام سعودی‌ها برای کسب قدرت در عربستان دارد و ابتکار عبدالعزیز نبود.


《ابن سعود به زودی برای خودش مقام رهبری دنیوی و روحانی را هر دو با هم قائل شد و با مقاومت چندانی از طرف پیروانش روبرو نگشت؛ چه آن‌هایی که داوطلبانه و به میل خود، عقاید او را پذیرفته ‌بودند و چه کسانی که به زور مجبور به پیروی از او شده ‌بودند. دارا بودن این هر دو قدرت دنیوی و روحانی، به خوبی با سنت پیامبر اسلام منطبق بود که او هم این مقام دوگانه را در خود جمع داشت》(وهابی و وهابیت/سرهارفورد جونز/ص۱۶و۱۷)

استراتژی آل سعود در مواجه با تندروهای مذهبی

بابت همین رابطه پادشاه عربستان با مذهبی‌های تندرو رابطه‌ای عمیقی بوده و هست. اما شاهان سعودی همواره در شرایطی قرار می‌گیرند که باید یا به سمت مطالبات تندروهای مذهبی متمایل شوند یا اینکه جلوی آن‌ها بایستند. زیرا از یک طرف این افراد به شدت قدرت رزمی و فداکاری بالایی دارند و رضایت آن‌ها باعث ثبات قدرت آل سعود است اما باورهای آن‌ها و مطالباتشان گاه منجر به بحران با سایر ملل و عدم توسعه کشور می‌شود.

این مقاله نیز به دنبال شرح همین رابطه و برنامه در عربستان سعودی است. نخستین مواجه و برخورد باز می‌گردد به زمان تاسیس عربستان توسط ملک عبدالعزیز که نخستین اصلاحات مذهبی و مقابله با تندروی مذهبی صورت گرفت.

زمانی که عبدالعزیز موسس عربستان بعد از ایجاد پادشاهی و تسلط کامل بر عربستان تحت فشار گروه شبه نظامی تندرو افراطی مذهبی《 اخوان》[ که خودش آن‌را بنا کرده ‌بود] برای جهاد با بریتانیا بعد از سقوط عثمانی و ورودش به سرزمین‌های عرب اسلامی از جمله عراق قرار گرفت و او را متهم به مذهبی نبودن به حد کافی کردند، وی شدیدا سرکوبشان کرد زیرا:


《عبدالعزیز برای بیرون راندن رقیبش، شریف حسین از مکه و تکمیل کار خود در فتح عربستان به پول و حمایت انگلیسی‌ها نیاز داشت…او نمی‌خواست با گسترش قلمروی پادشاهی سست ‌بنیادش به عراق دست به ریسک بزند و انگلیس قدرتمند را با خودش دشمن کند》(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۳۷)

علت اتفاق بالا به آرمان اولیه وهابیت بازمی‌گردد. به نحوی قرار نبود وهابیت در عربستان محبوس و ابزاری برای تاسیس یک کشور و یک سلطنت در آن شود. وهابی‌ها آرمان آن را در سر داشتند تا کار خلفای راشدی و اموی و عباسی را تکرار و قدرت واحد سیاسی اسلامی با تاکید بر تعالیم قرآنی تشکیل دهند.


《دومنیک شوالیه استاد ممتاز بازنشسته‌ی دانشگاه سوربن پاریس، اساس وهابیت را چنین توصیف می‌کند: وهابیت به عنوان جنبشی سیاسی_مذهبی و در عین حال اسلامی و عربی، آرمان اصلی خود را تاسیس کشوری سنی بنا نهاد که نه تنها صحرای نجد را در بر می‌گرفت بلکه تمانی کشورهای اسلامی را هم شامل می‌شد. هدف این تشکیلات، احیای اسلام ناب از طریق مقابله با هرگونه بدعت‌گذاری و خرافات و نیز ایجاد فرصت لازم برای کشورگشایی درست مانند زمان صحابی صدر اسلام بود》(تروریسم سعودی/پیر کونسا/ص۳۰)

عبدالعزیز و به دست آوردن دستاوردهای تمدنی غرب

این پایان اصلاحات عبدالعزیز و کشاکش با تندروهای پر شور مذهبی نبود. وی در ادامه سلطنتش برای آوردن دستاوردهای تمدنی غرب هم با این قشر دچار مشکل شده‌ بود و مجددا جلوی آن‌ها ایستاد.


《عبدالعزیز همواره با این علمای مذهبی در باب جذابیت‌ها و خطرات فن ‌آوری‌های جدید به بحث و تبادل نظر می‌پرداخت. او به واسطه ارتباطاتش با بریتانیا شمه‌هایی از صنعتی شدن اروپا را مشاهده کرده بود و با طیف وسیعی از محصولات و مزایای به کارگیری آن محصولات صنعتی آشنا شده بود.

او هیچ اشتیاقی نداشت که خود را با تمدن غربی منطبق کند اما ابزارهای تمدن غرب به شدت وسوسه‌اش می‌کرد…ملک عبدالعزیز به خصوص به رادیو علاقه‌ی فراوانی داشت چرا که به کمک این وسیله می‌توانست بدون این ‌که دربار خود را ترک کند از اخبار اروپا مطلع شود.

اوایل دهه‌ سی به دستور او شبکه‌ رادیویی بی ‌سیم مارکونی در سراسر شبه‌ جزیره تاسیس شد. این کار برای عبدالعزیز بسیار مهم بود و اتقلابی در زمینه‌ اداره و نظارت بر قلمرو پادشاهی‌اش به شمار می‌رفت…ملک عبدالعزیز تمام تلاشش را کرد تا علمای ریاض را، که به شدت مخالف رادیک بودند، متقاعد کند از میان تمام ابزارهای غربی، رادیو یک وسیله‌ کاملا ضروری است.

علمای ریاض موکدا مخالف رادیو بودند و به ویژه به موسیقی‌هایی که از شبکه‌ خبری رادیو بی ‌بی‌ سی پخش می‌شد. اعتراض می‌کردند. چون تعیین زمان دقیق پخش این موسیقی‌ها ممکن نبود عبدالعزیز علما را قانع کرد که اسکال نه از رادیوها و شبکه‌های رادیویی بلکه از پیچ‌ها و درجه‌های روی خود رادیوهاست. او همچنین تلاش بسیاری کرد تا به علما بقبولاند که تلگراف شکلی از جادوگری نیست.》(بن‌لادن‌ها/استیو کل/ص۶۲و۶۳)

این مشکل در ادامه تاریخ عربستان برای سایر پادشاهان هم برقرار بود. تندروهای مذهبی مقابله با هر امر جدید را وظیفه خود می‌دانستند زیرا نگران خلل در ایمان مذهبی و کاهش قدرت جنگندگی خود در برابر بیگانگان بودند.

عبدالعزیز و به دست آوردن دستاوردهای تمدنی غرب

شاهان سعودی نیز هم به این قدرت رزمندگی نیروهای متعصب نیاز داشتند زیرا خاورمیانه هر بار با موج جدیدی از تفکر نو روبه‌ رو بود که بنیان سلطنت آل سعود را تهدید می‌کرد و هم به دستاوردهای فنون و امور مدیریتی جدید محتاج بودند و لازم بود اقشار متجدد را نیز راضی نگه دارند. سعودی‌ها همواره به دنبال راهی برای حفظ تعادل در این میان جهت حفظ خود بودند.


