زنان و بلایای طبیعی؛ چرا زنان آسیب‌پذیرتر از مردانند؟

✍️عایشه خراسانی

شاید در نگاه نخست این‌طور به نظر آید که حوادث و بلایای طبیعی جنسیت (زن و مرد) نمی‌شناسد و به همه افراد فارغ از قشر، طبقه، جنسیت و سن‌شان یک اندازه آسیب می‌رساند. یا فکر کنید که زلزله زن و مرد را به یک اندازه تکان می‌دهد و یا همچنان به این باور باشید که کمک برای همه آسیب‌دیده‌گان باید یک‌دست و بدون تفاوت صورت گیرد. از همه مهم‌تر شاید فکر کنید که سوانح طبیعی فقط «طبیعی» هستند و دیگر پدیده‌های اجتماعی و سیاست‌ها در آن دخل و تصرفی ندارند. اما تحقیقات و مطالعات انجام‌شده نشان می‌دهد که چه‌گونه یک موقعیت مشترک می‌تواند برای یک قشر جامعه نسبت به دیگر قشر آن پیامد متفاوت داشته باشد؛ این «موقعیت مشترک» شامل تجربه بلایای طبیعی نیز است  که یک گروه را در مقایسه با گروه دیگر در موقعیت خطرساز – آسیب‌پذیرتر – قرار می‌دهد. این ‌که چه‌گونه یک حادثه طبیعی  نوعی آسیب‌پذیری جنسیتی (gender vulnerability)  می‌سازد، نیاز به تحقیق و تفحص میدانی بیش‌تر دارد، اما مواردی چون تبعیض جنسیتی، موقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متفاوت، تسلط یک قشر خاص در کانون تصمیم‌گیری‌ها و نگاه جنسیتی به مدیریت حوادث را می‎‌توان در برساختن آسیب‌پذیری جنسیتی یک فاجعه موثر دانست.

در چند روز گذشته، همه‌گی شاهد وقوع زمین‌لرزه‌های پیهم در ولایت هرات بوده‌ایم که مردم بسیاری خون‌شان با خاک یکی شد، زیر آوار ماندند، زخمی و بی‌خان‌ومان شدند. در این‌ که در هرات فاجعه رخ داده است و وقوع یک بلای طبیعی خواه‌مخواه همه مردم را متضرر می‌سازد، شکی نیست؛ اما آنچه را که نگارنده این سطور در پی تاکید بر آن است، آسیب‌پذیری بیش‌تر زنان در این‌ گونه حوادث می‌باشد. زنان به دلیل مجموعه‎‌ای از عوامل که بیان‌گر روندهای بنیادین اجتماعی است، مستعد آسیب‌پذیری بیش‌تر هستند. منظور از روندهای بنیادین همان هنجارها و ارزش‌هایی است که ساختار اجتماعی از آن ریشه می‌گیرد؛ ساختاری که براساس رویکرد مردانه در طول زمان و در تنیده‌گی با دیگر پدیده‌ها ساخته شده است و در موقعیت‌های مختلف تولید و بازتولید می‌گردد. حوزه‌های مهمی که آسیب‌پذیری زنان در آن بیش‌تر و در مواردی متفاوت‌تر از مردان است، عبارتند از: فقدان اشتغال، فقدان یا ضعف آموزش در زمینه سوانح طبیعی، انگاره‌های تفکر سنتی و تابوهای فرهنگی، فقدان امنیت، آسیب‌پذیری جسمانی و فزیکی زنان، حفظ پوشش حجاب در زمان حادثه و رویکرد متفاوت نظام سیاسی نسبت به زنان و مردان از عواملی‌اند که سبب می‌گردد زنان و مردان در مواجهه با حوادث طبیعی در موقعیت متفاوت قرار گیرند.

