بیصدایی گرسنهگان
با ورود طالبان به ارگ، دور تازهای آغاز شد که به غلتیدن در دره مهآلود میماند. سقوط ادامه دارد و پایان و عمق آن را هنوز نمیتوان پیشبینی کرد. جامعه چون گوی سنگین در این مسیر تاریک میغلتد و پایین میرود. آزادیها با گذشت زمان محدود شده، آموزش و تحصیل از رونق افتاده، تصعب و سرکوب محیط را برای اکثریت مردم تنگ کرده و منابع درآمد مردم هر روز بیشتر از گذشته کاهش یافته است. اما هنوز این بدترین شکل محدودیتها، سرکوبها و گرسنهگی نیست که وضعیت جاری میتواند بر مردم ما تحمیل کند.
اقشار و طبقات مختلف جامعه، نسبت به این وضعیت واکنشهای متفاوت داشتهاند. کسانی کوچیده اند، تعدادی دست به تفنگ بردهاند و عدهای در برابر فشارهای طالبان تا جایی که در توان داشته مقاومت کرده و کوشیدهاند چراغ اعتراض و حقخواهی را روشن نگه دارند. اقلیتی از اقشار بالادست، نخبهگان، صاحبان سرمایه و بخشی از طبقه متوسط تلاش داشتهاند که از راههای گوناگون صدای خود را در برابر فشارها بلند کنند، اما اکثریت مطلق مردم، بدنه اصلی جامعه، گمنام و بیصدا زیر فشار این سقوط خرد میشوند. صدای رسانههایی که بسته شدهاند، مراکز تحصیلی و نهادهای مدنی که با محدودیت مواجه شدهاند، آنانی که بخاطر فعالیتهایشان در نظام جمهوری اسلامی تیرباران شدهاند و نیز کسانی که علیه طالبان دست به ماشه بردهاند، کموبیش شنیده شده است و آمارها و معلوماتی از وضعیت آنان وجود دارد. اما کتله اصلی باشندهگان کشور که گفته میشود بیش از ۹۰ درصدشان نان کافی برای خوردن ندارند، صدایی ندارند. کسی نمیداند هر روز چه تعداد کودک از گرسنهگی میمیرند و چه تعداد پدر یا مادر از بیکاری و رنج بسیار به زانو در میآیند. تنها میدانیم که برخی اعضای بدنشان و کسانی دلبندان شان را میفروشند، عدهای در جادهها گدایی میکنند و کسانی شب گرسنه میخوابند.
با آمدن سرما زمینه کار و تپیدن کم میشود و درعین حال مصرف سوخت هزینه زندهگی را افزایش میدهد. آیا کمکهای بشردوستانه در حدی خواهد بود که امسال هزاران خانواده بیدرآمد را از شکنجه گرسنهگی و مرگ نجات دهد؟ زمستان امسال سختتر از پارسال خواهد بود، زیرا در یکسال بیکاری و سقوط اقتصادی، منابع معیشتی مردم کاهش یافته و تعداد بیشتر مردم به پایینترین سطح فقر رانده شدهاند. غیر از اینها، اداره طالبان با کمبود بودجه مواجه است، جنگجویانش ماهها معاش نمیگیرند و آنان در قشلهها خوراک کافی ندارند. ازا ین رو، انحراف کمکهای بشری به سمت جنگجویان و کارکنان اداره طالب تعداد زیادی را از دسترسی به این کمکها محروم میسازد. شاید قریهها و ناحیهها روی اوراق بسیار کمک دریافت کنند، ولی در عمل این کمکها به مستحقان نمینرسد و تعداد بیشماری در گمنامی و بیصدایی غرق میشوند.
با آن که میدانیم بدون رفع مشکل بنیادی کشور که نبود حکومت مردمی و نظام عادل است، این رنجها ادامه خواهد داشت، اما رسیدهگی به بحران گرسنهگی وظیفه ملی و عاجل همه است. فعالان سیاسی، نهادهای کمکرسان و کسانی که از روابط و امکاناتی برای جلب کمکها برخوردارند، باید نجات مردم از گرسنهگی را در اولویت قرار دهند و برای زمستان پیش رو تدابیری بسنجند.