《پذیرش مظاهر فناوری در زندگی روزمره، برخلاف عادت تاریخی روحانیون وهابی بود، چون در هر دوره‌ای با هر گونه نوآوری به این عنوان که تهدیدی برای اسلام است مخالفت می‌کردند. در طول تاریخ عربستان، روحانیون همه ‌چیز را ممنوع کرده‌ بودند: تلگراف، رادیو، دوربین، سینما، فوتبال، آموزش دختران و تلویزیون که ورود آن به کشور در دهه ۱۹۶۰ باعث هیاهوی بسیاری شده‌ بود》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۷۷)

مقابله با تندروهای مذهبی بعد از ملک عبدالعزیز

اما مقابله با تندروهای مذهبی مخالف توسعه و فناوری‌های غربی بعد از ملک عبدالعزیز و خصوصا دوره ملک فیصل ادامه داشت و وی نیز اقدام به برخورد جدی و حتی اعدام آنان نیز کرد. ملک فیصل از پیشگامان مدرنیزه کردن عربستان و از مؤسسان ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی عربستان بود که ابتدا با مخالفت علما همراه بود.

او برای راضی کردن آن‌ها یک صوت قرآن پخش کرد و علما نیز اجازه ورود تکنولوژی جدید را به او دادند. بعدها برادرزاده او به همراه عده‌ای به ایستگاه تلویزیونی یورش برد و توانست خسارت اندکی وارد کند ولی فیصل دستور اعدام خرابکاران را صادر کرد.

شاهان سعودی که همواره به موج‌هایی که در جهان عرب در جریان بود توجه داشتند وقتی موج غربگرایی، ناسیونال سوسیال عرب، اسلامگرایی و لیبرالیسم یا هر موج دیگری در خاورمیانه در جریان باشد سعی دارد که این امواج را در ابتدا سرکوب و سپس دراختیار خود درآورند و بعد حداقل‌هایی از آن را در جامعه به جریان بیندازد.

عربستان در اوایل نیمه دوم قرن بیستم میلادی

عربستان در اوایل نیمه دوم قرن بیستم میلادی با موج ناسیونال سوسیال عرب که در کل خاورمیانه در جریان بود مواجه شد و سعی کرد با اصلاحاتی متجددانه آن را مهار کند و وقتی که موج اسلام رادیکال همانند اواخر دهه هفتاد و هشتاد میلادی به راه افتاد نیز همین کار را انجام داد.

عربستان در اوایل نیمه دوم قرن بیستم میلادی

در اواخر دوره ملک خالد که بعد از فیصل متجدد به قدرت رسید جهان عرب و خاورمیانه با موج اسلام رادیکال [که بسیاری آغاز آن را همزمان با اعدام سید قطب در سال ۱۹۶۶ و شکست جمال عبدالناصر در جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ می‌دانند و پس از شکست دوباره اعراب در جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ نیز این موج شدت یافت؛ یعنی دقیقا از زمان روی کار آمدن ملک خالد در سال ۱۹۷۵] روبه ‌رو شد.

موج اسلامگرایی عربستان پس از انقلاب اسلامی ایران

هر چند عربستان همواره از اخوانی‌ها برای مقابله با جریان جمال عبدالناصر حمایت می‌کرد اما با وقوع انقلاب اسلامی ایران امواج اسلامگرایی به عربستان هم رسید. آغاز تندروی‌های مذهبی در عربستان بعد از یک دوره آزادی‌های نسبی در زمان ظهور موج اسلامگرایی آغاز شد.

جهیمیان گروهی مذهبی تندرو در عربستان بودند که خاندان آل ‌سعود را متهم به زیر پا گذاشتن شرع کردند و با اتهام فساد و سستی در قبال زیر پا گذاشته ‌شدن احکام و تساهل با سایر مذهب‌ها شورشی را با فتح مکان‌های مقدس مکه آغاز کردند. قیام جهیمیان همزمان با انقلاب ایران باعث شد هرچند به خشن‌ترین و بدترین شکل سرکوب شوند اما باعث شد مطالباتشان همگی بعد از سرکوب اجرا شود. مطالباتی که شامل نابودی تمام اصلاحات دهه شصت عربستان می‌شد.


《خاندان سلطنتی خیلی زود همان آزادی‌های مدنی را که جهیمیان آن‌ها را نکوهش کرده ‌بود محدود کرد. گویندگان زن از تلویزیون اخراج شدند، زنان ملزم به پوشیدن نقاب شدند و سینماها (به جز در آرامکو) تعطیل شدند. خلاصه آل ‌سعود جهیمیان و سپاهیانش را به قتل رساند، اما سیاست نا بردباری آن‌ها در برابر آزادی‌ها و اعتقادات دیگران را اتخاذ کرد و حتی اسلام‌ گراهای افراطی‌تری را پرورش داد》(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۴۰)

روایت‌ها و گزارش‌هایی از تغییر ناگهانی در رویکرد مذهبی پادشاه سعودی

روایت‌های زیادی درین باره و تایید تغییر ناگهانی در رویکرد مذهبی پادشاه سعودی وجود دارد. سخت ‌گیری‌هایی که پیش از آن سابقه نداشت به اجرا درآمد.


《یکی از زن‌ها گفت: دهه‌ هشتاد کشور خیلی محافظه‌ کار شد. ما دیگر نمی‌دانیم دین چه چیز را واجب کرده ‌است. مسلمان عربستان سعودی در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ هم برای زنان سعودی و هم برای زنان غربی آزادتر بود. آن روزها، بیشتر زنان غربی، از جمله خود من، فقط گاهی عبا می‌پوسیدیم و من را اغلب به مهمانی‌های شام مختلط در منزل مقامات رسمی سعودی دعوت می‌کردند. حالا عبا برای دوری از توجه‌های آزاردهنده ضروری است و حتی در خانه‌ تجار و مقامات دولتی سرآمد، زنان سعودی موقع شام از نوشیدنی‌های الکلی هم کمیاب ‌ترند》(هزارتوی سعودی/ص۱۲۸)

گزارش‌هایی که نشان از تفاوت وضعیت آموزش و پرورش عربستان در این دو برهه یعنی کاهش فشار سخت‌گیری مذهبی و تشدید دوباره آن دارد گویای این تغییر سیاست است.


《مدارس سعودی همیشه تا این حد بنیادگرا نبوده‌اند. توفیق السیف که یک تاجر اهل قطیف است تعلیم و تربیت خودش را در دهه‌ی ۱۹۶۰، زمان آزادی‌های نسبی، با تعلیماتی که پسرش در دهه‌ ۱۹۹۰ دریافت کرده‌است مقایسه می‌کند. او به خاطر می‌آورد که معلم اردنی‌ الاصلش کمک کرد که او قرآن را به خوبی فرا بگیرد و هم‌ زمان عقیده‌ی غالب وهابی را نیز فرا گرفت که شیعیان (که در کل عربستان در اقلیت‌اند و در قطیف اکثریت را دارند) مرتدند.

اما از آن‌ جایی که توفیق شیعه بود، معلم اردنی به او گفت فقط بنویس. مجبور نیستی آن را باور کنی. یک نسل بعد وقتی پسرش به مدرسه رفت، معلم سعودی‌اش به او آموخت که شیعیان مرتد (رافضی) هستند و به پسر دستور داد به خانه برود و والدینش را به کیش سنی وهابی درآورد》(هزارتوی سعودی/ص۲۱۳)

این تغییر رویکرد شامل مسائل گوناگونی می‌شد از جمله حتی فرستادن دانشجو به غرب


《سعودی‌ها در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای تحصیلات دانشگاهی به ایالات متحده می‌آمدند اما در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دولت با اعمال فشار محافظه‌کاران مذهبی، پرداخت کمک هزینه برای تحصیل در خارج را متوقف کرد و تعداد سعودی‌هایی را که در خارج از کشور تحصیل می‌کردند کاهش داد پس از یازده سپتامبر این عدد از این هم کمتر شد. ویزاها ته کشید و سعودی‌ها از رفتن به خارج از کشور واهمه پیدا کردند.》(هزارتوی سعودی/ص۲۲۰)

اصلاحات بن سلمان

مقابله با افراط گرایی بعد از دوره تندروی مذهبی در عربستان

در مقاله قبل جناب شایان اویسی تحت عنوان “اصلاحات بن سلمان | قسمت اول” چند موج کاهش و افزایش رویکرد سختگیری مذهبی در عربستان تفسیر و بررسی شد.