تجربه متفاوت زنان از بلایای طبیعی

بلایای طبیعی قربانیان خود را انتخاب نمی‌کند، بلکه همه را اعم از مرد، زن، پیر و جوان تهدید می‌کند؛ اما مطالعات متعدد نشان داده است که آسیب‌پذیری افراد به نسبت جنسیت‌شان متفاوت است. زنان بیش از مردان و خردسالان بیش از بزرگ‌سالان در اثر حوادث، متحمل بیماری، مرگ و آسیب می‌شوند. زنان به دلیل بافت سنتی جامعه اغلب اوقات در خانه هستند؛ وضعیت فزیکی ضعیف زنان، شکل سنتی نظام خانواده و عوامل دیگر زمینه‌ساز شرایط دشوارتر حاصل از وقوع بلایای طبیعی برای زنان در مقایسه با مردان است. در افغانستان امروز، خانه‌نشین شدن زنان از سوی رژیم طالبان، آنان را درگیر فعالیت‌هایی کرده است که در نتیجه آن، آسیب‌پذیری زنان در مقابل سوانح طبیعی چون زلزله، سیل، طوفان … بیش‌تر شده است. به‌گونه مثال، می‌توان از مواردی نام برد که مختص زنان تلقی می‌شود. زنان به دلایلی چون مسوولیت نگهداری فرزندان، احساس وظیفه بیش‌تر – دل‌داری و همدردی با سایر بازمانده‌گان حادثه -، حضور در کنار اقارب در بیش‌تر ساعات و داشتن وظایف روزانه «زنانه» مثل پخت‌وپز و نظافت، در مقایسه با مردان

سخت‌تری را در مکان موقتی که برای زلزله‌زده‌گان در نظر گرفته شده است، تجربه می‌کنند.

روابط جنسیتی (gender relations) در اسکان موقت آواره‌گان بعد از حادثه متفاوت بوده که در تاثیرپذیری افراد از آن و در روند بهبودی آن تعیین‌کننده است. در تصاویری که این چند روز از زلزله‌زده‌گان به نشر رسیده است، دیده می‌شود که در جاهایی که برای مردم خیمه زده شده است، تقسیم کار جنسیتی بر زنده‌گی آن‌جا حاکم است؛ مثلاً، مراقبت از کودکان و سال‌مندان و کار عاطفی بر عهده زنان است و فضایی که زنان بتوانند از خیمه‌ها فرار کنند، وجود ندارد. آن‌ها بیش‌تر درگیر آنچه در خیمه‎شان می‌گذرد بوده و در تصمیم‌گیری‌هایی که در بیرون گرفته می‌شود، نقشی ندارند. انگار زنان تافته جدابافته‌ حادثه باشند.

افزون بر آن، زنان شغلی ندارند که خاطرشان به لحاظ تامین معاش پس از حادثه جمع باشد. نه‌تنها که زنان شغل ندارند، حتا به دلیل ممنوعیت زنان از حق کار، امیدی به به‌دست آوردن شغلی هم ندارند. زنان بیش از مردان به لحاظ روانی آسیب می‌بینند؛ مردان در بیرون از خیمه‌ها می‌توانند دور شهر بگردند و دم‌به‌دم در جریان اخبار باشند و مسوولیت همه ‌چیز را بر ‌دوش بگیرند؛ اما این زنانند که در یک گوشه خیمه خم زده و از آن بیرون نمی‌شوند و مدام در فکر حادثه‌ای که اتفاق افتاده است، فرورفته می‌باشند و وقتی برای ترمیم رنج روان‌شان نمی‌یابند. زنان به لحاظ تفاوت‌های فزیکی نیز در معرض آسیب بیش‌تر قرار دارند. به‎گونه مثال، احتمال سوءتغذیه در زنان هنگام سوانح طبیعی بیش‌تر است؛ زیرا زنان هنگام شیردهی با نیازهای خاص تغذیه در هنگام بارداری مواجه هستند. خطر بیماری‌های عفونی در میان زنان باردار به دلیل آلوده‌گی نیز بیش‌تر است.

تابوهای فرهنگی و سوانح طبیعی

وجه مردسالارانه فرهنگ، باورهای قالبی و انتظارات مربوط به نقش‌های جنسیتی بین زنان و مردان که جامعه تعریف کرده است، به نوبه خود در وقوع سانحه طبیعی تاثیر می‌گذارد. بنابراین، گفته می‌توانیم که بیش‌تر معضلات و آسیب‌پذیری‌های زنان در برابر سوانح طبیعی، ریشه در ساختارهای اجتماعی و بنیادهای معرفتی آن دارد که زمینه آسیب‌پذیری زنان را فراهم و تقویت می‎کنند. به‌گونه نمونه، می‌توان از تصاویری که در روزهای گذشته از زلزله هرات به نشر رسیده، یاد کرد. آن تصاویر بازتاب‌دهنده‌ تعداد زیادی از مردان روی خیابان است که برای حفظ جان از وقوع زلزله بیرون برآمده‌اند، در حالی‌ که حضور زنان به‌گونه خال‌خال حتا قابل دید نیست.

