یکجانبهنگری و انحصار؛ سقوط پنج نظام سیاسی در کمتر از پنج دهه
روایت گذشته
افغانستان رکورددار تجربه چندین نظام در نیم قرن گذشته است. کشوری که در کمتر از پنجاه سال، پنج نظام متفاوت و متضاد را تجربه کرد و همه پشت سر گذاشت. تلختر اینکه رهبران هر نظام برای نشستن به جای رهبران نظام قبلی، دریایی از خون مردم بیگناه را جاری کردند و میلیونها آدم را به بیخانمانی و آوارهگی سوق دادند. این کشور، در این مسیرش، اکنون در حال تجربه ششمین نظام در این مدت کوتاه است: امارت اسلامی! امارت اسلامی که بعد از بیست سال برای بار دوم بر سرنوشت مردم سایه افگنده و حاکمیت افغانستان را دیگرباره در دست گرفته است.
این داستان تلخ، با کودتای محمدداوود خان در ۲۶ سرطان/تیر ۱۳۵۲ شروع شد. محمدداوود بهعنوان نخستوزیر وقت با این کودتای درونحکومتی و درونخانوادهگی، که بهگونه بسیار خاص در تاریخ افغانستان، سپید و بدون خونریزی بود، به حکومت چهلساله پسر کاکایش محمدظاهر شاه پایان داد. او سپس نظامش را «جمهوری» نامید و ظاهراً نظام شاهی را از میان برد. «ظاهراً» از این جهت که شخص محمدداوود بهعنوان رییس جمهور، همزمان مسوولیت نخستوزیری، وزارت خارجه و وزارت دفاع را برعهده داشت و در سایر بخشها و وزارتخانهها نیز خودش یا یکی از افراد نزدیک به او، صاحب تمام صلاحیت بود.
اولین رییس جمهور افغانستان با این ویژهگی و با تکیه بر نگاه و رویه قبلی حاکم بر ساختار قدرت کشور، یکجانبهگرایانه و نافراگیر اداره دولت را برعهده گرفت و آن را به پیش برد. محمدداوود خان در همان آغاز حکومتش اقوامی چون هزاره، تاجیک و اوزبیک را کاملاً نادیده گرفت و سپس به بازداشت و حذف اسلامگراهایی چون غلاممحمد نیازی و همراهانش پرداخت. در ادامه، یاران سابقش را از جریان چپ، که به کمک آنان به قدرت رسیده بود، از خود راند و تلاش کرد آنان را نیز منزوی کند.
همین یکجانبهگرایی در مواجهه با اسلامگراها و چپیها از یک سو و نافراگیری در سهمدهی به اقوام غیرپشتون از سوی دیگر، زمینه کودتای خونین ۷ ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷ و تغییر نظام از «جمهوری» به «جمهوری دموکراتیک» را فراهم کرد. تغییر نظامی که در لحظات نخست با قتل محمدداوود خان و بیش از بیست تن از اعضای خانوادهاش در داخل ارگ ریاست جمهوری شروع شد و با کشتار بیرحمانه دهها هزار انسان بیگناه ادامه یافت. صاحبان نظام جدید از سقوط محمدداوود درس نگرفتند و زمینه بقای خود و حکومتشان را با تشکیل یک نظام همهشمول، فراگیر و چندجانبه فراهم نکردند. آنان، هرچند از جهت فراگیری قومی، اندکی بهتر از سلف خود بودند، اما از حیث چندجانبهگرایی فکری، انحصارگراتر از حاکمیت قبلی ظاهر شدند. نتیجه این انحصارگرایی «جمهوری دموکراتیک»، حمایت توده مردم از اسلامگراهایی بود که بهصورت منزوی در داخل یا بیرون کشور به سر میبردند و برای رسیدن به قدرت لحظهشماری میکردند. از جانب دیگر، ستیزهجویی ضد دینی نظام «خلقیها»، عالمان دینی و توده مردم را که سخت باورمند به دین بودند، علیه آنان وادار به قیام کرد. سپس هجوم شوروی، زمینه «جهاد» مردم افغانستان و دخالت غرب در حمایت از مجاهدین را فراهم آورد. پایان این مسیر نیز، که با یکجانبهگرایی و نافراگیری شروع شده بود، سقوط نظام یکجانبهگرا و نافراگیر «جمهوری دموکراتیک» و پیروزی مجاهدین در ۸ ثور ۱۳۷۱ بود.
مجاهدین با ورود به کابل، سومین نظام در این پنجاه سال اخیر را با نام «دولت اسلامی» ساختند؛ اما این دولت نیز مستعجل بود. دلیل سقوط و از میان رفتن این دولت نیز، همان دلیل قبلی بود: یکجانبهگرایی فکری-جریانی و نافراگیری قومی-مذهبی و البته نداشتن برنامه و استراتژی مشخص برای حکومت کردن.
