توتالیتاریسم از منظر هانا آرنت
- ویژگیهای توتالیتاریسم
ایدئولوژی و قرائت واحد، تبلیغات سنگین و پرهزینه، توسعهی نظام پلیس مخفی، انحصار رسانههای گروهی و اخبار کانالیزهشده، تقویت همهجانبه اراذل و اوباش و سایر وفاداران، بسترسازی برای خشونت اجتماعی، حذف اندیشه و تفکر، ناکجاآبادسازی کاذب، نظریهی دشمن فرضی، اتمیزه کردن جامعه، مخالفت شدید با روابط اصیل انسانی، سازماندهی جامعه به سوی تقویت پیشوا، فقدان پایبندی به ارزشهای اخلاقی، انسانی و دینی، ایجاد فضای ترور، ارعاب، سرکوب، شکنجه، محرومیت منتقدان و معترضان از همهی حقوق و ترویج ابتذال در هنر و فرهنگ از محوریترین ویژگیهای نظام توتالیتاریسم است.
- تفاوت رژیمهای توتالیتر با رژیمهای اقتدارگرا
رژیمهای اقتدارگرا از کثرت گرایی در حد کم استقبال میکند اما رژیم توتالیتر میخواهد همه جمعیت بدون قید و شرط به طرح ایدئولوژی آنها بپیوندند. در توتالیتر متفاوت اندیشیدن امری مجرمانه است.
رژیمهای اقتدارگرا علاقه ای به بسیج سیاسی جمعیت ندارند و از جمع شدن مردم میترسند.
فاقد انتخابات آزاد و ایدئولوژی ارشاد کننده هستند.
این نکته قابل ذکر است که رژیمهای سیاسی ثابت نیستند و احتمال تبدیل شدن توتالیتر به اقتدارگرا و برعکس وجود دارد.
- دولت توتالیتر
از دیدگاه آرنت، توتالیتاریسم با حکومتهای استبدادی تفاوت دارد. حکومت توتالیتر خودکامه و غیرقانونی نیست بلکه حکومت نوعی از قانون است این حکومتها مدعیاند از قانون طبیعت یا تاریخ اطاعت میکنند و هرگونه جایگاه برای اراده انسانی را رد میکند.
این قانون که پایهاش در ایدئولوژی است به دنبال آن است که طبیعت انسانها را تغییر دهد، در مقابل نظامهای استبدادی بی قانون هستند و در انها اراده ای خودسرحکومت میکند.
حکومتهای اقتدارگرا آزادی را محدود میکند اما توتالیتاریسم به دنبال ابطال آزادی است.
نظام توتالیتر طبقاتی و مبتنی بر منافع شخصی نیست از این رو سریع منقرض میشوند.
دروغگویی در مقیاس عظیم و دشمن تراشی لازمهی جنبش توتالیتر است.
در دیگر حکومتهای خودکامه، فرد باید عمل خصومت آمیزی انجام داده باشد تا دشمن حکومت تلقی گردد اما در حکومت توتالیتر هر فردی که خارج از این چارچوب باشد قطع نظر از عمل و اندیشهاش، پیشاپیش منحرف شده است.
چرا که گروههای غیرخودی خارج از قانون و فاقد حق به شمار میآیند.
- توتالیتر در کدام جامعه رشد میکند؟
جنبش توتالیتر، محصول توده ای شدن جامعه و ذره ای شدن فرد است.
هر کجا توده ای وجود داشته باشد که به عللی به سازمان سیاسی اشتیاق پیدا کردهاند وقوع جنبشهای توتالیتر ممکن است.
آرنت «تودهها» را جمعیتی مرکب از افراد تنها و تک توصیف میکند که تمایزات طبقاتی خود را از دست دادهاند.
در این حالت، افراد از نظر سیاسی خنثی هستند و نوعی فردگرایی بر روابط انسانها حاکم میشود چون هیچ پیوندی با اعضای هیچ گروهی ندارند.
اما همین افراد تک افتاده چون میل به داشتن اهداف گروهی را از دست ندادهاند جذب سازمانهای سیاسی میشوند و در خدمت اهداف یک اقلیت قرار گیرند و این مقدمهای است برای ظهور توتالیتاریسم….
توتالیتاریسم از طریق ایدئولوژی به دو شیوه شرایط جامعه توده ای را تشدید میکند: یکی از طریق ویران کردن روابط میان انسانها و دیگری از طریق ویران کردن روابط ادراکی انسانها با واقعیت (بشیریه، ۱۳۸۷: ص ۳۳۶).
توتالیتاریسم معتقد است انسان کاملاً منزوی، بهترین گزینه است چراکه هیچگونه پیوند اجتماعی با خانواده و دوستان ندارد.
توتالیتاریسم جنبش تودههایی است که تنها وجه مشترک آنان، بی هنجاری، احساس ناچیزی، سرگشتگی و گسیختگی است.
آرنت سه نوع تنهایی را مشخص میکند. تنهایی مثبت که انسان در آن خلوت کرده و تفکر میکند.
تنهایی به معنای منزوی بودن که نتیجه نابودی حوزه سیاسی و عمومی در دولتهای خودکامه و اقتدار طلب است.
نوع سوم تنهایی به معنای با خود نبودن و با دیگری نبودن که ویژگی انسان توده ای در جامعه توتالیتر است.
نظام اجتماعی توتالیتاریسم از دهشتناکترین نظامهای اجتماعی است که بشریت معاصر آن را تجربه کرده است.
نظامی بهمراتب خشن تر از دیکتاتوریهای پیشین که با استفاده از تکنولوژی مدرن واستفاده از خشونت موج وسیعی از وحشت به وجود آوردهاند.
هانا آرنت، توتالیتاریسم را به عنوان نظمی ضدانسانی معرفی میکند که بدیهیترین حقوق انسانها را تضییع مینماید.
خشونتهای این نظامها فقط با رجوع به ویژگیهای قانونی وایدئولوژیک آن قابل فهم است.
در این ایدئولوژی، جنون جمعی ممکن میشود…