داوری درباره شخصیت‌های تاریخی و تاریخ‌ساز

هر کشور و هر قومی، شخصیت‌ها و چهره‌هایی دارد دارای اهمیت تاریخی. این شخصیت‌ها پیوسته در معرض قضاوت‌اند، قضاوتی‌هایی مثبت یا منفی، بر پایه مهر یا کین، نه بر پایه پژوهش‌های عاری از حب و بغض. دوست‌داران و شیفته‌گان این چهره‌ها بر ابعاد درخشان شخصیت آنان تاکید می‌کنند، مانند دلیری، دانایی و توانایی، به قصد برکشیدن آنان تا سطح نمادهای اسطوره‌ای. چنین شخصیت‌هایی اما همیشه مخالفانی نیز دارند بسیار جدی که کارشان انگشت نهادن است بر خطاها و کاستی‌های موجود در کارنامه آنان به قصد نقد و نکوهش. این یکی از عوامل تنش و منازعه در سرزمین‌های پرتشنج و بحران‌زده است با پیامدهایی زیان‌بار برای همه.

می‌توان پرسید که درست‌ترین روش برخورد با این قضایا چیست؟ آیا بهتر است از سخن گفتن درباره کسانی که محل منازعه‌اند کاملا خودداری کنیم؟ اگر یک طرف برای پاس خاطر هواداران آنان چیزی نگوید، آیا دوست‌داران‌شان هم برای پاس خاطر منتقدان به سکوت تن می‌دهند؟ اگر نام و یاد شماری از شخصیت‌ها در عرصه‌های سیاسی مخزن نیرو برای تهییج عواطف و بسیج توده‌ها باشد، آیا باز هم طرف‌داران‌شان سکوت خواهند کرد؟ وقتی موافقان سخن بگویند، منتقدان نیز ساکت نخواهند ماند.

اگر سخن بگوییم، چگونه سخن بگوییم تا در پهنه عمومی سود بیش‌تر و زیان کم‌تری در پی بیاورد و به جای افشاندن تخم دشمنی، موجب تحکیم پیوندها و تقویت همکاری‌ها شود؟ در تاریخ افغانستان، از گذشته‌های دور تا امروز شخصیت‌هایی وجود داشته‌اند که اهمیت تاریخی یافته‌اند، از ابومسلم خراسانی تا طاهر فوشنجی، یعقوب لیث، محمود غزنوی، علاء‌الدین غوری، تیمور گورکان، احمد‌شاه درانی و در عصر حاضر امان‌الله خان، حبیب‌الله کلکانی، داوود خان، داکتر نجیب‌الله، احمدشاه مسعود، برهان‌الدین ربانی، عبد‌العلی مزاری و دیگران. در‌باره تمام این شخصیت‌ها داوری‌های گوناگونی صورت گرفته است، اما در‌باره شخصیت‌هایی که به این عصر تعلق دارند، شاهد مناقشه‌ و منازعه‌ افزون‌تری هستیم.

شاید رسیدن به اتفاق نظر در‌باره هیچ یک از آن‌ها ممکن نباشد، اما در نظر گرفتن چند اصل می‌تواند ما را کمک کند برای در پیش گرفتن روشی کم‌تر تنش‌آفرین و بیش‌تر سازنده‌. یک اصل این است که هیچ انسانی بی‌عیب نبوده است، به‌ویژه در میان چهره‌های درگیر سیاست و بازی قدرت. آنان مانند هر انسان دیگری عیوب و کاستی‌هایی داشته‌اند و این کاستی‌ها گاهی به میزان قدرتی که داشته‌اند بر سرنوشت همه‌گانی تاثیر داشته است، خوب یا بد. اصل دوم این است که دست یافتن به واقعیت کامل و بی‌نقص تاریخی در‌باره هیچ کدام‌شان امکان‌پذیر نیست و همیشه ابعاد و زوایای پنهانی در‌باره‌شان وجود دارد که تا ابد پنهان خواهد ماند. بنا‌بر‌این، هیچ داوری‌ای حقیقت مطلق نیست. اصل سوم، این‌که انگیزه ما در پرداختن به این موضوع چیست، پژوهش صرفا اکادمیک برای آشکار کردن حقیقتی نهفته، یا فعالیتی سیاسی و اجتماعی با اجندای شخصی یا گروهی؟ اصل چهارم این است که پیامدهای کار ما، فراتر از مصالح شخصی یا گروهی، چه خواهد بود، افزایش درگیری‌ها و منازعات یا گشودن راهی به همزیستی و تفاهم؟ بهتر است از شخصیت‌های تاریخی نه بت‌هایی بسازیم برای پرستیدن و نه شیاطینی برای رجم کردن، بلکه آنان را انسان‌هایی بشناسیم محصول شرایط تاریخی با خوبی‌ها و بدی‌های آشنا در سپهر زنده‌گی انسانی، برای الهام گرفتن از خوبی‌های‌شان برای کارهای خوب‌تر و عبرت گرفتن از خطاها برای اجتناب از تکرار آن‌ها./هشت صبح