مقاله حاضر در ادامه مطلب قبل به بررسی زوایای دیگر حکومت این وارث تاج و تخت سعودی خواهد پرداخت.
در ابتدا با رویکرد کاهش افراط‌گرایی در دوران حکومت بن سلمان کار خود را آغاز می‌کنیم.

بعد از آن خواهیم دید چگونه فضای مجازی و توزیع اطلاعات موجب ایجاد بستری برای پذیرش اصلاحات در عربستان شد. بستری که بن سلمان به خوبی از آن بهره مند شد و توانست جایگاه مناسبی در حوزه حکومت برای خود ایجاد کند.

مقابله با افراط گرایی

موج بعدی مقابله با افراط گرایی بعد از یک دوره طولانی تندروی مذهبی بعد از قیام جهیمیان است.

در دورانی که عراق طی گذراندن یک دوره تحریم طولانی در آستانه جنگ با امریکاست و القاعده این بار عربستان را هدف حملات خود قرار داده مجددا رویکرد عربستان تغییر می‌کند. از یاد نبریم موج اصلاحات و لیبرالیسم هم در منطقه در این مقطع به راه افتاده!


《 تا دو سال پس از حمله به مرکز تجارت جهانی، وقتی ایالات متحده ریاض را تحت فشار قرار می‌داد تا جلوی کمک‌های مالی اتباع سعودی به تروریست‌ها را بگیرد. دولت عربستان مسئله‌ دار بودن افراطی ‌گری را انکار می‌کرد. اما وقتی در سال ۲۰۰۳ افراطی‌های مایوس شروع کردند به انجام حملات خشونت‌بار علیه شهروندان عربستانی، دولت با تمام توان با این معضل مبارزه کرد و صدها نفر را کشت و هزاران نفر را دستگیر کرد که بسیاری از آن‌ها بعد از گذشت یک دهه هنوز بدون محاکمه در زندان به سر می‌برند》(هزارتوی سعودی/ص۴۳)

مدیریت مطالبات مردمی

موج اصلاحات و مطالبات مردمی که در عربستان در آغاز قرن ۲۱ به راه افتاد هم با ترفندی جالب توسط مقامات سعودی کنترل و رفع شد.

موج اصلاحات و مطالبات مردمی در عربستان | آغاز قرن ۲۱


《عبدالله بن عبدالعزیز وقتی ولیعهد ملک فهد بود، در روزگار احتضار ملک فهد عملا حاکم کشور به حساب می‌آمد. در آن دوره وقتی با خیل عظیم تقاضاهای رو به ‌افزایشی روبه‌ رو شد که درخواست ‌کنندگانشان خیال کوتاه‌ آمدن از آن‌ها را نداشتند، زیرکانه به دنبال راهی برای خنثی کردن تهدیدات هر دو طرف گشت. رژیم برخی از منتقدان خود را به زندان افکند و با برخی دیگر همکاری کرد.

در سال ۲۰۰۳ عبدالله طرحی را به راه انداخت که نامش را گفت ‌وگوهای ملی گذاشته ‌بود؛ طرحی که این مجادله را از موضوع اصلاحات سیاسی اساسی در رژیم سلطنتی به سمت اصلاحات سطحی در جامعه سوق می‌داد.

دولت، گروهی بزرگ و بسیار بی‌آزار از نمایندگان عمومی را انتخاب کرد تا در گفتگوهایی که از تلویزیون سراسری پخش پخش می‌شد شرکت کنند. خیلی زود فعالان سخنور از قشرهای مذهبی و اصلاح‌طلب در این گروه منتخب هضم شدند و کم‌ کم از زهر درخواست‌هایشان کاسته‌ شد…این گفتگوهای ملی خیلی زود نفس جنبش نوپای اصلاحات را گرفت و ظرف یک سال به یک رویداد بی‌تحرک دیگر تحت حمایت خاندان سلطنتی تبدیل شد》(هزارتوی سعودی/ص۴۲)

میلی برای نخواستن دموکراسی

این پیروزی‌های آل سعود در کنترل موج مطالبات اقشار متجدد غیر مذهبی ریشه در خلق و خوی مردم عربستان و ترس قشر متجدد و لیبرالش از تغییرات اساسی نیز دارد.


《بیشتر سعودی‌ها با وجود همه سرخوردگی‌هایشان، مشتاق دموکراسی نیستند…سعودی‌های امروزی و میانه ‌روتر هم چون می‌دانند آل‌ سعود هرگونه سازمان سیاسی و تقریبا هرگونه سازمان اجتماعی حتی جاهایی مثل کانون‌های عکاسی که تا این حد غیر سیاسی‌اند را ممنوع اعلام کرده ‌است، می‌ترسند که بدون حاکمیت آل ‌سعود، کشور یا با دعواهای قبیله‌ای، محلی و طبقاتی مواجه شود یا با تسلط تندروهای مذهبی. با وجود هفتاد هزار مسجدی که در سرتاسر پادشاهی عربستان پراکنده هستند، تنها نیروی سازمان‌یافته مذهبی‌ها هستند و میانه ‌روها می‌ترسند که قدرت به ناچار دست تندروترین بیفتد.》
(هزارتوی سعودی/ص۲۷)


اگر علاقه‌مند به بررسی ریشه‌ای این موضوع دارید حتما مطالعه کنید:

آیا دموکراسی به درد خاورمیانه نمی‌خورد؟! |شایان اویسی

حاکم ایده آل مردم خاورمیانه | رابطه مردم و حکومت در عربستان سعودی


بهار عربی و تاثیر بر ساختار حکومتی عربستان

موج بعدی تغییر رویکرد عربستان به بهار عربی بازمی‌گردد. نقطه عطفی که کماکان نیز خاورمیانه نتوانسته فرم جدیدش بعد از وقوع آن را پیدا کند.

رفتار عربستان در قبال آن با یک ایستادگی و سپس مال خود کردن و بعد اجرای حداقلی همراه بود.



《 اما تا قیام‌های مردمی شروع به درنوردیدن خاورمیانه کرد، آل ‌سعود پریشان‌حال بار دیگر منافذ دیوارهای هزارتوی جامعه سعودی را بست؛ منافذی که کمتر از یک دهه پیش‌تر، پادشاه همان طور که نقلش گذشت، آن‌ها را ایجاد کرده ‌بود. تشکیلات مذهبی پول و قدرت تازه‌ای دریافت کرد تا با ایجاد دفاتر صدور فتوا در همه استان‌ها نفوذ خود را در کشور عمیق‌تر کند》(هزارتوی سعودی/۹۹)

بهار عربی باعث شد مقامات سعودی به فکر بیفتند و اصلاحات را در عربستان وارد مسیر جدیدی کنند. مقامات ابتدا با ترس بهار عربی را دنبال کردند و جهت مقابله با آن سختگیری‌هایی را در عربستان آغاز کردند و بعد وعده اصلاح دادند.

