هم‌آغوشی تفکر لنینیستی و طالبانی؛ نگاهی کوتاه به روابط طالبان و اوزبیکستان

پس از تسلط طالبان بر افغانستان، تاشکند برای دومین‌ بار میزبان نشست بین‌المللی بر محور افغانستان است. این کشور پیش از فروپاشی نظم جمهوریت نیز بارها از طالبان میزبانی و پذیرایی کرد. رفت‌وآمدهای دیپلماتیک حتا در سطح نماینده‌گان ویژه کشورها در امور افغانستان، برای این کشور کوچک آسیای میانه که دغدغه گسترش تجارت و بیرون شدن از سایه اقمار اتحاد شوروی سابق به رهبری مسکو را دارد، از اهمیت ویژه بر‌خور‌دار است. از طرف دیگر، این کشور در تیررس تروریسم و مخالفان افراطی خویش قرار دارد. میزبانی این نشست‌ها در کنار تبارز تاشکند به‌عنوان مرکز تعامل‌ وگفت‌وگوهای منطقه‌‌ای، دغدغه‌های آب و امنیت را با خود حمل می‌کند. سیاست‌گذاران اوزبیکستان فکر می‌کنند که کارایی رفت‌وامدهای دیپلماتیک و محور قرار گرفتن این کشور، می‌تواند تاثیرگذاری تاشکند بر کابل را افزایش دهد؛ اما تجربه یک‌ساله سلطه طالبان ثابت ساخته که مدیریت طالبان که آغوش گرم برای تروریست‌های آسیای میانه هستند، از طریق دیپلماسی امکان‌پذیر نیست، چون تضادهای ایدیولوژیکی عمیق میان این دو وجود دارد که هم‌پذیری طالبان و سکان‌داران سیاست اوزبیکستان را غیر قابل جمع می‌سازد.

طالبان به‌عنوان یک گروه ایدیولوژیک که هستی خویش را با جهاد و جنگ تعریف می‌کند، هیچ نقطه مشترک با اوزبیکستان ندارد؛ حتا در تضاد با ارزش‌های تاریخی و فکری این کشور قرار دارد. از عمر اوزبیکستان به‌عنوان کشوری مستقل، دیری نمی‌گذرد. تاشکند و ترمذ، از پایگاه‌های مهم مسکو بودند و اکنون هم به رغم تلاش‌های تاشکند به منظور بیرون شدن از حوزه روسیه، این کشور متاثر از فرهنگ، زبان و اقتصاد روسیه است. این وابسته‌گی در وضعیت موجود انکار‌ناپذیر و گریز‌ناپذیر است؛ زیرا شالوده تفکر مارکسیستی‌ـ‌لنینیستی ذایقه ذهنی و فکری شهروندان و سیاست‌گذاران این کشور را تشکیل می‌دهد که هنوز هم طعم خاص دارد که لذت دوستی با طالبان جای آن را نمی‌گیرد. اما آن‌چه پرسش‌بر‌انگیز و قابل بحث است، این است که به رغم اختلافات ایدیولوژیک و تهدیدات مشهود، تاشکند چه شیرینی را در کام طالبان می‌جوید که سکوی پرش این گروه در نظام بین‌الملل می‌شود؟