از مشکلات دیگری که زنان هنگام یا پس از وقوع حادثه طبیعی با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند محدودیت فضای فزیکی برای هموار کردن لباس‌های زیر شسته‌شده و شرم داشتن از دیده‌شدن آن است. این شرم حتا ممکن است در مراجعه زنان به تشناب نیز دیده شود که حیای آنان مانع رفتن‌شان به تشناب‌های عمومی در طول روز شود. همچنان ممکن است دختران در اثر حادثه‌ای که اتفاق افتاده است دچار مشکلات بهداشت باروری شوند مانند خون‌ریزی غیرطبیعی یا متوقف شدن و یا نامنظم شدن خون‌ریزی دوران قاعده‌گی. به دلیل قیدوبندهای فرهنگی حاکم و تابو پنداشتن این موارد ممکن است که به داکتر رجوع نکنند و یا زمینه چنین مراجعتی برای‌شان فراهم نشود.

سیاست‌های حکومتی و نقش زنان در شرایط بحران

شدت فاجعه حوادث طبیعی بسته به نوع مدیریت آن متفاوت است. هرچند که حوادث طبیعی به ظاهر طبیعی‌اند؛ اما تنیده در سیاست‌های حکومتی هستند. به دلیل این ‌که زنان از صحن تصمیم‌گیری‌های سیاسی و فضای عمومی حذف شده‌اند، نقش مدیریتی آنان نیز در هنگام بحران نادیده گرفته شده است. سیاست‌ آپارتاید جنسیتی سبب درک و مواجهه غلط با وضعیت زنان شده است که با نادیده‌انگاری در نقش زنان امکان نادیده گرفتن وضعیت زنان و نیازهای اولیه آنان  می‌رود.

نگاه جنسیتی به سوانح طبیعی و دیدگاه آسیب‌پذیری بیش‌تر زنان نسبت به مردان در بلایای طبیعی باعث شده است که نقش زنان در شرایط بحرانی در نظر گرفته نشود. زنان ضمن آن ‌که قربانی دانسته می‌شوند، نقش آن‌ها در قالب‌های کلیشه‌ای مانند سوگواری‌کننده‌گان محدود می‌شود. برخی تصاویر منتشر شده از زلزله اخیر هرات موقعیت فرودست زنان در این حادثه را به لحاظ مدیریتی نشان می‌دهد. البته ریشه مساله به ممنوعیت‌ها و اجازه نیافتن زنان در صحنه نیز برمی‌گردد. همچنان به دلیل به‌رسمیت شناخته نشدن مدیریت زنان و تسلط مردان بر کانون‌های تصمیم‌گیری در هنگام مدیریت بحران موجود، با نوعی تقسیم کار جنسیتی مواجه هستیم. زنانی که اجازه کار دارند، بیش‌تر در نقش‌های کوچک و پایین خدماتی فعالیت می‌کنند.

در پایان می‌توان گفت که زنان به دلیل موقعیت متفاوت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه در برابر حوادث طبیعی در موقعیت آسیب‌پذیرتر در مقایسه با مردان قرار دارند که موجب تجربه متفاوت آن‌ها از حادثه طبیعی می‌گردد. بنابراین، در هنگام مدیریت بحران و کمک به آسیب‌دیده‌گان حاضر، بهتر است به نیازها، اولویت‌ها و علایق زنان توجه صورت گیرد و نسخه واحد برای همه‌گی پیچیده نشود. همچنان اطلاع‌رسانی و ارایه برنامه‌های آموزشی با محوریت موضوعات مرتبط به آسیب‌پذیری روانی، اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد. در کنار این موارد، حذف تقسیم کار جنسیتی، فرهنگ‌سازی در قسمت برابری و حذف کلیشه‌های جنسیتی نیز در درازمدت کمک‌کننده خواهد بود.