استراتژی بن سلمان در بهار عربی

بن سلمان به نحوی رهبر جدید این موج در عربستان است که کماکان خاورمیانه را رها نکرده و گویا تمایل دارد رهبر این موج شود.


《 تبلیغات نفرت‌انگیزی که مقامات دولتی و دانشگاهیان در دوران ملک عبدالله هر لحظه در جای جای عربستان سعودی مطرح می‌کردند، شعار تحول بله، انقلاب نه بود.

همه تصور می‌کردند که نظام سیاسی عربستان سعودی نظام محکمی است و پادشاه سالخورده، خود شخصی اصلاح‌طلب است‌.

چون مقررات منع اشتغال زنان را لغو کرده‌ بود تا زنان بتوانند کار کنند، گروهی از زنان را عضو شورای سلطنتی کرده ‌بود و قول داده ‌بود به زنان اجازه دهد در انتخابات شهرداری رای دهند و در انتخابات شهرداری‌ها شرکت کنند.

بیشتر مردم از این تغییرات استقبال می‌کردند، اما هرج ‌و‌مرج ناشی از خیزش‌های بهار عربی در کشورهای همسایه آن‌ها را نگران کرده ‌بود. به همین دلیل راضی شده ‌‌بودند که این تحولات با سرعت کمتری پیش برود و حکمرانی هم‌ چنان در دست خاندان سلطنت باشد، به شرطی که از نظر اقتصادی تامین باشند》(محمدبن‌سلمان/بن هوبارد/ص۳۹)

استراتژی سعودی‌ها در مواجه با شوک‌های جهانی و منطقه‌ای

چنانچه از ابتدا تا به اینجای مقاله خواندید سعودی‌ها همواره سعی دارند جهت آنکه بتوانند جامعه خود را از تضاد خارج کنند و موج‌های جهانی و منطقه وارد سرزمینشان می‌شود را کنترل کنند، بابت همین این حکومت همواره در حال پیشروی و پسروی در اجرای شریعت و سیاست‌های اقتصادی و سیاسی است.

سعودی‌ها در حال پیشروی و پسروی در اجرای شریعت!


《 رژیم سعودی پیوسته در حال اجرای حرکات ظریف رقص منوئه است؛ یک ‌بار خود را به سمت تشکیلات مذهبی نزدیک ‌تر می‌کند و یک ‌بار به سمت تجدد خواهان، اما همیشه توجه خود را به حفظ قدرت آل‌ سعود معطوف کرده ‌است.》(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۴۵)

بابت همین سعودی‌ها توانستند کشور خود را از انقلاب بر خلاف سایر کشورهای منطقه حفظ کنند.

راز مصونیت آل‌سعود از انقلاب‌ها!


《مانند یک ساختمان ضد زلزله، آل‌سعود سالیان متمادی ذکاوت آن را داشته ‌است که در زمان فشار شدید اندکی منعطف شود و سپس با گذشت زمان، بیشتر چیزی را که واگذار کرده پس بگیرد.

بدین ترتیب، این رقص ظریف میان کاخ‌نشینان و افراد مذهبی، گاهی موزون و گاهی ناجور، ادامه دارد اما همیشه این آل ‌سعود است که دست بالا را دارد. آل‌سعود از معاویه درس گرفته‌اند.

وقتی از معاویه خواستند که راز حکومت طولانی بیست ساله‌ی خود را توضیح دهد حال آنکه سه خلیفه از چهار خلیفه پیش از او کشته شده بودند پاسخ داد: اگر از رابطه من با مردم جز تار مویی باقی نماند، نمی‌گذارم آن تار موقطع شود.

اگر آن‌ها تار مو را بکشند من رهایش می‌کنم (تا پاره نشود) و اگر رها کنند من می‌کشم. این نکته به وضوح نشان می‌دهد که چرا تصمیمات دولت مانند دادن حق رای در نوسان است و می‌تواند تغییر کند》(هزارتوی سعودی/ص۵۳و۵۴)

و پیش‌روی و عقب نشینی جلو مردم تاکتیک پیچیده و چند لایه‌ای است که سعودی‌ها همواره از آن بهره برده‌اند.


《 تاریخ می‌گوید هنگامی که حاکمان آل‌سعود مضطرب می‌شوند، لایه‌ دیگری از محدودیت‌های مذهبی ایجاد می‌کنند تا سعودی‌ها را در هزارتوی خود بی ‌حرکت نگه دارند. وقتی رژیم کمی خاطرجمع شد، مقداری از این لایه‌ سخت مذهبی را از این طرف و آن طرف می‌تراشد تا به شهروندان احساس آزادی نسبی دهد》(هزارتوی سعودی/ص۹۸)

مدیریت اقوام سعودی | تفرقه بینداز و حکومت کن!

در این بین باید یک چیز را نیز بیان کرد و آن اینکه عربستان برخلاف تصور ایرانیان به هیچ وجه ملتی واحد و یک شکل نیست. اختلافات قومی، قبیله‌ای و حتی مذهبی در آن فراوان است و شاهان سعودی برای بقا خود به خوبی ازین فرصت‌ها استفاده کرده‌اند.


《یکی از راهکارهای این خاندان بهره‌ گرفتن از استراتژی تفرقه ‌بینداز و حکومت کن است. آن‌ها این مهارت را از پدر بنیان ‌گذار خود به ارث برده‌اند. آن‌ها در گذشته قبایل بادیه ‌نشین را کنترل می‌کردند و حالا گروه‌های اجتماعی و هم‌ پیمانان خارجی را. دومین راهکار، استفاده هوشمندانه این خانواده از پول برای خرید بیعت یا دست‌کم فرمان ‌پذیری است…سوم نقش گسترده و غالبا زورگویانه دینی است که به اطاعت از الله و اطاعت بی ‌چون ‌وچرا از آل‌ سعود دعوت می‌کند》(هزارتوی سعودی/ص۳۲)

اصلاحات بن سلمان از چه جنسی است؟

اکنون باید پرسید اقدامات بن سلمان کجای این طرح کنترل امواج مختلف سیاسی و کنترل آن در عربستان جا دارد! باید اعتراف کرد بن سلمان صرفا دنبال اصلاحات ظاهری نیست. اصلاحات وی تغییر ساختار قدرت و ایجاد یک نظم جدید در عربستان است.

 تغییر ساختار قدرت و ایجاد یک نظم جدید در عربستان


《بن‌سلمان هیچ ‌وقت نگفت از چه زمانی به فکر به قدرت رسیدن افتاد، اما بارها گفته ‌بود که دوست دارد حاکم باشد و اگر به حکومت برسد، نوع جدیدی از حکومت را در پیش می‌گیرد.

وی همیشه می‌گفت به جای اینکه مثل دیگران از روش‌های سنتی پیروی کند، ترجیح می‌دهد مثل بزرگان سیلیکون ‌ولی، نظم قبلی برچیند و نظم جدیدی را رقم بزند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۲۶)

مسئله زنان در عربستان | اصلاحات ساختاری

اصلاحات سعودی در این دوران معاصر هم اجتناب‌ناپذیر است و جامعه سعودی هم تحولات زیادی را شاهد است. جزو مهم ‌ترین این تحولات مربوط به زنان است‌. مسئله‌ای بسیار مهم و البته چالش ‌برانگیز در جهان اسلام یعنی زنان.


