شکست در اوج پیروزی
✍️دکتر جلال پورالعجل
نگاه نو- پس از ۲۰ سال جنگ بیامان و ویرانگر؛ زمانی که امریکا مفتضحانه از خاک ویتنام عقبنشینی کرد، پرچم ویتنام پیروزمندانه بر تلی از خاکستر میلیونها انسان بیگناه افراشته شده بود! ویتنام در اوج پیروزی شکست را تجربه کرد!
در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پس از ۸ سال جنگ نابرابر و خونین زمانی به پای میز مذاکره نشستیم که خسارت ناشی از ۲۰۰ هزار شهید، ۵۰۰ هزار جانباز و ۴۰ هزار اسیر و ویرانیهای فراوان ناشی از جنگ برشانههایمان سنگینی میکرد و علیرغم اینکه عراق مقصر و آغازگر جنگ شناخته شد هرگز غرامتی به ایران پرداخت نشد!
اگر جنگی بین ایران و امریکا رخ دهد قطعاً این جنگ در درون و پیرامون مرزهای ایران خواهد بود. حتی در صورت شکست و عقبنشینی امریکا از این جنگ باز هم بازنده این جنگ نافرجام ایران خواهد بود که باید خسارت جانی و مالی حاصل از آن را تا سالیان متمادی بر خود همواره نماید، بدون اینکه بتواند غرامتی دریافت کند. این رویِ خوشبینانه سکه است. اما این سکه روی دیگری هم دارد که ایران مغلوب جنگ شود بویژه اگر مقصر و مسبب جنگ هم شناخته شود. در این صورت باید همانند حمله عراق به کویت تمامی خسارت وارده به همسایگان و کشورهای درگیر در جنگ را تا آخرین دلار از محل فروش نفت پرداخت کند. این یعنی نابودی نسل حاضر و چند نسل بعد. تازه اگر به تجزیه و فروپاشی ایران منجر نشود.
در جنگ ایران و امریکا چه پیروز شویم و شکست بخوریم ما بازنده خواهیم بود. امریکا برای شکست ایران نیازی به جنگ نظامی ندارد. اگر به نتایج جنگ سرد و بیحاصل ۴۰ سالهی بین ایران و امریکا که همچنان ادامه دارد نیک بنگریم متوجه خواهیم شد که بازنده اصلی این نبرد بیحاصل ما بودهایم. اگر شرایط کنونی و چهل سال قبل ایران را با شرایط کنونی و چهل سال قبل کشورهایی نظیر کره جنوبی، مالزی، اندونزی، سنگاپور و ترکیه و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس که با فاصله زیاد پشت سر ایران قرار داشتند مقایسه کنیم خواهیم دید که ما سالهاست در توهم پیروزی بسر میبریم و با مغزهای آکنده از تعصب و توهم پرچم امریکا را به آتش میکشیم.
آخرِ تمامی جنگهای خونین و ویرانگر به مذاکره و صلح انجامیده است. خردمندانه آن است که مذاکره را به بعد از جنگ موکول نکنیم. آیا در این سرزمین نفرین شده، که خردورزی و دموکراسی در گورستان تعصبات کور و بیحاصل مدفون شده، خردمندی یافت میشود؟!
محض اطلاع عرض میکنم که مؤسسه پی.دبلیو.سی اخیراً با انجام مطالعهای اقتصاد جهان در سال ۲۰۵۰ را پیشبینی نموده است. بر اساس نتایج این مطالعه، اگر اتفاق غیرمترقبهای در سالهای آتی رخ ندهد؛ اندازه اقتصاد جهان دو برابر اندازه کنونی خواهد شد. تا سال ۲۰۵۰ چین عنوان بزرگترین اقتصاد دنیا را از آن خود خواهد کرد و هند، امریکا و اندونزی به ترتیب در جایگاههای دوم تا چهارم قرار خواهند گرفت. در این سالها ویتنام، هند و بنگلادش سریعترین رشد اقتصادی در جهان را تجربه خواهند کرد و سهم اقتصادهای E7 (چین، هند، اندونزی، برزیل، روسیه، مکزیک و ترکیه) از تولید ناخالص داخلی جهان از ۳۵ درصد فعلی به ۵۰ درصد خواهد رسید. اما ایران با این همه ثروت خدادادی و سرمایه انسانی در صحنه اقتصاد جهان محلی از اعراب نداشته و نخواهد داشت!
امروز حرف اول در جهان را نه ایدئولوژی و نه قدرت نظامی بلکه اقتصاد میزند. کشوری که رشد اقتصادی بیشتری دارد در جهان سروری میکند. کسانی که نبرد ایدئولوژیک را آرمان خویش ساختهاند باید نعش اقتصاد و توسعه کشور خویش را بر دوش بکشند. جهان امروز برای ایدئولوژیای که جز خشونت، ویرانی، عقب ماندگی، فقر و بیکاری ارمغانی به همراه ندارد تره هم خرد نمیکند.
تفکر غربستیزی و توسعهطلبی در خاورمیانه که شاکله اصلی سیاست خارجی ایران را تشکیل میدهند عامل اصلی ویرانی و عقبماندگی کشور است. بدون تردید این تفکر مخرب و ویرانگر در دادگاه تاریخ و نزد وجدانهای بیدار نسلهای آتی محاکمه خواهد شد.