زنان امروز و مردان دیروز

 ✍️امیر ارسلان خراسان‌پور

۲۸ حوت/اسفند ۱۴۰۱

زنان در ادوار تاریخ فراز و فرود‌های زیادی را تجربه و نابرابری اجتماعی و جنسیتی را تحمل کرده‌اند.

زنان در هر جغرافیایی محکوم به پذیرفتن قوانین ساخت مردها هستند و کمتر زمان و تاریخ شواهد وضع قوانین از سوی زنان بوده است. مبارزه زنان و تغییر اندک در زمان و تاریخ، پایه‌های مرد‌سالاری را تکان داده است.

«خانه مقدس» که پایه نظم اجتماعی ما بوده، شیوه زناشویی که مانع شهوت‌رانی و نا‌پایداری وضع انسان بوده و قانون اخلاقی و پیچیده‌ای که ما را از بربریت به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انتقال پر‌آشوب که همه رسوم و اشکال زنده‌گی و تفکر ما را فرا گرفته است، گرفتار گشته‌اند؛ زیرا کارخانه‌ها به جای مزارع نشسته‌اند و شهر‌ها و منابع طبیعی و انسانی دهات را به سوی خود کشانده‌اند.

 این‌که قوای فکری ما در این روزگار مهار‌گسیخته تعادل خود را کمی از دست داده است، بی‌موجب نیست. آیا زن در حکم برده و اسباب و لوازم خانه است که برای مرد‌ها خانه‌داری کند و در چهار‌دیواری خانه زندانی باشد و یا فقط آرایش و زینت اجتماعی و یا جز لذت جنسی چیزی دیگری نیست؟ این پدیده جدال‌هایی را در میان متفکران نیز برانگیخته بود. افلاطون با جرئت و تهور فراوان از ورود زن به هر کاری و از برابری زن و مرد در همه عرصه‌ها پشتی‌بانی می‌کرد؛ اما ارسطو که با تعصبات روزگار خود بیشتر سازگار بود، «پیوسته زن را ناقص می‌دانست. به عقیده او، طبیعت آن‌جا که از آفریدن مرد ناتوان است، زن را می‌‌آفریند. زنان و بنده‌گان از روی طبیعت محکوم به اسارت‌اند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کار‌های عمومی نیستند.»

زن در تفکر مرد‌سالاری مفهوم نا‌پیدایی بود‌. زن را محصول ذهن مرد می‌دانستند و این نابرابری مطلق حتا در ذهن و اندیشه صاحب‌نظران بیشتر اوج گرفت. عقیده بعضی حاکمان وقت و به‌ویژه یهوه نیز چنین بوده است. او در آخرین بند از فرمان‌های دهگانه‌اش، زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیر‌منقول ذکر کرده است. یهوه خود آفریده تصور و خیال قوم یهود است و این قوم نیز مانند همه اقوام جنگ‌جو زن را مایه مصیبت و بدبختی می‌دانست. وجود زن فقط از آن رو قابل تحمل بود که یگانه منبع تولید جنگ‌جو بود. یهودیان قدیم زمانی که پسر در خانه‌شان به دنیا می‌آمد، شمع روشن می‌کردند و پای‌کوبی و رقص داشتند، اما وقتی دختر به دنیا می‌آمد، خجالت‌زده و سرافگنده می‌شدند. مرد‌ها در هنگام عبادت چنین دعای می‌کرد‌‌ند: «خدا یا سپاس‌گزارم که مرا کافر و زن نیافریده‌ای.»

نه‌تنها یهودیان، بلکه در شرق هم این‌گونه وضعیت اسف‌بار و نابرابری مطلق جنسیتی جریان داشت و زنان تا پسری نزاده بودند، منفور بودند. اگر زنی پسری می‌زاد، تا در میدان جنگ کشته نمی‌شد، مورد احترام قرار نمی‌گرفت. حتا افلاطون که طرف‌دار زنان بود، خدا را شکر می‌کرد که مرد آفریده شده است.

