تشکیلات سیاسی گرسنگان

در افغانستان تشکیلات/سازمان‌ سیاسی چگونه ساخته می‌شود؟ پاسخ دادن به این پرسش مهم است. اما قبل از آن، پرسش مهم‌تری هست: تشکیلات یا سازمان سیاسی در افغانستان «چرا» ساخته می‌شود؟

مطرح کردن یک «خواست» سیاسی ضرورتا نیاز به تشکیلات و سازمان دارد. علتش این است که خواست سیاسی همیشه با دستگاه موجود قدرت در جامعه در تماس می‌افتد. این تماس گاهی فورا صورتی عریان و روشن می‌یابد و گاهی پس از یک مدت به تدریج به سطح می‌آید. کسانی که مستقیما دستگاه قدرت و گردانندگان آن در جامعه را به چالش می‌خوانند، خواست خود را به روشنی پیش می‌نهند. دستگاه قدرت صدای این آدم‌ها را بدون فیلتر و بدون ابهام می‌شنود. گاهی طرح یک مطالبه‌ی سیاسی در این حد مستقیم و بی‌ابهام نیست. عاملان سیاسی‌یی که نمی‌خواهند فورا با دستگاه قدرت درگیر شوند، راه‌های پیچیده‌تر و پنهان‎‌‌تری را برای طرح مطالبات خود در پیش می‌گیرند. دستگاه قدرت تا مدت‌ها به درستی نمی‌داند که سیگنال‌های فرستاده‌شده از سوی این افراد را چگونه تفسیر کند.

در هر دو حالت پیش‌گفته، آنچه ثابت است ضرورت داشتن تشکیلات یا سازمان است. هیچ فردی به تنهایی نمی‌تواند قدرت حاکمه را متقاعد کند که سیاست متفاوتی را برگزیند و اجرا کند یا به نظمی متفاوت تن دهد. همه‌ی نظام‌های حاکم و تمام دستگاه‌های قدرت تنها زمانی به یک خواست سیاسی توجه و اعتنا می‌کنند که احساس کنند طرفِ مقابل توانایی به چالش کشیدن قدرت ‌شان را دارد. این توانایی فقط وقتی به یک واقعیت تبدیل می‌شود که یک مجموعه‌ی خلاق از افراد هوشمند گرد هم بیایند و به‌صورت سیستماتیک در برابر شبکه‌ی قدرت دستگاه حاکم چالش خلق کنند. تشکیلات یا سازمان سیاسی از درون چنین وضعیتی به وجود می‌آید. البته هیچ سازمانی نمی‌تواند با تکیه بر نیروی انسانی محدود خود در دایره‌ی نخبگان قدرت اجتماعی کافی ایجاد کند. هر سازمانی باید اعضای پرشمار فعال در لایه‌های جامعه نیز باید داشته باشد. به این معنا که هیچ سازمان مؤثری نمی‌تواند تنها با تکیه بر نخبگان لایه‌ی رهبری خود به یک نیروی قدرتمند اجتماعی تبدیل شود.

در افغانستان، در حدود یک قرن پیش، بعضی از افراد ناراضی از وضعیت کشور به تدریج به این نتیجه رسیدند که پاره‌ی مهمی از مشکلات اجتماعی افغانستان برخاسته از نظام معیوب توزیع قدرت سیاسی است. به بیانی دیگر، تشخیص آنان این بود که ساختار قدرت حاکم مانع اصلی بر سر راه پیشرفت کشور و بهبود وضع مردم است. پاسخ آنان به «چرا تشکیلات؟» این بود که مردم افغانستان نیاز دارند برای فشار آوردن بر قدرت حاکمه مطالبات‌ شان را شدت ببخشند و برای تحقق مطالبات خود آماده‌ی روبه‌رو شدن با دستگاه خودکامه باشند. تلاش مشروطه‌خواهان را می‌توان اولین نمونه‌ی دنبال کردن یک خواست سیاسی از طریق سازمانی دانست. از آن پس، افراد زیادی در صد سال گذشته سازمان و تشکیلات بنا نهادند و در برابر دستگاه‌های قدرت حاکم زمان خود دست به عمل سیاسی (و گاه عمل سیاسی آمیخته با قهر و خشونت) زدند.

آنچه در سراسر تاریخ مبارزات سیاسی و تشکیلاتی در افغانستان بسیار برجسته است، دست و جیب خالی مبارزان است. در یک‌سو، دستگاه حاکم را داریم که هم زور نظامی دارد و هم توان مالی؛ در سویی دیگر، مبارزانی هستند که کل سرمایه‌ی‌شان همان انگیزه برای تغییر و به چالش کشیدن مرکز قدرت است. این واقعیت در تاریخ تحولات سیاسی افغانستان پی‌آمدهای بسیار داشته است. یکی از دردناک‌ترین این پی‌آمدها این است:/اطلاعات روز