《 آرام آرام نقش زنان در حال تغییر است و در درجه اول علت آن رشد تحصیلات است. از دهه ۱۹۷۰ تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی هر چند در کلاس‌هایی با تفکیک جنسیتی برای زنان میسر بوده‌است. هرچه زنان تحصیل ‌کرده‌ تر می‌شوند ( اکنون ۶۰ درصد از فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی زنان هستند)، بر حضور و تاثیر بیشتر در ازدواج و زندگی هم پا فشاری می‌کنند. برخی حتی دوست دارند کار کنند. آن‌ها فرصت‌های بیشتری برای فرزندانشان می‌خواهند و حاضرند کار کنند تا به فراهم شدن این فرصت‌ها کمک کنند. آن‌ها از مردانی که ازشان سوء ‌استفاده می‌کنند، درخواست طلاق می‌کنند. اکنون از هر سه ازدواج، یکی به طلاق ختم می‌شود》(هزارتوی سعودی/ص۱۲۱)

ریشه آمادگی عربستان برای اصلاحات؟

اما چه شد که عربستان این چنین که بن سلمان وارد میدان شده آمادگی اصلاحات اساسی را پیدا کرده؟

برخلاف تصور در آل ‌سعود و وهابیت هم تکثر فکر دینی وجود دارد!

امری که رفته رفته باعث بروز تحولات بسیاری شده.

علمای وهابی عمدتا مطیع محض دربار سعودی هستند و مطابق خواست آن‌ها فتوا صادر می‌کنند. هر چند این امر باعث تضاد و فروپاشی نگاه مطیع عمومی به این افراد شده اما باعث این هم شده که بن‌ سلمان بتواند کارش را پیش ببرد.

نقش اینترنت و فضای مجازی در اصلاحات عربستان!

فضای مجازی همانند هر جای دنیا آنجا را هم دچار تحولات عظیم خصوصا در عرصه دین و تغییر ساختار مرجعیت فتوا کرده‌ است.


《 با گسترش اینترنت و آموزش، این وضعیت به طور چشم‌ گیری در حال تغییر است. تعداد بیشتری از سعودی‌ها دارند خودشان قرآن را می‌خوانند و تفسیر می‌کنند.

بنابراین برای مثال زنانی که خواستار برابری اجتماعی بیشتر هستند به آیاتی از قرآن استناد می‌کنند که نقش گسترده‌ زنان را توجیه کند و در عین حال بنیاد گراها هم به آیات دیگری استناد می‌کنند که منزوی و فرمان‌بردار نگه‌ داشتن زنان را توجیه کند.

خلاصه اینکه آل‌ سعود و علمای وهابی‌شان دیگر انحصار تفسیر قرآن را در دست ندارند》(هزارتوی سعودی/ص۶۹)

جامعه سعودی هر امر نویی را که بخواهد باید از طریق دین آن را توجیه و تفسیر کند تا به آن برسد. پس طبیعی است که با فرصت ابراز عقیده از طریق فضای مجازی تفاسیر گوناگون مذهبی شکل بگیرد.

چنانچه که رجوع به گذشته و آموزه‌های دینی به عنوان راهی برای تغییرات و اصلاحات در همه ملل و فرهنگ‌ها است در عربستان که به شدت مکانی مقدس و مذهبی است نیز داستان چنین است.

در همین باب مطالعه کنید:

رجوع به گذشته؛ ارجاع یا ارتجاع!؟


《چون اسلام زیربنای کل جامعه‌ سعودی را تشکیل داده‌است، طرفداران آزادی و فرصت‌های بیشتر برای زنان استدلال‌هایشان را به زبان قرآن بیان می‌کنند. صحبت از دستورات دین روی زنان و مسلما مردان تاثیر بیشتری دارد تا صحبت از حقوق زنان؛ چون هر چیز غربی مشکوک به این است که فرهنگ بیگانه به دلیلی شیطانی آن را تحمیل یا ترویج کرده ‌است》(هزارتوی سعودی/ص۱۲۸)

آگاهی جوانان در فضای مجازی | کاهش قدرت و نفوذ چهره‌های رسمی

این تحولات رسانه‌ای باعث شده قدرت و نفوذ چهره‌های رسمی و مقامات حکومتی مذهبی به شدت کاهش پیدا کند چه نزد نوجویان چه نزد گروه‌های افراطی.


《هم متعصب‌ها و هم آن‌هایی که به دنبال متجدد کردن عربستان‌اند آیاتی از قرآن را ردیف می‌کنند تا مواضع کاملا متفاوتشان درباره‌ مسئله‌ی بحث ‌برانگیز زنان را اثبات کنند. آینده نشان خواهد داد که مهارت تاریخی آل‌ سعود در ایجاد تعادل بین نیروهای متضاد از پس چالش این مسئله جنجالی هم برمی‌آید》(هزارتوی سعودی/ص۱۱۶)

بحران دیگر جوانان سعودی که مجازی به آن دامن زده و البته راه را برای اصلاحات اساسی گشوده درک جهان بیرون از عربستان و آگاه سازی جهان از فضای موجود در عربستان است.

محدودیت‌های عجیب در عربستان!

نبود هیچ سرگرمی و نشاط در کنار فساد سیاسی و اقتصادی خصوصا علما منجر به تضادهای اجتماعی عظیمی در عربستان شده.


《صحنه‌ جوانانی که از همه چیز بریده‌اند نمونه‌ی دیگری از تنش‌هایی است که با چالش میان سنت و مدرنیته، به جان جامعه‌ی عربستان افتاده‌ است.

جوانان که اکثرا در اینترنت ‌بازی زبردست‌اند، به خوبی از سبک زندگی جوانان غربی آگاه‌اند، اما در کشورشان تقریبا هیچ گزینه‌ای برای تفریح سراغ ندارند که بتواند نیروی جوانی‌شان را به کار بگیرد.

در عربستان سینما نیست!

قرار ملاقات با جنس مخالف قدغن است. مراکز خرید به روی مردان جوان بسته ‌است مگر اینکه یکی از بستگان مونث همراهشان باشد.

زمین‌های فوتبال همگانی کم تعدادند.

برگزاری کنسرت ممنوع است.

حتی گوش دادن به موسیقی را هم برخی از شیوخ محافظه ‌کار حرام اعلام کرده‌اند، گرچه معمولا به این حکم اعتنایی نمی‌شود و شاهد آن هم همین صدای موسیقی رپ در گوشه‌ کنار خیابان تحلیه است. یک نمایشگاه سالانه‌ کتاب که با حمایت مالی وزارت اطلاعات و فرهنگ برگزار می‌شود بهترین چیزی است که حاکمیت می‌تواند به عنوان سرگرمی برای مردمش فراهم کند》(هزارتوی سعودی/ص۱۵۷)

فشار نیروهای نظامی بر جوانان

گشت‌های شریعت هم که به فساد سیاسی و اقتصادی عربستان بی‌توجه هستند و صرفا نگران اقدامات خلاف دین مردم هستند هم بحران آفریده‌اند. تضادهایی که مردم عربستان در زندگی روزمره با آن مواجه هستند. محدودیت‌هایی که صرفا شامل حال مردم عادی می‌شود.

محدودیت‌های موجود در عربستان


《اگر از بستن مغازه خودداری می‌کردند، گرفتار خشم هیئت امر به معروف و نهی از منکر یا به اصطلاح پلیس مذهبی می‌شدند.

ماموران سخت ‌گیر و ریش‌دراز این هیئت در مناطق عمومی گشت می‌زدند تا به زنانی که پوشششان به نظر آن‌ها کافی نبود تذکر بدهند و کسانی را که مشروبات الکلی مصرف می‌کنند یا با جنس مخالف معاشرت می‌کنند عقوبت کنند.》(محمدبن‌سلمان/بن هوبارد/ص۳۳)

مردم عربستان البته هرچند در کشورشان هیچ راهی برای نشاط و سرگرمی نیست اما کشورهای مجاورشان از جمله بحرین مقصد بسیاری از سفرهای تفریحی مردم آنجاست.


