جامعه از شوک حاکمیت طالبان بیرون می‌شود

می‌کشیدند تا نشان دهند که میدان را به ‌زور اسلحه گرفته‌اند؛ هرچند به زبان پیروزی خود را رحمت خداوند و حاصل حمایت مردم می‌خواندند. مردم نیز که در شوک تحول پارسال قرار گرفته، انتظار داشتند تا شاید ضمایم پنهانِ توافق‌نامه دوحه اتفاقات دیگری را رقم زند که به ‌سود صلح، کار و آزادی باشد. هنوز چشم‌های بسیار، انتظارِ انعطاف طالبان، ایجاد حکومت همه‌شمول و بیرون شدن افغانستان از انزوا را می‌کشند؛ اما به تدریج روزهای تکبر طالبان و شوک جامعه به پایان می‌رسد و به ‌زودی طالبان متوجه می‌شوند که آن‌چه حاکمیت را در این سرزمین دوام می‌بخشد، لوله تفنگ و شلاق استبداد نیست؛ مردم نیز از شوک برآمده، درخواهند یافت که معجزه‌ای در کار نبوده و باید به ضمایم توافق‌نامه دوحه و ترحم طالبان امید نبندند.

این روند آغاز شده است و جامعه دوباره پهلو بدل می‌کند. هر قدر طالبان اصرار داشته باشند که چیزی تغییر نکرده، قانون خدا قدیمی و حاکم شرع تغییرناپذیر است، اما محیطی که طالبان بر آن حاکم شده از بنیاد متحول شده و بازسازی امارت اول طالبانی را جامعه برنخواهد تابید. جایگاه و حضور زنان در جامعه یکی از مهم‌ترین نشانه‌های این تغییر است. در آن سال‌ها، زنان افغانستان نه خودآگاهی، انسجام و اعتمادبه‌نفس امروز را داشت و نه جامعه مثل امروز به ‌روی زنان گشوده بود و از حقوق آنان حمایت می‌کرد. در یک سال گذشته، زنان افغانستان پیش‌قراولان مبارزه علیه طالبانی شدن کشور بوده‌اند و علی‌رغم سرکوب وسیع، نه‌تنها عقب ننشسته اند، بلکه حرکت‌های اعتراضی‌شان بالغ‌تر و منسجم‌تر گشته است. در چند روز اخیر شهرهای مختلف کشور شاهد اعتراضات کم‌سابقه زنان بود. این اعتراضات که پس از فاجعه کشتار دختران و پسران هزاره در مرکز آموزشی کاج رخ داده، در تلخ‌ترین روزها مشعل امید را در قلب مردم دوباره زنده کرده است. ۲۰ سال فرصت نسبی آموزش، تحصیل، کار و آزادی برای زنان و دختران افغانستان اکنون ثمر می‌دهد.

جز ولایت پنجشیر و اندراب، در یک سال گذشته تنها در بلخاب مخالفان طالب با جدیت دست به ماشه بردند. سرکوب بلخاب برای مدتی از گسترش دامنه مقاومت کاست؛ اما اکنون دوباره دامنه مقاومت مسلحانه در برابر طالبان در حال گسترش است. واکنش دو روز قبل ساکنان ولسوالی‌های دوآب و مندول نورستان در برابر طالبان نیز حکایت از پایان دوره انتظار و تحمل داشت. طالبان تعداد پرشمار مخالفان سیاسی و نظامی خود را شکنجه و سربه‌نیست کرده اند، در ولایات مشرقی بارها خبر از اجساد افتاده در جاده‌ها، باغ‌ها و جوی‌ها نشر شده و گاه مردم سرهای بریده را از نهرها کشیده اند، اما در یک سال و چند ماه گذشته، بازمانده‌گان قربانی‌ها خطر رویارویی با طالبان را به جان نمی‌خریدند و صحبت از انتقام کمتر گفته می‌شد. در نورستان، مرگ قومندان بهرام در زیر شکنجه طالبان، اعتراض و واکنش شدید مردم محل را در پی داشت، اقارب او فریاد انتقام بلند کردند و به نظر می‌رسد که تخمه مقاومت در آن ولایت نیز کاشته شده است.

از بدخشان مدتی است که خبر مقاومت به‌گوش می‌رسد و دیروز اداره ولسوالی شکی آن ولایت از دست طالبان خارج شد. در تریبون‌های بین‌المللی نیز سخن از احتمال گسترش مقاومت‌ها در برابر طالبان گفته می‌شود و احتمال می‌رود در روزها و هفته‌های آینده در شمال شرق کشور شاهد تحولات بیشتری باشیم.

خسته‌گی از جنگ در سراسر جامعه آشکار است و هنوز مردم انتظار دارند طالبان به این فشارها واکنش معقول نشان دهند و زمینه تعامل و گفت‌وگو را فراهم سازند، به حقوق و آزادی‌های مدنی و سیاسی مردم تن بدهند، و در ساختن افغانستانی که خانه همه مردم کشور باشد، همکاری کنند. آیا طالبان از چنان ظرفیت سیاسی برخوردار است و می‌تواند مانع گسترش جنگ شود؟