از آن زمان تا روزگار ما زنان و چگونه‌گی رفتار با آنان در بخش‌های گوناگون به‌خصوص در حوزه قدرت سیاسی، رفتار‌های اجتماعی و نقش آن‌ها در تحولات عظیم، پستی و بلندی‌های زیادی را به تجربه گرفته‌اند. دیدگاه‌ها و باور‌ها پیرامون زنان در حوزه جغرافیایی ما هم بر‌جای مانده است و سالیان متمادی است که زنان از محرومیت‌ها رنج می‌برند و آه و ناله آنان در دوره‌های تاریخ وجود داشته است. باور‌های مردانه زنان در حوزه ما، یکی از علل نرسیدن زنان به حقوق اولیه‌شان است.

این‌جا است که ثاثیر‌پذیری و الگو‌برداری از جریان‌های مردانه در جغرافیای ما تیغ برنده‌ای بر گلوی زخم‌خورده زنان بوده است و نگاه‌های زنان به زنان هم الگوی مردانه داشته است.

اگر به کتاب اوتو واینینگر نگاه بیندازیم، می‌بینیم که در آن کوشیده است تا بی‌روح بودن زنان را ثابت کند. کدام مرد است که از خواندن این جمله شوپنهاور در «مقاله‌ای در‌باره زنان» لذت نبرد؟ «این زنان ناقص‌الخلقه تنگ‌شانه پهن‌کفل کوتاه‌پا.» یا به قول نیچه «پیش زنان می‌روی، تازیانه را به یاد داشته باش.» این کتاب‌ها قسمتی از جنگ مخفی میان زن و مرد است.

تا حدود سال ۱۹۰۰ زن کمتر دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. باز هم پرسش در ذهن ما به وجود می‌آید که چه کسانی قانون‌گذار بودند. در قرن نوزدهم زنان افریقا هنوز مانند برده و ابزار کشاورزی خرید و فروش می‌شدند. در تاهیتی و نیوبریتین زنان مجبور بودند خوکان را از پستان خود شیر دهند و در سایر کشور‌های شوهران حق داشتند زنان خود را بزنند، تا جایی که زن زیر شکنجه نیمه‌جان می‌شد، اما مرد از تعقیب قانون در امان بود. مرد‌ها حق داشتند بیرون بروند و هر کاری که دل‌شان می‌خواهد را انجام دهند و پیوسته در عیش‌و‌نوش بودند، اما اگر زنی در بیرون از منزل برای کار می‌رفت، مردان حق داشتند پول به دست آورده او را مصرف کنند. این‌که زن بتواند در بیرون از منزل کار کند و حق رای در انتخابات و مشارکت در روند‌های سیاسی و اجتماعی داشته باشد، هرگز در خاطر هیچ مردی خطور نمی‌کرد.

پس از آن، تغییری بزرگ فرا رسید. همان مردان دیروز سکوت چندین‌هزار‌ساله خویش را شکستند و از برابری و محالات دیگر سخن گفتند. در و پنجره‌ها را به هم کوفتند و باورهای پنهان را از مخفی‌گاه‌ها بیرون آوردند. اعتراضات فراوان و سخنرانی‌های بی‌رحمانه کردند و حرف‌ها به جایی رسید که صاحب‌نظران به این سکوت درد‌آورد اعتراف کردند.

این محرومیت‌ها ناشی از چیست؟ در حوزه تمدنی ما چقدر به خواسته‌های مشروع زنان وقع گذاشته‌ایم؟ زنان در دوره‌های تاریخی فراز و فرود‌های زیادی را تجربه کرده‌ و از محرومیت‌ها تا پیروزی متحول شده‌اند. علل اساسی آن فراوانی و تعدد ماشین‌آلات و رفتن به سوی جهانی شدن است. «آزادی» زن از نتایج انقلاب صنعتی است و اشتراک در پروسه جهانی شدن، رویا‌های تکراری و کابوس همیشه‌گی را کنار زد‌.

انقلاب صنعتی در درجه اول موجب شد که زن نیز صنعتی شود، آن هم تا بدان پایه که بر همه نامعلوم بود و هیچ‌کس خواب آن را هم ندیده بود. زنان، کارگران ارزان‌تری بودند و کارفرمایان، آنان را بر مردان سرکش ترجیح می‌دادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن برای مردان دشوار گشت، اما اعلان‌ها از آنان می‌خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه‌ها بفرستند.

