زندگی روزمره بی نشاط به اوقات فراغت خشن منجر می شود
محمد آقازاده:تعطیلات نوروزی به کسب و کار جاده ها رونق می دهد.مردم به هزار دلیل می خواهند به سفر بروند و خود را از ملال در خانه بودن و تحمل لحظه های کشدار برهانند.این تمایل برای گریز از کجا می آید.گریزی غم بار که کشته ها و مجروحان زیادی رو دست جامعه و خانواده ها می گذرد ، هزینه سرسام مالی تصادفات را نباید دستکم گرفت.نیروی کار مولد را تبدیل به نیروی هزینه ساز می کند.
نگاه نو- آیا با توصیه های اخلاقی می شود جلوی این فاجعه را گرفت.با یک نگاه دقیق مشخص می شود که این توصیه ها بیشتر به یک شوخی می ماند تا امر جدی.تا علت را بدرستی نشناسیم و به صورت دقیق آسیب شناسی نکنیم هیج راه حل منتج به نتیجه نمی شود . تا نپذیریم تصادفات جاده یی یک خودکشی داوطلبانه است که محتوایی نا آگاهانه دارد نمی توانیم چاره یی برای آن بیاندیشیم
اگر ماندن در خانه ملال آور است چون مرافعه های بی پایان حاصل از گرفتاری ها زندگی را تبدیل به جهنم می کند .رفتن هم هیچ نشاطی بدنبال ندارد . اگر قصد سفر رفتن تجربه کردن لذت باشد خود جاده و تماشای منظره های پیش رو باید بهترین قسمت سفر باشد . پس چرا این چنین عجله برای رسیدن داریم ،تماشای مصطرب دریا و جنگل بیشتر خود آزاری است تا نشاط آور, شوربختانه در سفر هم زندگی روزمره مثل شبح خود را با همه ناهنجاری هایش تحمیل می کند
مشکل را باید در درون زندگی روز مره پیدا کرد ، ما از کاری که می کنیم و زندگی خانواده گی لذت نمی بریم؟ ، شهرهای ما فاقد زندگی روزانه و شبانه است و هیج مرکز تفریحی دیگری وجود ندارد. کلان شهر تهران در زمستان جز رفتن به رستوران و پذیرش هزینه های کلان اش به هیچ گریزگاه دیگری راه نمی دهد. از سوی دیگر هیچ لذتی مثل کاری که برای امرار معاش انجام می دهیم وجود ندارد ولی درصد اندکی این لذت را تجربه می کنند و ساعت کاری بسیاری در انتظار پایان ساعت کاری می گذرد .
زندگی روزمره بی نشاط اوقات فراغت خشن ، بی حوصله ، بی لذت و پر از تصادف را به صورت ناگزیر را در پی دارد و تا مشکل اولی را حل نکنیم بحران دومی با هیچ میثاق و اندرزی حل نمی شود.باز در این مورد می نویسم