از انکار تا جنگ جبههای با داعش؛ آیا افغانستان صحنه نبرد تروریستها خواهد شد؟
طالبان پس از فروپاشی نظم جمهوریت، حضور داعش در افغانستان را تبلیغات رسانهای خواندند. سخنگویان این رژیم پیوسته حضور داعش در کشور را انکار کردند. سیاست انکار طالبان در حالی انجام میشد که با تسلط این گروه بر افغانستان، هزاران داعشی به شمول رهبران سطوح مختلف آن از زندانهای کشور آزاد شده بودند. طالبان تاکنون حضور داعش در کشور را تبلیغات رسانهای میخوانند، در حالی است که از زمان به قدرت رسیدن این گروه، داعش شاخه خراسان مسوولیت بیش از ۵۰ حمله از جمله یک بمبگذاری انتحاری در میدان هوایی کابل، حمله بر نمازگزاران شیعه در کندز، قندهار و بلخ و حمله بر دانشآموزان شیعه در غرب کابل را برعهده گرفته است. با این حال، جنگجویان داعش در این مدت عملاً وارد جنگ جبهه نشده بودند و صرف به حملات انتحاری، آن هم عمدتاً علیه غیرنظامیان شیعه، ادامه میدادند. در تازهترین مورد جنگجویان طالبان و داعشیان در ولسوالی امامصاحب ولایت کندز وارد جنگ جبههای شدهاند که در نتیجه، چندین جنگجو از دو گروه کشته و زخمی شدهاند. براساس گزارش رسانهها، در میان کشتهگان افراد خارجی نیز بودهاند که تاکنون هویتشان مشخص نشده است.
پیش از این سازمان ملل متحد در گزارشی گفته بود که حدود ۱۰ هزار جنگجوی خارجی در افغانستان حضور دارند. از سوی دیگر، جنگجویان خارجی مربوط به آسیای میانه که در صفوف طالبان میجنگند، نگرانی جدی خود را نسبت به همکاری طالبان با کشورهای آسیای میانه ابراز کردهاند. آنان به این عقیدهاند که هرگاه کشورهای آسیای میانه طالبان را به رسمیت بشناسند، ممکن این گروه برای تحکیم حاکمیت خویش به اعضای خارجی خود پشت کند و یا هم از همسنگرانخود بهعنوان یک معامله اقتصادیـسیاسی با چین، روسیه و اوزبیکستان کار بگیرد. این امر بر نگرانی گروههای تروریستی آسیای میانه افزوده است. به همین دلیل، آنان در تلاش میدان گشودن به سمت آسیای میانه هستند. حضور گسترده خلافتخواهان تحریری و تبلیغات آنان در شمال کشور برای احیای خلافت اسلامی، نیز میتواند برای داعش یک جبهه گرم و نرم فرهنگی تلقی شود.
مولوی عبدالحلیم، ملاامام مسجد خالد بن ولید، در روز عید فتوای تکفیر شیعیان اسماعیله را صادر کرده است. او در جریان سخنرانی خویش گفته است که شیعهها بهویژه اسماعیلهها مسلمان نیستند. او پیروان مذهب اسماعلیه را «مشرک» خوانده است.
پیروزی طالبان در اوایل توجه سایر گروههای تروریستی به شمول القاعده و داعش را به خود جلب کرده بود. القاعده پیروزی این گروه را تبریک گفته بود. براساس گزارش سازمان ملل که چندی قبل نشر شد، رهبران سطوح مختلف القاعده در حاکمیت طالبانی از مصونیت برخوردار هستند. آنچه همه این گروههای تروریستی را باهم متفق میسازد، مشترکات و ارزشهایی است که در تضاد با باورهای مذهبی آنان قرار دارد. مخالفت با ارزشهایی چون آزادی مدنی و تساوی حقوق زن و مرد و توافق بر سر بازگشت به صدر اسلام، این گروهها را باهم نزدیک ساخته است. بهگونهای که آنان سالها در یک سنگر علیه نیروهای خارجی و حکومت پیشین افغانستان جنگیدهاند و در صورتی که طالبان به وعدههایشان به این گروهها عمل نکنند، اکثریت آنها از صفوف این گروه جدا خواهند شد.
