سلاح رابطه در دست مردم

حاکمان در گذشته‌ها از تبعید چون زندان و اعدام برای حذف مخالفان و رقیبان سیاسی استفاده می‌کردند. تبعید، بعد از اعدام، موثرترین راه حذف مخالفان سیاسی بود و از آن طریق، رهبر یا فعال سیاسی را از ریشه‌ها و روابطش محروم و بی آن‌که خونش را بریزند، حذف می‌کردند. گاهی تبعیدِ سران یک جریان، زمین سیاست را کاملاً تغییر می‌داد و گروه حاکم می‌توانست هسته‌های تحول را در نطفه بخشکاند. امان‌الله خان و حامیانش کمتر با زندان و اعدام، و بیشتر با تبعید از صحنه سیاست حذف شدند. در زمان ظاهرشاه نیز دولت برای کنترل اوضاع، مخالفان را تبعید می‌کرد. بیشتر مواقع برای کندن فرد از محیط اجتماعی و سیاسی‌اش نیاز نبود او را بکشند یا حتا به خارج کشور اعزام کنند، بلکه ماموریت تازه در یک ولایت یا ولسوالی دورافتاده برایش می‌سپردند، به محل دورافتاده‌ای مجبور به سکونتش می‌کردند و از تماس با هم‌تایان و هم‌فکرانش محروم می‌کردند. هفت سال تبعید غلام‌محمد غبار از کابل به قندهار و فراه نمونه مشهور و متأخر این‌گونه مجازات بود. تبعید، تا زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق رایج و موثر بود. برای اولین‌بار در دوران جهاد، تبعید کم‌اثر شد و مهاجران افغانستان طرف مهم سیاست روز کشور ماندند و به شکل توده‌ای و میلیونی از بیرون در گردش میدان جنگ و صلح نقش بازی کردند.

دور دوم جنگ طالبان، با انقلاب رسانه‌ای همراه بود و مدیریت میدان‌ها از کویته، میرام‌شاه، پیشاور، راولپندی و کراچی بسیار سهل‌تر از ارزگان و زابل شد. پارسال وقتی طالبان دوباره به قدرت برگشتند، وضعیت جهان و افغانستان چنان تغییر کرده بود که دیگر تبیعد بی‌معنا شده بود. امروز گروه طالبان ترجیح می‌دهد که دشمنان و حریفانش در کابل باشند نه در دوشنبه، استانبول، اروپا و امریکا. چرا که آنان نیز می‌دانند، ابزار رابطه و مبارزه متحول شده و مردم می‌توانند از گوشه‌های دور دنیا لحظه‌وار و هم‌زمان باهم تماس بگیرند. مدیریت مخالفان در داخل کشور بسیار سهل‌تر از خارج است. از همین‌رو طالبان می‌کوشند که رهبران سیاسی و آدم‌های متنفذ را تشویق به برگشت کنند.

خنثا شدن حربه تبعید، فرصت بزرگی است و اثرات جدی بر آینده سیاسی کشور خواهد گذاشت. مهاجران و تبعیدیان امروز می‌توانند باهم در سطوح مختلف و بدون محدودیت جغرافیایی مراوده داشته باشند، از احوال وطن مطلع شوند، بر ذهنیت‌های همدیگر اثر بگذارند و با تحولات داخل وطن بیگانه نشوند. جلساتی که حضوری و مجازی میان وطنداران برگزار می‌شود، گروه‌هایی که در پلتفرم‌های مختلف و بر محور خواسته‌ها و اهداف گوناگون درحال شکل‌گیری است، محتویات بی‌پیشنه‌ای را در ظرف سیاست و اجتماع ما می‌ریزند و در نتیجه آینده‌ای در حال شکل‌گیری است که آن را با معیارهای گذشته نمی‌توانیم درک کنیم. اذهان، هنوز گرفتار گذشته است و ما برای آینده تصوراتی داریم که تا حدود زیادی بازسازی یا اصلاح خاطرات گذشته‌اند. درک ما از قومیت، زبان، فرهنگ، مذهب و ارزش‌های دیگر در آینده نه‌چندان دور متحول خواهد شد. فرصت تماس و گفت‌وگو میان اقشار مختلف توهمات بسیاری را به چالش خواهد کشید. اگر این مسیر را آگاهانه و با درک فرصت‌هایش طی کنیم، به تدریج متوجه چشم‌اندازهای تازه خواهیم شد و خیلی از منازعات و چالش‌های تاریخی را که چون کوه و کوتل طی‌ناشدنی به‌نظر می‌رسند، پشت سر خواهیم گذاشت.

حق است اگر بگوییم از این جهت نسل خوش‌بختیم و ده‌ها هزار هم‌وطن تحصیل‌کرده، ماهر و صاحب حرفه و دانشی که با ورود طالبان کشور را ترک کردند یا هنوز ترک می‌کنند، در تبعید و مهاجرت غرق نخواهند شد، بلکه آنان هرجایی که مقیم می‌شوند صدا و رابطه خواهند داشت و به تدریج راه‌هایی برای وطنداری و حفظ تماس با مردم پیدا خواهند کرد. آنان در کتله‌های کوچک و بزرگ جمع خواهند شد و بر اوضاع کشور اثر خواهند گذاشت. نکته دیگر این است که رشته‌ها و تماس‌ها در درون کشور نیز علی‌رغم استبداد طالبانی در حال گسترش و پخته‌ شدن است. طالبان نمی‌توانند که مانع توسعه ارتباطات شوند و رابطه موثرترین سلاح ما خواهد بود. هر رابطه تازه، صدها احتمال تازه را پیش روی جامعه قرار خواهد داد.