《میلیون‌ها سعودی از گذرگاه ملک ‌فهد که محل اتصال عربستان و بحرین است، عبور می‌کنند تا بتوانند در آن شیخ ‌نشین از سینما و الکل لذت ببرند یا فقط از لذت شامی بهره‌مند شوند که در محیطی آرام و همراه با دوستان زن و مرد صرف می‌شود》(هزارتوی سعودی/ص۸۷)

گشت‌های شریعت در عربستان | امر به معروف مردم یا محافظت از حکومت آل سعود؟

اما به راستی کارکرد اصلی این گشت‌های شریعت که اثری جدی ندارند و تضادهای اجتماعی را افزایش می‌دهند چیست؟

این واحد امر به معروف وجودش برای اسلامی بودن جامعه نیست یک نوع رابط و پیوند بین روحانیون و حکام سیاسی است.


《این هیئت یکی از حلقه‌های اتحاد بین خاندان سلطنت و روحانیان در کشور بود و این موضوع در تاریخ سعودی ریشه‌ درازی داشت》(هزارتوی سعودی/ص۶۹)

از جمله بدترین اتفاقات که مجازی برای سعودی‌ها رقم زد اشتراک گذاری فیلم‌هایی از برخورد خشن گشت شریعت با مردم است.


《هیئت امر به معروف سال بدی را پشت سر گذاشته ‌بود. ویدیویی از بدرفتاری ماموران هیئت با دختری در پارکینگ بازار دست به دست شده ‌بود که نشان می‌داد ماموران دختر را به زمین می‌کوبند و چادر او بالا می‌رود و بالا تنه‌اش نمایان می‌شود. برای بسیاری از مردم ماجرای دختر بازار نخل نشان می‌داد اعضای این هیئت چه میزان زیاده‌ روی می‌کنند》(محمدبن‌سلمان/بن هوبارد/ص۸۵)

فاصله طبقاتی

فساد اشراف‌ زادگان و جنگ طبقاتی سختی در عربستان سعودی سالیان دراز در جریان بوده و هر بار که قیمت نفت بالا می‌رود این روند بیشتر می‌شود.

این فساد همواره بوده اما مجازی و افشاگری در آن باعث بروز بحران در عربستان شده.


《هر از چندگاهی اخبار برخی از این رسوایی‌ها توجه مردم را به خانواده‌ی سلطنت جلب می‌کرد. یکی از شاهزاده ‌خانم‌های درباری به نام مها السدیری یک ‌بار یک صورت‌حساب پرداخت نشده به مبلغ بیست میلیون دلار برای یکی از هتل‌های پاریس به جا گذاشت که ۴۰۰ هزار دلار از آن خرج استفاده از خودروهای مجلل و ۱۰۰هزار دلار از آن خرج خرید لباس‌زیرهای پرزرق‌وبرق شده ‌بود.

سه سال بعد او باز برگشت و در هتل شانگری‌لا یک صورت حساب ۷ میلیون دلاری به جا گذاشت تا دولت آن را بپردازد.

این پول‌ها خرج رزرو و استفاده از چهل‌ویک اتاق از این هتل مجلل به مدت ۵ ماه شده ‌بود. سال بعد فرزند همان شاهزاده برای جشن فارغ‌ التحصیلی خود، بخش‌هایی از دیزنی‌لند پاریس را در اختیار گرفت و چند ده تن مهمان دعوت کرد تا با شیرین ‌کاری شخصیت‌های کمتر دیده ‌شده‌ی دیزنی‌ آن‌ها را سرگرم کند. هزینه‌ این خوش‌گذرانی سه روزه نوزده‌ونیم میلیون دلار شد》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۲۴و۲۵)

فضای مجازی تضادهای اقتصادی را نیز به نمایش گذاشته و فساد حکومتی را نیز آشکار ساخته ‌است.


《یک فیلم دیگر ساخته‌ی دست جوانان سعودی با عنوان عربی مونوبولی(مونوپولی:تملک انحصاری) نشان داد که در عربستان سعودی تقریبا غیرممکن است که کسی خانه‌ دار شود؛ زیرا کنترل انحصاری خاندان سلطنتی و دیگر ثروتمندان سعودی بر مالکیت زمین، بهای زمین را آن ‌قدر بالا برده که خارج از توان پرداخت اکثریت مردم عربستان است》(هزارتوی سعودی/ص۱۶۰)

روایت عمربن لادن پسر اسامه ‌بن لادن از سال‌های زندگیشان در مدینه | تضاد طبقاتی

روایت عمربن لادن پسر اسامه ‌بن لادن از سال‌های زندگیشان در مدینه و رفتن به مدرسه‌ای عادی به طور کامل گویای این مسئله است که تضاد طبقاتی در عربستان بیداد می‌کرده و یک جنگ مخفی عظیم در آن جریان داشته و البته پیش از حضور فضای مجازی به طور وسیع در آنجا و چند دهه پیش از ظهور بن سلمان این بحران را شاهد بوده.

روایت عمربن لادن پسر اسامه ‌بن لادن از سال‌های زندگیشان در مدینه


《اتفاق مهم شخصی دیگری برای خودم در مدینه رخ داد. هفت سالم شد و در مدرسه ابی بن ‌کعب ثبت نام شدم…مدرسه شکنجه‌ای فوری بود، چون نام خانوادگی‌مان عداوت ظالمانه معلمان را در پی داشت…بن‌لادن‌ها از زمره کامیاب‌ترین و بانفوذ‌ترین خانواده‌های پادشاهی شناخته‌ می‌شدند.

به ندرت سعودی طبقه متوسط یا طبقه پایین‌تری مجالش را می‌یافت نزدیک عضوی از خانواده افسانه ‌وار ثروتمند پدربزرگم بشود…[معلمان] هر وقت فرصت می‌کردند حرص و حسادتشان را سر ما خالی می‌کردند. به رغم کوشش‌های ناگزیرمان برای راضی و خشنود ساختن آن معلمان، هیچ‌ چیز برای منحرف ساختن خشم و غضبشان چاره ‌ساز نبود.

خاطرم هست معلمی سر کلاس اعلام کرد ثروت و نفوذ خانواده‌ام بر رفتار و سلوکش تاثیری ندارد. آن مرد از همه بدتر بود، بیش از دیگران متلک و طعنه بارم می‌کرد. این موضوع به خصوص مایه رنج و عذاب بود چون برخی دانش ‌آموزان از اعمال و رفتارش تقلید می‌کردند…مواقعی بود که برای محافظت از خودمان باید می‌جنگیدیم یا اگر تنها گیر می‌افتادیم، مثل باد می‌دویدیم. معلمان در عربستان سعودی حق قانونی داشتند هر دانش ‌آموزی را چوب بزنند و برخی‌شان این حق را به خوبی اعمال می‌کردند. نمرات و رتبه‌هایمان اغلب ضعیف و پایین بود، گاهی اوقات نشان نقص و مردودی می‌خورد، حتی وقتی کیفیت کارمان عالی بود》(بن‌لادن:پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۵و۱۱۶)

فضای مجازی، آگاهی مردم و رابطه دولت و ملت در عربستان

هم دین هم دولت و هم رابطه دولت و ملت در عربستان به واسطه گسترش فضای مجازی به شدت متحول گردیده.


《برای اولین بار اینترنت به این نسل جوان این امکان را داد که بفهمند در کشورشان و در خارج چه اتفاقی می‌افتد.

