آیا کشتار هزاره‌ها برنامه‌ریزی شده است؟

کشتار هزاره‌ها مساله تازه‌ای نیست، بل سال‌ها است که این گروه قومی مورد حمله‌های انتحاری، انفجاری و تهاجمی قرار می‌گیرد. این گروه قومی، از سال ۲۰۱۴ بدین ‎سو در هیچ‌جا امنیت نداشته است. در مکتب، آموزشگاه، مسجد، ورزشگاه، سالون عروسی، شفاخانه، جاده‌ها و موترهای مسافربری مورد حمله قرار گرفته‌ و صدها قربانی داده است. آیا هزاره‌ها زیر تیغ هدف‌های سیاسی قرار دارند؟

در میدان سیاست، حرف اول را پول، سلاح، تکنولوژی، داشتن مرز طبیعی، ایدیولوژی مشخص و قابل تحقق، آگاهی جمعی، اتحاد درون‌گروهی و بیرون‌گروهی و داشتن ارتباط عمیق با سازمان‎های خارجی بر‌اساس منافع مشترک می‎زند. از موارد ذکر شده، هیچ‌یک را هزاره‌ها در حال حاضر ندارند؛ چون این‌ها در نتیجه سال‌ها تلاش، تحقیق و پیامدهای طبیعی به دست می‌آید. بعد از «قتل‌عام» هزاره‌ها توسط عبدالرحمان خان، دیگر این گروه قومی فرصت کسب نکرد که حداقل یکی از این مهره‌های بازی سیاست را به دست بیاورد تا با آن بشود حرفی برای گفتن در میدان جنگ و صلح داشت و از این بازی منفعت کسب کرد.

بی‌دلیل نیست که هزاره‌ها به «ماتم‌زده‌گی» عادت کرده‌اند، چه در مراسم مذهبی‌شان و چه در زنده‌گی روزمره‌‌شان که اغلب با قتل‌عام، فقر و آواره‌گی گره خورده است. روان‌شناس، زیگموند فروید، می‌گوید: «احساس‌های گفته ‌نشده نمی‌میرند، بلکه زنده‌ به گور می‌شوند و به‌گونه‌ای دیگر تبارز می‌کنند.» ابراز خشم در صفحه‌های اجتماعی، دادخواهی‌های الکترونیکی، ابراز تسلیت و همدردی، دقیق همان غلیان ناگفته‌هایی‌ است که سال‌ها سرکوب شده و حالا از صفحه‌های اجتماعی سر برآورد است. این کار در بیشتر موارد نتوانسته توجه جامعه‎ جهانی را به خود جلب کند. واژه «تروریسم» با رسانه‌های همه‌گانی و اجتماعی در یک‌ زمان به وجود آمد؛ زیرا تروریسم به معنای واقعی‌اش خلق وحشت است و رسانه‌های اجتماعی به آن آتش، نفت می‌پاشد.

از سوی ‌دیگر، نخبه‌های هزاره و غیر‌هزاره ـ کسانی که از «نسل‌کشی» هزاره‌ها به‌صورت واقعی متاثر می‌شوند ـ چه در داخل و چه در خارج از افغانستان هیچ‌گاه طرح و برنامه‌ دقیق و واقعی برای حفاظت از این گروهی قومی در کوتاه‌مدت و درازمدت خلق و ارایه نکرده‌اند. اصل مساله‌ای که بتواند از هزاره‌ها تا به دست آوردن یکی از مهره‌های بازی [سیاست] که در آن خواسته یا ناخواسته وارد شده است، حفاظت کند، چیست؟

 انفجارها در مراکز آموزشی «کاج»، «موعود» و «کوثر»، مکتب «سیدالشهدا»، لیسه «عبدالرحیم شهید»، «جنبش روشنایی» و بعضی از حمله‌های دیگر وجه مشترک دارند. اکثر قربانیان، دختر/زن‌، هزاره‌،‌ فارسی‌زبان، از نگاه مذهبی شیعه و دانش‌آموز هستند. اگر در افغانستان کسی یکی از این نشانه‌ها را داشته باشد، با تبعیض روبه‌رو است؛ اما اگر کسی همه‎ این نشانه‌ها را داشته باشد، دیگر با بدترین تبعیضی که تاریخ تاهنوز تجربه نکرده، مواجه است و در تیررس مستقیم گروه‌هایی چون طالب و داعش که هیچ سر سازگاری با این نشانه‌ها ندارد، قرار دارد.‌

رفتار طالبان با این نشانه‌ها

زمانی ‎که عبدالمنان نیازی والی طالبان در بلخ در حاکمیت اول این گروه بود، از بلندگوها در مزارشریف اعلام کرد که هزاره‌ها به «گورستان» بروند. او بیش از دو هزار هزاره را قتل‌عام کرد. بعد از آن هم خودش به کشتار هزاره‌ها اعتراف کرد. از سوی دیگر، در تاریخ هفتم و هشتم جنوری ۲۰۰۱ میلادی، در یکاولنگ بامیان بدترین کشتار که اکثریت مطلق آن هزاره‎‎ بودند، توسط طالبان صورت گرفت. آن زمان طالبان با زبان کشتار بیان کردند که با هزاره نمی‌توانند بسازد. در حاکمیت‎ دوم‌شان همچنان هیچ نشانه‌ای از سازش‎ طالبان با این قوم دیده نمی‌شود.