نخستین قدم آزادی زنان قانون ۱۸۸۲ بود که به موجب آن زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی‌سابقه‌ای برخوردار شدند. برمبنای آن، پولی را که زنان به دست می‌آوردند، حق داشتند برای خود نگه دارند. این یک گام پیروزی برای زنان بود و مردان را وادار می‌ساخت تا زنان را به کارخانه‌ها بفرستند. این راهی به سوی جهانی شدن زنان و رسیدن آن‌ها به استقلال فردی بود؛ اما به عواقب بعدی آن باز هم می‌پردازیم.

در انگلستان امروز، از هر دو زن یکی در اداره یا کارخانه کار می‌کند. سرعت افزایش زنان کارگر نسبت به مردان کارگر چهار برابر است. پیش‌بینی می‌شود که در آینده هر زن شهری تمام وقت خود را، به جز فواصل نادر وضع حمل، در بیرون از خانه کار کند.

صنعتی شدن زنان طبعاً کار خانه‌گی را از میان می‌برد. هرچه بر ماشین‌ها افزوده می‌شد و روش‌های تازه در به کار انداختن نیرو قیمت‌ها را ارزان‌تر می‌کرد، کارخانه‌ها صد‌ها کار خانه‌گی را که به مشاغل زنان تنوع می‌بخشید، یکی پس از دیگری از دست آنان می‌گرفتند. مشاغل دیرین زن که مایه بنده‌گی و اسارتش بود، رفته‌رفته از دستش گرفته شد. کسی به خانه توجهی نکرد و زن خود بیکار و ناراضی گشت.

بیرون رفتن زن از خانه و پیدا کردن کار در کارخانه، به او وجهه و اعتبار می‌بخشید.

پس از آن جهانی شدن زنان و اشتراک آنان در تمام روند‌ها یک امید برای آینده بود و بدون سر‌و‌صدا به آزادی زن کمک کرد. دیگر زن فارغ از حال خانه‌داری، روی به اداره و کارخانه و عالم نهاد. مغرورانه در اماکنی که قبلاً مردانه بود، در کنار مردان ایستاد و مثل مرد کار کرد، فکر کرد و سخن گفت. در معاملات جهانی آگاهانه خود را یافت و در این روند بیشتر به خاطر رسیدن به آزادی و برابری تقلید کرد. این حرکت‌ها سبب شکل‌گیری جنبش زنان گردید و یک روزنه امید به روی بقیه زنان گشوده شد.

زنان در مدت کمی ثابت کردند که اختلاف‌های ذهنی میان زن و مرد بیش از همه وابسته به محیط و مشاغل است، نه تفاوت‌های طبیعی و ثابت. این امر اما چنین معنا نمی‌دهد که زنان به‌زودی از تمام حصارهایی که روزگار به دور‌شان کشیده است، خواهند جست. رشد فرهنگی زنان تازه شروع شده است. آنان با‌شکوه‌تر از قبل برای رهایی از بند تلاش خواهند کرد و این محصول روند تمدنی شدن زن است.

در هیچ مقطع تاریخ تا هنوز سراغ نداریم که آزادی را کسی به یک گروه رایگان داده باشد. این‌همه سازمان‌ و نهادی که پیرامون زنان کار می‌کنند، همه حاصل مبارزات خود زنان در جهان مردانه‌اند.

جهانی شدن دو بعد دارد. این پدیده از یک سو تهدید است که کشور‌های در حال توسعه با آن رو‌به‌رویند و از سوی دیگر فرصت‌هایی را برای کشور‌ها آفریده است. ساز‌و‌کار‌های مورد استفاده در فرایند جهانی شدن مشابه هم‌اند، ولی آثار و پیامد‌های آن‌ها در جوامع مختلف، متفاوت است. در کشور‌های توسعه‌یافته و در حال توسعه، شهر‌ها، روستا‌ها و زنان و مردان کاملاً متفاوت است.

اگر چه جهانی شدن تاثیر مثبتی بر زنده‌گی زنان گذاشته، اما از سوی دیگر یک‌سری چالش‌ها را بر سر راه آنان به وجود آورده است.


منبع:

– دورانت، ویلیام جمیز (۱۸۸۵-۱۹۸۱)، لذات فلسفه، مترجم عباس زریاب خویی.