جوامع نابالغ و ضرورت گفتوگو میان نخبهگان
افغانستان یکی از فلاکتزدهترین کشورهای جهان است و عبور از تنگنایی که این کشور در آن گیر کرده، نیازمند مشارکت و سهمگیری همه یا اکثر نیروها است تا دست در دست هم این کشتی توفانزده را به ساحلی امن و آرام برسانند. نخستین پیششرط هر گونه همکاری، گفتوگوی معطوف به تفاهم است نه هیاهوی معطوف به تخاصم. اگر همه ساکنان یک سرزمین امکان گفتوگو و تفاهم را نداشته باشند، دستکم نخبهگانی که به سطح بلندتری از آگاهی، دانش و تجربه رسیدهاند، باید بتوانند باهم وارد گفتوگو شوند.
گفتوگو چیست؟ برای پی بردن به تفاوت گفتوگو با سایر گونههای سخن گفتن، شاید بهتر باشد معادلهای انگلیسی و عربی را در نظر بگیریم. در این دو زبان برای سه سطح از همسخن شدن واژههای متفاوت وجود دارد؛ یکی گفت و شنود است که در انگلیسی کانوریسیشن و در عربی محادثه یا مکالمه میشود؛ دیگری گفتوگو است و معادل آن در انگلیسی دیالوگ و در عربی حوار؛ و دیگری گفتمان است که مترادف آن در انگلیسی دیسکورس و در عربی خطاب میباشد. این سه سطح از همسخنی بر سه وضعیت جداگانه دلالت دارند. در گفت و شنود عادی، هدف از سخن گفتن، گشودن باب نوعی تماس و ارتباط زبانی با طرف مقابل است و بس؛ اما گفتوگو به معنای دیالوگ که در عربی به آن حوار میگویند، معنای عمیقتری دارد. وقتی سخن از گفتوگوی تمدنها میگوییم نمیشود بگوییم مکالمه تمدنها. گفتوگوی تمدنها را در عربی میگویند حوار الحضارات. دیسکورس معنایی از این عمیقتر دارد و به مجموعهای از مفاهیم تشکیلدهنده یک منظومه فکری کلان در یک عصر یا در یک منطقه اطلاق میشود؛ مانند آنچه در فارسی به آن گفتمان چپ، یا گفتمان فمینیستی و در عربی به آن الخطاب الیساری یا الخطاب النسوی میگویند.
در گفتوگو این پیشفرض نهفته است که اولاً طرف مقابل همسطح شما است و شما از جایگاهی فراتر یا فروتر با او سخن نمیگویید. دوماً، به تفاوت میان خود و او آگاه هستید و این تفاوت را به رسمیت میشناسید. سوماً، هدف از گفتوگو پی بردن به نقاط اشتراک و نقاط تفاوت است. چهارماً، تلاشی است برای فهم طرف مقابل در زمینههایی که متفاوت از شما میاندیشد و به آن تفاهم میگویند؛ یعنی شکلگیری فهم متقابل. گفتوگویی که هدف از آن به کرسی نشاندن نظر خود و قبولاندن آن بر طرف مقابل باشد، به آن گفتوگو یا دیالوگ گفته نمیشود، بلکه مناظره یا مناقشه میگویند که معادل دیبیت یا آرگیومنت است. گفتوگو در اساس خود امری معطوف به فهمیدن طرف مقابل و رسیدن به زمینههای همکاری برای حل مشکلی مشترک است.
در افغانستان شکافهای متعددی در نیمقرن اخیر شکل گرفته است. از شکافهای قومی تا شکافهای زبانی، منطقهای، سیاسی، ایدیولوژیکی، فرقهای و مذهبی. تنوع و تکثر در جامعه اگر سبب پیدایش شکافهایی ژرف شود، خطر همهگانی پدید میآید و مسوولیت همهگانی است تا برای دفع آن به تفاهم برسند و برای هر تفاهمی باید گفتوگو کنند. جوامع بالغ و رشدیافته به مهارتهای قابل توجهی در زمینه گفتوگو دست پیدا میکنند و بر سر سختترین مشکلات خود به راه حل میرسند. در جوامع نابالغ، نهتنها عموم مردم، بلکه حتی نخبهگانش نیز از گفتوگو عاجز هستند و بر سر هر موضوع ریز و درشتی به پرخاش و هیاهو روی آورده و تسلیم غوغاسالاری میشوند. در جایی که امکان گفتوگو و تفاهم از میان برود، جایش را خشم، خشونت، کین و نفرت میگیرد و آن جامعه در باتلاق مصیبتهایش بیشتر از پیش فرو میرود. آیا نخبهگان افغانستان توان گفتوگو با هم را دارند یا این نابالغی همچنان ادامه خواهد داشت؟/هشت صبح