این جوانان از بی‌کفایتی دولت و فساد شاهزادگان آگاه‌اند. و باخبرند که چهل درصد سعودی‌ها در فقر زندگی می‌کنند و حداقل شصت درصد آن‌ها بضاعت تهیه خانه را ندارند.

آن‌ها می‌دانند که حدود چهل درصد سعودی‌های جوان بیست تا بیست‌وچهار ساله بیکار هستند و این همان سنی است که بیشتر مردان اگر از عهده مخارج عروسی بربیایند، دوست دارند ازدواج کنند.

آن‌ها می‌دانند که نود درصد از کل کارمندان بخش خصوصی اقتصادشان کارگران خارجی وارداتی هستند که صاحبان کسب ‌و کار که اغلب از شاهزادگان آل‌سعودند در مقابل دستمزد پایین از آن‌ها بهره‌ کشی می‌کنند.

سعودی‌ها که تحصیلات پایینی دارند و اغلب تنبل‌اند، به جای کار کردن در ازای آن‌چه به نظرشان دستمزد بیگاری در شغل‌های پست است، با تنبلی دست روی دست می‌گذارند》(هزارتوی سعودی/ص۲۲)

آیا سلطنت بن‌سلمان قابل تصور بود؟

اکنون باید پرسید بن سلمان کجای این معادلات است؟ در میانه فساد عظیم خاندان سلطنتی و تقسیم قدرت و ثروت میان آن‌ها و تعصب قشری مذهبی متحد این خاندان او چگونه پرورش یافته؟

جالب است بدانیم با وجود اینکه او اکنون ولیعهد و فرزند شاه است در هنگام تولد و حتی کودکی و نوجوانی پدرش شانسی برای سلطنت و خودش هم شانسی برای ولیعهدی نداشت.

جایگاه بن سلمان در نقش ولیعهد و فرزند شاه


《دوران جوانی او در میان برادران پرشمارش گذشت و هیچ‌ کس تصور نمی‌کرد با این همه برادر بزرگ ‌تر او بتواند راهی به سوی قدرت پیدا کند، اما با مرگ دو نفر از اعضای خانواده همه چیز تغییر کرد》(محمدبن‌سلمان/بن هوبارد/ص۱۹)

ازین جالب‌تر سوابق تحصیلی و مدیریتی وی است.


《اما کم‌ وبیش می‌دانیم تا سال ۲۰۱۵ که پا به عرصه قدرت گذاشت، چه کارهایی نکرده ‌است.

او مدیریت هیچ شرکتی را در اختیار نگرفت و باعث موفقیت اقتصادی آن نشد، در هیچ عملیات نظامی‌ای شرکت نکرد، به هیچ دانشگاه خارجی‌ای نرفت، هیچ زبان خارجی‌ای را به خوبی یا حتی در حد متوسط یاد نگرفت و هیچ‌وقت زمان زیادی را در امریکا، اروپا یا نقطه‌ دیگری در جهان غرب سپری نکرد》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۲۷)

ثروت بن سلمان

در میان خاندان‌ سعودی هم هر چند به نسبت مردم عربستان وضع مالی خوبی داشتند اما اصلا فرد ثروتمندی نبود. به نوعی در کنار مردم به حساب می‌آمد و خودش هم خشم عمومی نسبت به دربار را به دل داشت. یعنی انگیزه کافی برای برخورد با فساد درباریان را داشته ‌است.


《تصور غالب افراد بر این است که اعضای خاندان سلطنتی سعودی همه بسیار ثروتمند هستند، ولی اختلاف سطح ثروت در میان اعضای خاندان سلطنت بیداد می‌کرد.

بن‌سلمان در میان اعضای خاندان سلطنت رتبه‌ بالایی نداشت. وی در دوران نوجوانی دیده ‌یود پدرش با اینکه شخص نامداری است، ولی نسبت به اعضای ارشد خاندان سلطنتی ثروت چندانی ندارد.

به مرور زمان و پایان دوران جوانی درک این تفاوت‌ها ناراحت‌ کننده ‌تر شد، چون عموزاده‌های بن‌سلمان در پایتخت‌های اروپایی با خودروهای مجلل خوش‌ گذرانی می‌کردند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۲۷)

ساختار فساد اقتصادی در عربستان

برگردیم به بحث فساد در عربستان‌. فسادهای عربستان نیز مانند سایر فسادهای اقتصادی کشورهای عضو او پک فسادهای نفتی است و با هر موج افزایش بها نفت بابت ساختار اقتصادی عربستان که ادامه آن را شرح خواهیم داد خطر انفجار فساد و رانت نیز محیا می‌شود.

اواخر دولت ملک عبدالله و کمی قبل از ظهور بن سلمان نیز داستان چنین بوده و عربستان درگیر یک موج عظیم فساد بوده.


《بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ که قیمت نفت بالا بود و ملک عبدالله دچار بیماری شده‌ بود، نظارت بر هزینه‌های دولت نیز ضعیف شده‌ بود و هر روز قراردادهای هنگفتی بدون بررسی دقیق جزئیات آن بسته می‌شد》
(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۴۳)

منابع ثروت در دستان خاندان سلطنتی

ساختار اقتصادی در عربستان با هدف کنترل منابع ثروت در دست نزدیکان و وفاداران دربار سعودی میان مردم توزیع شده و تایید وفاداری به خاندان همانا و بهره بیشتر از ثروت هم همانا.

خشتی که از ابتدا عبدالعزیز برای تاسیس پادشاهی خود در عربستان نهاده ‌است.


《با اینکه عبدالعزیز با این ولخرجی‌ها مخالف بود اما راهبرد او در استفاده از دست ‌کم مقداری از ثروت مملکت برای خرید بیعت عوام تا امروز نیز ادامه دارد.

خرید بیعت در عربستان برخلاف بسیاری از کشورها به معنای چرب کردن سیبیل سیاستمداران خریداری شده نیست؛ زیرا سیاستمدار عربستانی مستقلی برای خریدن وجود ندارد.

خریدن بیعت بسیار فراگیرتر از این حرف‌هاست. در حقیقت، عربستان سعودی یک دولت رفاه ثروتمند است که در آن بخش عمومی جامعه مالیات پرداخت نمی‌کند اما خدمات گسترده، هرچند اغلب بی‌کیفیت از تحصیل و خدمات بهداشتی درمانی رایگان گرفته تا آب و برق و البته انرژی ارزان دریافت می‌کند.》(هزارتوی سعودی/ص۴۷)

اقتصاد عربستان | ناکارآمدی در رفاه و توزیع درآمد

اقتصاد عربستان نیز همانند سایر اقتصادهای خاورمیانه‌ای و مطابق گفته‌های قبل یک دولت رفاه ناکارآمد غیر رقابتی نفتی است.


《اقتصاد عربستان نه بازار آزاد است و نه بازاری است که مدیریت کارآمدی داشته ‌باشد. بیشتر سعودی‌ها تصوری از رقابت آزادانه در تحصیل، شغل یا حتی انتخاب شریک زندگی ندارند‌. در زندگی آن‌ها، دیگران درباره‌ همه چیز مذاکره کرده‌اند و ترتیبش را داده‌اند.》(هزارتوی سعودی/ص۲۵۹)

نظام اقتصادی در عربستان | نظام اطاعت و پاداش!

بیشتر مشکلات اقتصادی مردم هم ناشی از همان ساختار اقتصادی اطاعت و پاداش است. بحران مسکن در عربستان بیداد می‌کند و علت آن تقسیم زمین‌های مرغوب میان وفاداران و وابستگان پادشاه سعودی است.