چهار سال و پنج ماه بعد از تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، طالبان، که در آغاز خود را مصلح و نه قدرتطلب میدانستند، کابل را تصرف کردند و اولین «امارت اسلامی» خود را در این شهر بنا نهادند. اما مشکل نظام طالبان در جهت یکجانبهگرایی و نافراگیری خیلی بیشتر از نظامهای قبلی بود. امارت آنان هرچند پسوند «اسلامی» را با خود داشت، اما در واقع یک حکومت قومی بود که از صدر تا ذیل آن را افرادی از یک قوم خاص اداره میکردند و سایر اقوام نهتنها هیچ نقشی در اداره آن نداشتند، که همواره مورد شکنجه و آزار قرار میگرفتند. در نتیجه و به همین دلایل و چند دلیل دیگر، امارت اسلامی آنان جز از سوی سه کشور (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و پاکستان) از سوی هیچ کشور و سازمان بینالمللی و مهمتر از همه، از سوی مردم افغانستان، به رسمیت شناخته نشد. این نظام قومی پنج سال با زور نیزه و تازیانه دوام آورد و سپس با حملات هوایی قوای ناتو و امریکا و نبرد زمینی نیروهای ایتلاف شمال، در ۲۲ عقرب/آبان ۱۳۸۰ ساقط شد.
«جمهوری اسلامی» نظام پنجمی بود که ۲۸ سال بعد از تشکیل نخستین جمهوری در افغانستان، شکل میگرفت و از این جهت، رکوردشکن میشد. اما این نظام نیز با همه تلاشهایی که صورت گرفت، نتوانست آنگونه که باید، در مسیر فراگیری و شمولیت قومی و چندجانبهگرایی فکری و سیاسی گام بردارد. هرچه عمر آن بیشتر میشد، انحصارگرایی و نافراگیری آن نیز قوت میگرفت، بهگونهای که در آخرین روزهای دولت محمداشرف غنی، اغلب نزدیک به تمام قدرت در اختیار یک قوم و حتا در اختیار چند شخص و فرد خاص قرار گرفته بود.
درسی از تاریخ
عامل اصلی که سبب سقوط این نظام شد، نیز همین انحصارگرایی، نافراگیری و یکجانبهگرایی بود. این انحصارگرایی تا آنجا پیش رفته بود که احمدنادر نادری بهعنوان یکی از نزدیکترین یاران غنی در مصاحبه با نیویورک تایمز از آن شکایت میکند و میگوید: «رییس جمهور آنقدر قدرت را متمرکز کرده بود که حق تصمیمگیری در همه امور را به چند نفر در ارگ ریاست جمهوری تفویض کرده بود که با فرار این افراد، سیستمی در افغانستان باقی نماند.» این چند نفری که نادری از آنها یاد میکند، از نظر قومی همه پشتون و از نظر گرایش فکریـسیاسی، همه تکنوکرات و متمایل به غرب بودند. با توجه به این سخن نادری، نظام قبلی افغانستان را در واقع دشمنان بیرونی شکست ندادند، بلکه انحصارگرایی اشرف غنی آن را از پا درآورد و از بن برکند. نظامهای جمهوری، جمهوری دموکراتیک، دولت اسلامی و امارت اسلامی قبلی نیز به همین دلایل، از جمله انحصارگرایی رهبرانشان، فروپاشیدند. رهبرانی که متأسفانه چشمان خود را به روی واقعیت جامعه متکثر و متنوع افغانستان بستند و تمام همت خود را خرج تقویت جایگاه فردی، خانوادهگی، قومی و تیمی خود کردند. در فرجام اما آنچه به دست میآمد، شکست بود؛ شکست همه و شکست خود رهبران انحصارگرا و یکجانبهنگر.
سخنی با حاکمان فعلی
با تمسک به این پیشینه، از همین اکنون میخواهم وضعیت «امارت دوم طالبان» را توضیح دهم و آینده آن را پیشبینی کنم. از همین حالا به رهبران طالبان و حاکمان فعلی افغانستان میگویم که فرجام انحصارگرایی و نادیده گرفتن سایر اقوام، مذاهب و افراد اثرگذار، شکست اینها و فروپاشی نظام برحال کشور و انزوای بیش از پیش طالبان در آینده است.
از جانب دیگر، تنها راه برای تشکیل یک نظام مقتدر و استقرار صلح و ثبات در کشور، توجه به تنوع قومی، زبانی و مذهبی افغانستان و مشارکت تمامی اقوام و مذاهب در چارچوب حاکمیت قانون اساسی و تحکیم و تثبیت حقوق اساسی شهروندی است. بایسته است که رهبران طالبان با تکیه بر تجربههای تلخ گذشته، در جهت تحقق چنین نظامی گام بردارند و از انحصارگرایی و یکجانبهنگری دست بردارند.