دختر؛ تو سبزی تو پاک کن! 

بعضی خواستگاران پرمدعا روز خواستگاری همراه خود یک دستمال سبزی پاک‌نکرده می بردند و پیش دختر میگذاشتند! چرا؟ 

✍? مجتبی لشکربلوکی
نگاه نو-   به نوشته مونس‌الدوله در کتابش «خاطرات مونس‌الدوله» باسوادی دختران، یک نکته منفی در ازدواج بود. چیزی که مهم نبود خط و سواد دختر بود. دختر باسواد عاشق‌پیشه از آب درمی‌آید و شروع می کند به نامه پراکنی های عاشقانه. در مقابل خانه‌داری دختر خیلی مهم بود. بعضی خواستگارهای پرمدعا یک دستمال سبزی پاک‌نکرده همراه خودشان می بردند و پیش دختر می گذاشتند تا سبزی‌ها را پاک کند و از طرز سبزی پاک‌کردن او به میزان کدبانوگری‌اش پی می‌بردند. برای زن اصلا عیب بود که جز پخت‌وپز و دوخت‌ودوز و زاییدن و بزک‌کردن (آرایش کردن خود) کاری داشته باشد. هر زنی هم که کاری بیرون از خانه داشت، مردم پشت سرش لیچار و حرف و حدیث می گفتند.(شبکه علمی تاریخ نگاران ایران)
در دوران قاجار یعنی حدود سال های  ۱۱۶۴ تا ۱۳۰۴، زنان در جایگاه پایین‌تری نسبت به مردان قرار داشتند. تحقیقی مربوط به سال ۱۸۵۲–۱۸۵۳ از تهران نشان می‌دهد که حداکثر فقط یک درصد زنان صاحب ملک بودند و خیلی کمتر از یک درصد مغازه داشتند. اطلاعات زیادی دردست نیست، اما یک منبع میزان باسوادی زنان را تا سال ۱۳۰۴، ۳٪ می‌آورد. غیر از تنگ نظری های برخی مذهبیون، باور دیگر این بود که زنان نمی‌توانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب می‌شد و بسیاری از زنان باسواد، آن را پنهان می‌کردند. مثلاً بعضی از همسران ناصرالدین شاه توانایی خواندن و نوشتن داشتند ولی شاه از این امر اطلاع نداشت.
تحلیل و تجویز راهبردی:
به باور برخی ایران یک «جامعه کوتاه مدت» است. این چه ایرادی دارد؟ اولین ایرادش این است که برنامه ریزی بلندمدت در آن بی معناست. اما یک ایراد بزرگ دیگر دارد و آن این است که این جامعه همیشه احساس می کند که در «بن بست» است. زمانی که به وضعیت فعلی زندگی خود نگاه می کنیم، می بینیم که سرشار از کاستی و ناکامی است. تلاش می کنیم و به نتیجه نمی رسیم، ناامید می شویم و اولین نتیجه ای که می گیریم: «نه آقا! نمی شود کاری کرد». زود دست از تلاش و مبارزه بر می داریم.
در این گونه موارد بهتر است که به تاریخ مراجعه کنیم. همین مساله تحصیل دختران بیش از صد سال طول کشید که حل شود، ولی حل شد! قرار نیست یک شبه همه چیز حل شود.
فساد، فقر، رانت خواری، عدم شفافیت، قاچاق، بیکاری و دروغ، آموزش و پرورش کهنه، بهداشت و درمان ناکارآمد وجود دارد و کسی آن را کتمان نمی کند  مساله این جاست که چگونه آن ها را در طول زمان (بدون آنکه ناامید شویم) حل کنیم؟
۱٫ خط شکنی پیش آهنگان: پیش آهنگان کسانی هستند که وضعیت موجود را نمی پذیرند و شروع می کنند به قاعده شکنی. دخترانی که تصمیم می گیرند مخفیانه درس بخوانند و پدر و مادرانی که آن ها را پشتیبانی می کنند نمونه پیش آهنگان هستند.
۲٫ تکثیر و شبکه سازی: با یک گل بهار نمی شود، اما رویش یک گل نویدبخش آمدن بهار است. یک گل می شود صد گل و … پیش آهنگان خط شکنی می کنند و افراد جدیدی امید در دل شان زنده می شود. آن ها نیز به این صف می پیوندند.
۳٫ استفاده از پنجره فرصت: برای آنکه یک تغییر اجتماعی ریشه دار و فراگیر شود، نیازمند پنجره فرصت هستیم. پنجره فرصت یعنی اینکه همزمان سه مولفه در یک زمان به هم برسند. ممکن است که هر کدام از این ها در برهه ای از زمان وجود داشته باشند اما اینکه یک باره کنار هم قرار بگیرند امر دیگری است. این سه مولفه چیست؟  الف) تبدیل شدن موضوع به یک مساله ملی و مهم، ب) وجود راه حل های عملی و ج) آمادگی سیاسی (اراده صاحبان قدرت). خط شکنی پیش آهنگان و شبکه سازی باعث می شود که احتمال وقوع پنجره فرصت افزایش پیدا کند.
هر کدام از ما می توانیم در پیش آهنگی، شبکه سازی یا شکل گیری پنجره فرصت نقش آفرین باشیم.
ما می توانیم شرایط را تغییر دهیم، تجربه تاریخی نشان داده است که می توانیم. هر چند که گاهی اوقات خیلی طول می کشد. اما چاره ای جز جنگیدن و صبوری نداریم. هزاران نفر خون جگر خورده اند تا دنیایی را به ما تحویل دهند که در آن باسوادی دختران عار نباشد، ما چه دنیایی را به بعدی ها تحویل می دهیم. این سخن منتسب به گابریل گارسیا مارکز، فعال سیاسی و برنده جایزه نوبل را بارها و بارها باید بخوانیم: باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای، تحویل دهی؛ خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه ای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی، و اینکه بدانی، اگر حتی فقط یک نفر  با بودن تو ساده تر نفس کشیده است، یعنی تو موفق بوده ای…