زنان «نباید تحصیل کنند»، «نباید کار کنند»، «باید حجاب کنند» و «باید در خانه بمانند» دور اول طالبان را هنوز از یاد نبرده بودند که این گروه بعد از ۲۰ سال قدرت را دوباره به دست گرفت و این خطوط را برای زنان کشیدند. وزارت امور زنان را حذف کردند، دختران بالاتر از صنف ششم را از تعلیم منع کردند، حجاب را اجباری ساختند، بیشتر زنان را نگذاشتند به دفاتر کارشان در اداره‌های دولتی برگردند و حکومت‌شان هم به‌صورت کامل مردسالارانه است.

گروه طالبان همواره به «فارسی‌ستیزی» متهم شده‌‌ است. فرهنگیان ادعا دارند که طالبان در پی «حذف زبان فارسی»‌اند. طالبان زبان فارسی را از لوحه دادگاه عالی، مکتب تاجور سلطانه، محکمه استیناف ولایت نیمروز، محکمه استیناف ولایت فاریاب و دانشگاه‌های هرات، تخار، بلخ و بغلان حذف کرده‌اند. به این اکتفا نکرده و حتا لوحه‌های فارسی را از بعضی بخش‌های معارف ولایت هرات نیز جمع‌آوری کرده‌اند. این رویکرد نشان‌دهنده این‌ است که طالبان دشمن این زبان هستند و هزاره‌ها هم زبان‌شان فارسی‌ است.

«مانفیست» طالبان که توسط عبدالحکیم حقانی، رییس دادگاه عالی طالبان نوشته شده و امضای هبت‌الله نیز در آن موجود است، در آن به‌وضاحت آمده است که تنها مذهب قابل‌قبول در«نظام امارت» مذهب حنفی است. از سوی دیگر، ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای افغانستان، در آخرین گزارش تحقیقی خود بیان داشت که طالبان خلاف اصول مذهب تشیع، بالای آنان مالیات مذهبی وضع کرده‌اند.

در ویدیوهایی که چندی قبل در رسانه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‎شد، شیخ رحیم‌الله حقانی، یکی از نظریه‌پردازان طالبان که توسط داعش کشته شد، در یک گفت‌وگوی تلفنی به‌صورت واضح بیان کرده که شیعه‌ها «کافر» هستند، هزار‌ه‌ها در افغانستان شیعه‌اند و نکاح با شیعه‌ها «حرام» است. به این ترتیب، طالبان سنی‎‌مذهبِ افراطی، نمی‌توانند موجودیت شیعه را تحمل کنند.

بیش از یک ‎سال است که مکتب دختران دوران متوسطه و لیسه در افغانستان بسته است. افغانستان زیر حاکمیت طالبان تنها کشوری‌ در جهان است که آموزش را براساس جنسیت ممنوع کرده است. آخرین انفجار، در مرکز آموزشی وقتی صورت گرفته که امتحان کانکور نزدیک است. خالد حنفی، سرپرست وزارت امر به معروف طالبان، بیان داشت: «تعلیم مباح است، فرض نیست، بلکه حکم امیر بر مرد و زن فرض است.» با این گفتار و حکم «امیر»، طالبان با آموزش به‌صورت جدی مخالف‌اند؛ چون فکر می‌کنند که افراد تحصیل‌کرده به‌خصوص زنان از اوامر آن‌ها اطاعت نمی‌کنند و خطری برای حکومت‌شان محسوب می‌شوند.

به این ترتیب، وقتی مخالفت جدی طالبان را با این نشانه‌ها به‌صورت واضح می‌بینیم، در‌می‌یابیم که انفجارهای مراکز آموزشی و مذهبی بر گروهی ‎که همه‎ این نشانه‌ها را دارد، سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده است. اگر طالب باشد یا داعش، دقیق همان برنامه‌های طالبان را به پیش می‌برد و کاج‌های سبز را در تلاش خشکاندن است. سوال این‎ است که این کاج‌ها تا چه وقت می‌توانند در مقابل زمستان طالب، تاب بیاورند و خشک نشوند؟