 اوزبیکستان به‌سان بیشتر کشورهای منطقه، نظام ضعیف و بی‌ثبات در افغانستان را به سود خویش می‌داند، در حالی که می‌داند هرج‌ومرج و رشد تروریسم در این کشور، تهدید مستقیم بر تاشکند و کل آسیای میانه است. با این حال، فکر می‌کند می‌تواند تهدیدات امنیتی را مدیریت کند و در تعامل با یک نظام ضعیف و مجبور در کابل به مسایل زیربنایی، توسعه منابع آبی و اقتصادی خویش بیفزاید. هم‌دستی اوزبیکستان با گروه طالبان برای منفعت اقتصادی و استفاده بی‌چون‌و‌چرا از آب است که این کشور ارزش‌های ایدیولوژیک را در مقابل آن ترجیح نمی‌دهد. در واقع آن‌چه طالبان را برای اوزبیکستان خواستنی‌تر و عزیزتر می‌کند، مساله امنیت و آب است. طالبان به‌عنوان یک گروه تروریستی، ارتباط تنگاتنگ و گسست‌ناپذیری با سایر گروه‌های تروریستی و افراطی منطقه از جمله با مخالفان مسلح دولت اوزبیکستان دارند. گزارش‌های متعددی از حضور صدها جنگ‌جوی اوزبیکستانی در شمال کشور به نشر رسیده است. هم اکنون این جنگ‌جویان اوزبیک در روستاهای ولسوالی‌های درزاب جوزجان و قوش‌تپه فاریاب زنده‌گی می‌کنند. از این مناطق زن گرفته‌اند و طالبان برای آن‌ها به‌عنوان شهروندان افغانستان پاسپورت و تذکره برقی نیز داده‌اند. این نشان می‌دهد که طالبان از جنگ‌جویان خارجی برای ترساندن کشورهای منطقه استفاده ابزاری می‌کنند. این در حالی است که طالبان زن دادن از یک قبیله به قبیله‌ دیگر که به آن متعلق‌اند را مایه شرمساری و ننگ می‌دانند، اما حاضرند دختران جوان و زنان بیوه افغانستانی را به نکاح این خارجی‌ها درآورند و دل جنگ‌جویانی را به‌ دست آورند که تامین‌کننده منافع آن‌ها در منطقه و ابزار فشار بر جهان هستند.

بنابراین، اوزبیکستان از دوستی مخالفان داخلی‌اش با طالبان، به‌خوبی آگاه است و برای افغانستان ضعیف و دسترسی بی‌قیدوشرط به منابع آبی در هم‌آغوشی با تروریسم در کابل می‌خواهد خطر تروریسم در اوزبیکستان را کاهش دهد. از سوی دیگر دسترسی آسان‌تر و بی‌دردسرتر به منابع آبی داشته باشد.

واقعیت این است که دوستی با گروه‌های تروریستی شبیه مار آستین است و هر زمانی فرصت مهیا شود، این مار نیش خود را می‌زند. تجربه تاریخی و سیاسی منطقه ما هم این را ثابت ساخته است. بنابراین، اوزبیکستان و در کل منطقه‌ آسیای مرکزی به جز از طریق کمک به یک روند مردم‌سالار و دموکراتیک در افغانستان، نمی‌توانند خطرات ناشی از تروریسم را کاهش بدهند، رضایت شهروندان آزادی‌خواه و مترقی خویش را به دست بیاورند و سر‌انجام صاحب همسایه‌ای شوند که به ‌جای گلوله و خم‌پاره‌های موشک، به سوی آنان کالا‌های تجارتی بفرستد. از همین‌ رو به هر میزان که افغانستان در چنگال افراطیت و تروریسم فرو برود، به همان پیمانه خطر رشد و نفوذ تروریسم در آسیای میانه به‌ویژه در اوزبیکستان گسترش می‌یابد. ایجاد تنش‌های کنونی مخالفان اوزبیکستان در داخل این کشور، به‌خوبی‌ نمایان شده و نارضایتی جمعی را به همراه خواهد داشت.

با نگاهی گذرا به وضعیت کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی چون اوزبیکستان و ترکمنستان، می‌توان فهمید که آنان با مشکلات بی‌ثباتی اقتصادی، بحران زیست‌محیطی، تنش‌های قومی، افراط‌گرایی مذهبی و مهاجرت مواجه‌اند که تمام این موضوعات به مساله هایدروپلیتیک حوزه رود آمو برمی‌گردد و می‌تواند باعث بروز منازعات سیاسی در داخل و بیرون از این کشورها شود.