زن و مرد؛ دو روی یک سکه

 ✍خالده صافی

زنان بیش از نیم نفوس جامعه را در افغانستان تشکیل می‌دهند و با توجه به نقش مهمی که در خانواده دارند، می‌توان آن‌ها را از محورهای مهم رشد دانست. اگرچه نگاه مثبت جامعه ما در مورد زنان محدود است، اما فعلاً همان نگاه مثبت اندک هم از آن‌ها گرفته شده و در وضعیت نامساعدی قرار دارند. طالبان به این عقیده‌اند که در حکومت‌داری و بطن جامعه به نیروی زن هیچ نیازی نیست، ولی تاریخ گواهی می‌دهد که خیلی از فعالیت‌ها وجود دارند که زنان نسبت به مردان در آن‌ها عمل‌کرد بهتری داشته‌اند؛ مثلاً در بخش طب، معلمی، انجنیری، اقتصاد، حقوق و غیره. طوری که در جامعه اسلامی مراجعه زن نزد داکتر مرد خیلی پیچیده و سخت بوده و صحبت کردن در مورد مشکلاتش خیلی دشوار است. اگر در چنین جامعه‌ای داکتر زن باشد، بیماران زن داکتران زن را انتخاب می‌کنند. نمونه دیگر جایگاه معلمی برای زنان است. می‌دانیم که مادر نخستین آموزگار فرزند است و معلمان زن مادران ثانوی ما در مکاتب‌اند. گویا بعضی به این نظر‌ند که  زنان را چه به اقتصاد و تجارت؟ طوری که آگاهیم، یکی از الگوهای ما حضرت خدیجه کبرا است. ایشان تجارت‌پیشه بودند. بعد از ازدواج ترک، امور تجارت را به همسر‌شان حضرت محمد(ص) سپردند.

 پس در جامعه ما هم دوشیزه‌ها حق دارند تجارت کنند و یا مادران و خواهرانی‌ که در دو دهه جنگ خانمان‌سوز همسران و فرزندان خود را از دست داده و دیروز با زحمت کشیدن و کسب سواد قصد داشتند از زنده‌گی خود و خانواده‌های‌شان سرپرستی و حمایت کنند، اما امروز به فریاد آن‌ها نه طالبان می‌رسد و نه هم جامعه بین‌الملل. حتا فقر بزرگ‌تری که دارند، این نیست که چرا امروز آب و غذا ندارند، بلکه آن‌ها بیشتر از این‌که به گرسنه‌گی خود فکر کنند، حق تحصیل‌شان را مطالبه می‌کنند. بنابراین، چنین زنانی حق دارند به توان‌مندی مالی و علمی برسند تا نه‌تنها برای رشد زنده‌گی خود تلاش کنند، بلکه برای توسعه و آبادانی کشور نظریه‌های پیش‌رفت بدهند. خلاصه این‌که علم برای هر کس نیاز است و هر قدر

سطح دانش در انسان بالاتر رود، شناخت او از خالق و مقابله با مشکلات بالا می‌رود. این جای تاسف است که امروز بشر حق علم و آموزش را برای دیگران ممنوع می‌کند؛ چون این الله متعال بود که طالب و خواستار یادگیری علم برای مخلوقش شد. همچنان اگر در جامعه به زنان نیاز نبود، خداوند زنان را خلق نمی‌کرد. از دیدگاه من هیچ مقام و جایگاهی نیست که زن برای آن شایسته نباشد. اگر بگویید که چرا پیامبران از جنس مردان‌اند و زنی را پیامبر ندیده‌ایم، باید بدانید که هیچ مردی هم زنی را تولد نکرده و این زنان‌اند که پیامبران را زاییده و زحمت زیادی در پرورش آن‌ها کشیده‌اند. پس پیامبران نمونه‌ای از وجود مادران‌اند. همان‌طور که مادران بی‌قید‌و‌شرط فرزندان را دوست دارند، پیامبران هم بی‌قید‌و‌شرط امت خویش را بدون هیچ نابرابری جنسیتی دوست داشته‌اند. ناگفته نباید گذاشت که حضرت عیسا(ع) اگرچه از جنس مردان بود، ولی در تولدش هیچ مردی نقش نداشت. پس این هم حکمت الله متعال بود. بنابراین، دخالت در دساتیر دین نوعی ابداع و تابو است که حتا جایگاه تمدن اسلام را نزد پیروانش تقلیل می‌دهد.

بزرگان و روشن‌فکران به آن‌چه دین در آیات قرآن اشاره کرده، باید تمکین کنند و خلاف دین نباید فتوا دهند. اما متاسفانه امروز در برخی از کشور‌ها و مخصوصاً افغانستان، سیاست‌مداران از جایگاه دین و زن همیشه برای دست‌یابی به مقاصد سیاسی خود بهره برده‌اند. اما چه بسا زنان باهوشی در افغانستان هستند که از تحصیل محروم‌اند. اگر فرصتی به آن‌ها  داده می‌شد، حتا می‌توانستند هر یک عایشه وهاب و فاطمه پیمان در کشور خود باشند و کرسی‌های سازمان ملل را تصاحب کنند.