تروریسم، بحران منطقهای
در این روزها صدای نارضایتی از وضعیت افغانستان از چارسوی منطقه شنیده میشود. شهباز شریف، صدراعظم پاکستان، در مجمع عمومی سازمان ملل از تهدید گروههای تروریستی که در افغانستان در حال سربازگیری و آمادهگیاند، ابراز نگرانی کرد. دیروز امامعلی رحمان، رییس جمهور تاجیکستان، گفت که در افغانستان دهها هزار تروریست و انتحاری در حال آموزشاند. اعضای سازمان همکاری شانگهای نیز در جلسه دیروز در هند اعلام کردند که با تهدیدات تروریستی برخاسته از افغانستان مشترکاً مبارزه خواهند کرد. روسیه، اوزبیکستان، چین و قزاقستان نیز در یک سال و چند ماه گذشته از طرق مختلف از جمله از آدرس سازمان شانگهای، نسبت به وضعیت حاکم در افغانستان ابراز نگرانی کردهاند.
اما کشورهای منطقه تنها در بیان نگرانیها تا حدودی هم سو عمل میکنند و در برخورد با تروریسم هماهنگی ندارند، بلکه تعدادی از آنها با شاخههایی از شبکه پیچیده و درهمتنیده تروریستی منطقه همکاری دارند. آنها به دلیل منازعات منطقهای و اختلافات مرزی، تعریف مشترکی از تروریسم ندارند، از این رو گروهی برای یک کشور تروریست، ولی برای کشوری دیگر سرمایه استراتژیک است. گروه دیگر را کشوری تروریست و جداییطلب میخواند، اما همسایهاش آن را نیروی آزادیخواه و مبارز تلقی میکند. در جلسه دیروز نهاد مبارزه با تروریسم و جداییطلبی سازمان همکاریهای شانگهای که «ساختار منطقهای ضدتروریسم» خوانده میشود، پاکستان و هند نیز در کنار سایر اعضای آن سازمان تعهد سپردند که در مبارزه علیه تروریسم و جداییطلبی همکاری کنند. در شرایطی که هر دو کشور در کشمیر و بلوچستان علیه یکدیگر از نیروهای شبهنظامی و جداییطلب حمایت میکنند و پاکستان به داشتن روابط مستحکم با طالبان افغانستان و تعدادی از سازمانهای تروریستی منطقه مشهور است، چنین تعهدی بیمعنا است.
سازمان همکاری شانگهای که از آغاز همکاریهای امنیتی و مبارزه با جداییطلبی را در صدر برنامههایش داشته، جز برخی اجلاس، نشر اعلامیهها و برگزاری رزمایشهای نظامی تاکنون هیچ اقدام قابل توجهی برای تامین امنیت منطقه و مبارزه علیه تندروی و تروریسم انجام نداده است. نهاد بینالمللی دیگری که در این منطقه سالها است اجلاس برگزار میکند و ترویج صلح بینالمللی را یکی از اهدافش میخواند، سازمان همکاری اسلامی است. این سازمان که اصولاً باید برای تامین صلح در کشورهای اسلامی در برابر تهدیدهای تروریستی و تندروانِ پروژهای کار وسیع تیوریک، تبلیغاتی و سیاسی انجام دهد، به سخنرانیها و محافل رسمی تکراری و بیاثر مشغول بوده است. نشست فوقالعاده این سازمان که پارسال بعد از به قدرت رسیدن طالبان، در اسلامآباد برگزار شد، مثال خوبی از ناتوانی آن در اقدام جمعی و سازمانی بود. در آن اجلاس که نمایندهگان دهها کشور اسلامی اشتراک کرده بودند، هیچ تصمیم و اقدام مشخصی که به اعضای آن سازمان مسوولیتی را راجع سازد، گرفته نشد، بلکه آنجا نیز چشمها به سوی نمایندهگان کشورها و نهادهای کمکرسان غربی دوخته شده بود و عاقبت معاون سازمان ملل، مارتین گریفیت بود که از جهان و در واقع دنیای غرب خواست تا برای افغانستان ۴٫۵ میلیارد دالر کمک بشری کنند.
سازمان منطقهای سارک که نزدیک به چهار دهه از عمرش میگذرد و توسعه همکاری اقتصادی و سیاسی میان کشورهای جنوب آسیا را ماموریتش میخواند، نیز یک نهاد منفعل و غیرموثر است. این سازمان نه هنوز در تسهیل تجارت و سرمایهگذاری و گشودن مرزها کار چشمگیر کرده و نه در رفع اختلافات سیاسی میان کشورهای عضو ابتکار بهیادماندنی انجام داده است.
بحران جاری در افغانستان، تنها زاده وضعیت داخلی این کشور نیست، بلکه این بحران بیش از همه محصول شرایط حاکم بر منطقه است. سازمانهای تروریستی کشورهای آسیای میانه، چین، پاکستان، خاورمیانه و شمال آفریقا که اکنون به افغانستان ریختهاند، زاده منازعات و عقبماندهگیهای افغانستان نیستند و مبارزه با آن گروهها ماموریت منطقهای و بینالمللی است. کشورهایی که مبدا و یا هدف این سازمانهایند، نباید فروپاشی جامعه ما و مرگ تدریجی مردم افغانستان را زیر بار بحرانی که ریشه در سراسر منطقه دارد، نظاره کنند. ابراز نگرانی و تعهدات میانتهی کارساز نیست و اگر اقدام جمعی و صورت نگیرد، این بحران بهزودی از مرزهای افغانستان لبریز خواهد شد.