شاخه همخون جدا مانده؛ هوشنگ ابتهاج و ادبیات افغانستان
زندهیاد رهنورد زریاب میگفت دلبستگان ادبیات در افغانستان از دهه ۳۰ خورشیدی با شعر هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) آشنا شدند. سایه که روز سهشنبه در ۹۵ سالگی درگذشت، در آن دوره وارد دهه سوم زندگی خود شده بود و مجموعههای شعر “نخستین نغمهها”، “سراب” و “سیاه مشق” را منتشر کرده بود.
با این حال نام و نمونه شعر او نه با کتابهایش بلکه به کمک صدای احمد ظاهر وارد لایههای مختلف جامعه افغانستان شد و حتی در ذهن و خاطرات مردمی راه یافت که رابطه جدی با متون ادبی نداشتند.
شاید گزافهگویی نباشد اگر ادعا کنیم که چندین نسل از مردم افغانستان و تاجیکستان غزل «امشب به قصه دل من گوش میکنی» را در حافظه دارند و این ترانه، جزو خاطرات جمعی مردم این منطقه شده است. احمد ظاهر شهرت گستردهای که در میان صنفهای مختلف افغانستان و آسیای مرکزی داشت، نمونههایی از شعر شاعران معاصر ایران، مانند هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، حمید مصدق و شماری دیگر را به مخاطبان خود معرفی کرد.
دیدار با سایه
در زمستان سال ۱۳۹۴ خورشیدی جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان به دعوت مجله بخارا به ایران سفر کردند. رهنورد زریاب، کاوه جبران، یعقوب یسنا، مجیب مهرداد، نجیب بارور، وکیل کوهسار و من (رامین مظهر) در این سفر حضور داشتیم.
سفر جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان به تهران، زمستان ۱۳۹۴ خورشیدی
در ۲۲ دلو/ بهمن ۱۳۹۴ خورشیدی از این نویسندگان و شاعران به خانه هوشنگ ابتهاج سایه دعوت شد. هماهنگی این دیدار را علی دهباشی، مدیر مسئول مجله بخارا به عهده داشت. هوشنگ ابتهاج در آن دیدار گفت که اجرای احمد ظاهر را شنیده است. او همچنین از پیوند دیرینه خود با ادبیات افغانستان سخن گفت.
سایه گفت نزدیک به ۶۵ سال پیش از طریق دانشجویان اهل افغانستان که برای آموزش به ایران سفر میکردند، با ادبیات آن کشور آشنا شده است. او به ویژه از دوستی نزدیک با عبدالاحمد جاوید، پژوهشگر و ادبیاتشناس افغانستان یاد کرد.
به گفته او در دورهای که آقای جاوید مشغول سپری کردن دوره دکترای خود در دانشگاه تهران بود، با همدیگر دوستی و دیدارهای «تقریبا همهروزه» داشتهاند و عبدالاحمد جاوید، ادبیات افغانستان را به آقای سایه معرفی میکرد.
عبدالاحمد جاوید در سال ۱۳۳۵ خورشیدی پس از پایان دوره دکترای خود در دانشگاه تهران، به کابل برگشت. او پس از بازگشت به کابل، تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه کابل را آغاز کرد و در اوایل دهه پنجاه رئیس این دانشگاه شد.
با گذشت زمان به طبع تغییرات سیاسی و اجتماعی افغانستان، ادبیات این کشور نیز دچار تحول شد و فضای جدیدی در زمینه شعر افغانستان به میان آمد. فضایی که هوشنگ ابتهاج، توجه و رابطه چندانی با آن نداشت. آقای ابتهاج خود در دیدار با شاعران افغانستان در زمستان ۹۴، اذعان کرد که در سالهای پسین ارتباطش با ادبیات افغانستان “قدری کمتر شده است”.
شاعری جریانساز یا خنثی و بیدردسر؟
نسل نو شاعران افغانستان نگاه گوناگونی به کارنامه هوشنگ ابتهاج دارند. جمعی از او به عنوان یکی از شاعران جریانساز یاد میکنند که در کنار سیمین بهبهانی و حسین منزوی به غزل فارسی کمک کرد از یک دوره گذار عبور کند؛ اما برخی دیگر میپندارند که ه.ا. سایه برخوردی بسیار با احتیاط با هر نوع نوآوری در شعر داشت و او را نمیتوان جزو شاعرانی شمرد که پیشنهاد تازهای به شعر فارسی ارائه داده باشد.
عبدالله سلاحی، شاعر و نویسنده میگوید: “هوشنگ ابتهاج شاعر ذوقی است تا مثلا شاعری مثل شاملو، نیما، فروغ، اخوان و دیگران که همزبان با خواندنشان گویی با یک وضعیت ویژه مواجه هستی. وضعیتی که ترا به خواندن خلاقانه دعوت میکند.”
آقای سلاحی معتقد است که “ابتهاج چون کلاسیکسرایی میکند ولی در عصر خودمان به سر میبرد، برای ما نه میتواند چون حافظ و دیگران مواجهه تاریخی ایجاد کند و نه چون معاصرینش با آنچه که زندگی میکنیم، برخوردی دارد.”
عبدالله سلاحی، شعر هوشنگ ابتهاج را با عبارتهای “شعر خنثی” و “شعر ذوقی” توصیف میکند. زیرا به گفته او برای خوانندهاش “گوشه عزلت” را فراهم میکند. از نظر آقای سلاحی شخصیت ادبی هوشنگ ابتهاج نیز مثل شعرش محافظهکار و بیدرد سر بوده است.
با این حال دستهای دیگر از شاعران مثل روحالامین امینی از سایه، به عنوان یکی “از چهرههای جریانساز” شعر فارسی یاد میکند و باور دارد که “کار شاعرانی مثل هوشنگ ابتهاج به شعری که از آنها بر جای مانده خلاصه نمیشود؛ بلکه بخش عمدهای از کار آنها به عنوان چهرههای جریانساز باید مد نظر گرفته شود که بر نسلهای بعد از خود تاثیر گذاشتند و توانستند پیشنهاد تازهای به ادبیات فارسی بدهند.”
آقای امینی که از شاعران مطرح دو دهه اخیر افغانستان است، میگوید کسانی مانند هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و حسین منزوی نه تنها بانی برقرار ماندن سرایش غزل در دوره معاصر بودهاند، بلکه با توجه به پیشنهادهای نیما، بانی گذار درونمایه و زبان غزل به روزگار ما هستند و سپردن این سلسله به دست تازهنفسهایی که هر کدام با اتکا به کار آنها توانستند این قالب را گام به گام به فضا و شعر امروز نزدیکتر کنند.
روحالامین امینی می افزاید که از دست دادن چهرهای مانند استاد هوشنگ ابتهاج، بدون شک برای شعر فارسی و فرهنگدوستان، رویدادی تکاندهنده بود و پر کردن این جای خالی به شدت دشوار است. “اما میراثی که او و همگنان او بر جای گذاشتند روح آنها را در قالب غزلهایی که پس از آنها خلق شد و خلق خواهد شد، زنده نگاه داشته است.”
شعر فارسی در دوره زندگی هوشنگ ابتهاج دچار دگرگونیهای فراوان شد. از شعر نیمایی تا سپید، موج نو، شعر حجم، جریانهای دهه هفتاد و… . هرچند در این دوره، سایه شعرهای نیمایی و ترانه نیز نوشت اما او تا پایان عمر به نوشتن غزل به شیوه و اسلوب شاعران سنتی فارسی وفادار ماند.