《حدود هفتاد درصد سعودی‌ها از داشتن خانه محروم‌اند، چرا که قیمت زمین بسیار بالاست چون پادشاهان گذشته بیشتر زمین‌های کشور را در اختیار شاهزادگان یا تجار قدرتمند مطیع قرار داده‌اند》(هزارتوی سعودی/۱۵۹)

توزیع ناعادلانه در بازار مسکن عربستان

در ساختار اقتصادی عربستان که خاندان سعودی تمام قدرت سیاسی و اقتصادی را در مالکیت خود دارد و میان وفادارانش برمبنا میزان وفاداری و فایده برای بقا خاندان توزیع می‌کند زمین و مسکن نیز یک بحران سراسری شده.


《رژیم او مالکیت زمین‌ها و قلمروهای قبایل سنتی را در دست گرفت و آن‌ها را به دارایی‌های دولتی تبدیل کرد که بعد دوباره این اموال بین تقریبا همان روسای قبایل توزیع شد. اما دولت این حق را برای خود محفوظ می‌دانست که اگر یک قبیله نافرمانی کرد، مالکیت زمین‌هایش را از آن خود کند》(هزارتوی سعودی/ص۱۰۴)

بر خلاف تصور عموم از رفاه بالا در کشور عربستان سعودی اما به جز اقشار نزدیک به حکومت و خاندان سلطنتی صعودی اکثر مردم رفاه نسبی مناسبی در حوزه تامین درآمد و حتی مسکن ندارند.

همین سهم خواهی درباریان سعودی از ثروت کشور باعث بروز یک فاجعه اقتصادی و کسری بودجه عظیم شده. عامل اصلی این رفتارها نیز خریدن نیروهای وفادار توسط دارندگان این سهم‌ها از میان مردم با هدف حفظ ثبات سیاسی است.


《هزاران شاهزاده سعودی همیشه از دولت عربستان یارانه‌های کلان دریافت می‌کنند. در سال ۱۹۹۶ یک سیاست ‌مدار امریکایی از دفتری که حقوق ماهانه آن‌ها را پرداخت می‌کرد بازدید نمود و دید هر ماه فوجی از خدمت‌گزاران شاهزادگان می‌آیند تا مواجب ماهیانه ارباب خود را تحویل بگیرند…سیاست‌ مدار امریکایی به تخمین می‌گوید مواجب ماهیانه شاهزادگان این کشور حدود ۲ میلیارد دلار در سال است و این رقم البته محصول گمان اوست. اعضای دربار بخش زیادی از پول‌هایی را که می‌گیرند صرف جلب وفاداری نزدیکان خود می‌کنند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۱۴)

فقدان انگیزه اقتصادی در عربستان

در عربستان چیزی به نام رقابت اقتصادی و بخش خصوصی هم وجود ندارد چرا که همان طور که در بالا گفته‌ شد قدرت برتر اقتصادی، دولت یا همان دربار سعودی و وفاداران به آن هستند. پس توقع احترام به مالکیت، ساختار رقابتی و بخش خصوصی قوی بیجاست.


《حدود شصت درصد تولید ناخالص ملی عربستان را بخش دولتی انحصارطلب ایجاد می‌کند که شامل نهادهای متعلق به دولت از جمله شرکت آرامکو، شرکت صنایع شیمیایی عربستان و کمیته سلطنتی در شهرهای جبیل و ینبع است که همگی بر صنایع پتروشیمی حاکم‌اند…در کشورهای غربی بخش خصوصی ثروت ایجاد می‌کند و دولت بر آن مالیات وضع می‌کند. در عربستان، صنایع متعلق به دولت(عمدتا شرکت آرامکو) ثروت تولید می‌کنند و این ثروت به بخش خصوصی جریان می‌یابد. بدین ترتیب تداوم تولید در بخش خصوصی به قراردادها و یارانه‌های دولتی وابسته است. از آنجا که حکومت پروژه‌های دولتی عظیم را می‌پسندد، سرمایه‌ی خصوصی کمتر می‌تواند جایی برای سرمایه‌ گذاری ثمربخش بیابد》(هزارتوی سعودی/ص۲۴۲و۲۴۳)

کانال ورود بن سلمان به ساختار حکومتی آل سعود | مشکلات اقتصادی

بن‌سلمان به خوبی ازین ماجراها با خبر است و عظم جدی در مقابله با آن دارد.


《بعدها یکی از مشاوران اقتصادی بن‌سلمان گفت هر سال به دلیل هزینه ‌کرد نادرست، هشتاد تا صد میلیارد دلار یعنی یک ‌چهارم کل بودجه‌ کشور سعودی از بین می‌رفت.

در چند ماه اول حکومت سلمان، قیمت پایین نفت باعث شد مسئولان این کشور برای پرداخت صورت ‌حساب‌های خود از ذخیره بودجه استفاده کنند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۴۴)

اقتصاد عربستان دچار همان مشکلی شده که اقتصاد ایران در اواخر دهه پنجاه به آن دچار شده‌ بود.


《کاهش چشمگیر قیمت جهانی نفت به زیر صد دلار به ازای هر بشکه و پایین ماندن این قیمت برای چندین سال، توان عربستان سعودی برای مقابله با تهدیدات را کم کرده‌ بود.

این کاهش قیمت نه تنها بودجه مملکت را کم می‌کرد و باعث می‌شد دولت پول کمتری برای رفع مشکلات خود داشته ‌باشد، بلکه به اقتصاد نیز آسیب می‌رساند. نسل جدید و پرشمار این کشور سال‌های جوانی خود را در دوران رونق فروش نفت سپری کرده ‌بودند و انتظارات بالایی داشتند، اما دولت دیگر نمی‌توانست آن‌ها را مثل نسل قبلی استخدام کند و برایشان شغل ایجاد کند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۴۲)

هدف‌گیری صحیح بن‌سلمان برای ورود به عرصه حکوت

توجه بن‌سلمان فقط به توسعه فرهنگی و روابط خارجی نبود. اقتصاد هم برایش حائز اهمیت ویژه بود و گویا اقتصاد بازار و نئولیبرالیسم را دوست داشته.


《بن‌سلمان به مارگارت تاچر بسیار علاقه داشت. آن شاهزاده همچنین می‌گوید او همیشه دوست داشت در مورد بانوی آهنین حرف بزند، چون او توانسته ‌بود نظام اقتصادی انگلیس را توسعه ببخشد》(محمدبن‌سلمان‌/بن‌هوبارد/ص۲۲)

وی در سپتامبر ۲۰۱۵ به دیدار مقامات کاخ سفید رفت و طرح‌های خود را به آن‌ها گفته ‌بود.


《چون عربستان بیش از حد به نفت وابسته بود، بن‌سلمان تصمیم داشت یارانه‌ی اتباع ثروتمند کشور را کاهش بدهد و مالیات بر ارزش افزوده وضع کند و مالیات خصوصی به نام مالیات گناه نیز برای سیگار و نوشیدنی‌های قنددار تعیین کند. وی می‌گفت دولت باید بخش‌های اصلی اقتصادی را خصوصی‌سازی کند و مالکان اراضی توسعه‌نیافته را جریمه کند》(محمدبن‌سلمان/بن‌هوبارد/ص۶۳)

در قسمت سوم مقاله اصلاحات بن سلمان، به عملکرد بن سلمان در حوزه اقتصادی عربستان و کسب جایگاه مناسب او در ساختار اقتصادی و حکومتی عربستان خواهیم پرداخت

نویسنده و گرآورنده : شایان اویسی