اختلافات میانگروهی طالبان از عوامل دیگر تقویت داعش شمرده میشود. این گروه پس از به قدرت رسیدن، مسایل قومی را اولویت داده است. طالبان فرماندهان غیرپشتون خویش را در توزیع منابع و قدرت آنچنان که انتظار داشتند، سهم ندادند و راهی را رفتند که پیش از این تجربه شده بود. اکثر فرماندهان اوزبیکتبار طالبان هم اکنون تحت نظارت طالبان قرار دارند. صلاحالدین ایوبی و مخدوم عالم در فاریاب بهگونهای از طالبان تمرد کردهاند و حاضر نیستند به مرکز بیایند. این کشیدهگیها و تنشها بستر حضور داعش در شمال کشور را بیش از هر وقت دیگر مساعد میسازد. از طرف دیگر، دهها فرمانده تاجیکتبار طالبان در ولایتهای مختلف صف و پرچم خویش را جدا کرده و در کمین نشستهاند تا با گروه داعش بیعت کنند.
داعش، شاخهای جدا شده از القاعده است و در باورهای ایدیولوژیک خود مشترکات فراوان با طالبان دارد. این گروه، فضای مناسبی برای کسانی است که از صفوف طالبان جدا میشوند. بازداشت علمای سلفی در فاریاب از سوی طالبان، نیز ریشه در همین مساله دارد. نوارهای تصویری در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند که نشان میدهند طالبان در فاریاب پیروان سلفیت را زندانی کرده و آنها را «توبه» میدهند. ترور سردارولی ثاقب، رییس علمای سلفی در کابل، نیز در ذیل همین مساله میتواند مورد بحث قرار گیرد. ثاقب، صاحب مدرسه دینی در منطقه نارنجباغ جلالآباد بود. پیش از این بارها گزارشهایی نشر شده بود که اکثر دانشآموزان این مدرسه دینی به داعش پیوستهاند. در اوایل حاکمیت طالبان این ملای سلفی خود به پاکستان پناه برده و سپس توسط طالبان به کابل فرا خوانده شده بود. او در خانهای که از سوی طالبان تدارک دیده شده بود، زندهگی میکرد. به نظر میرسد که طالبان صفآراییهای سایر گروههای تروریستی را درک کردهاند و در تلاش از بین بردن بنیههای فکری و رهبری آنان هستند.
تروریستهای آسیای میانه به شمول اویغورها، اوزبیکان و تاجیکان از رفتار طالبان با کشورهایشان ناراضی به نظر میرسند؛ زیرا آنان نظامهای بر سر اقتدار در کشورهایشان را رژیمهای طاغوتی میخوانند. این در حالی است که طالبان در دیدار با مقامهای دولتی کشورهای آنان همواره تاکید میکنند که از خاک افغانستان بهعنوان پایگاه تروریستی استفاده نخواهد شد؛ تعهدی که بهشدت اسلامگرایان افراطی در آسیای میانه را نگران ساخته و باعث جدا شدن آنان از صفوف طالبان خواهد شد. از طرف دیگر، درگیری قومی و میانگروهی طالبان سبب شده است که از جذابیت این گروه در میان جنگجویان خارجی کاسته شود. این گروه پیش از این نیز تجربه جنگ با تروریستان خارجی در صفوف خویش را دارد.
شبهنظامیان جبنش اسلامی اوزبیکستان به رهبری عثمان غازی که سالها در سنگر طالبان میجنگیدند، در سالهای پیشین پرچم جهادی خویش را تغییر دادند. این جنبش در سال ۲۰۱۵ با ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، بیعت کرد. رییس این گروه بعداً از سوی طالبان در ولایت زابل کشته شد. دومین درگیری این جبنش با طالبان در سال ۲۰۱۸ در ولسوالی درزاب ولایت جوزجان صورت گرفت که در آن زمان طالبان شبکه قاری حکمتالله را که ستون اصلی شاخه خراسان داعش در این ولایت بود، شکست دادند. قاری حکمتالله یکی از فرماندهان اوزبیکتبار طالبان بود که سالها در صفوف این گروه در شمال افغانستان با نیروهای امنیتی پیشین جنگیده بود. گفته میشود قاری حکمتالله بهعنوان تسهیلکننده ارشد، جنگجویان خارجی داعش شاخه خراسان در شمال افغانستان جنگجویان آسیای مرکزی و ستیزهجویان تحریک طالبان پاکستان را جذب میکرد. در صورت تداوم همکاری طالبان با کشورهای متبوع گروههای تروریستی آسیای میانه، آنان در صف نیروهای داعش خواهند جنگید. از طرف دیگر، دیده میشود که تمرکز مجدد امریکا بر خاورمیانه و پذیرفتن اشتباه از سوی بایدن در این منطقه، بر تنش در شمال افغانستان میافزاید. تجربه دستکم یکساله حاکمیت طالبانی نیز نشان داده که آنان توانایی دفاع از تمامیت ارضی کشور و مقابله با سایر گروههای افراطی چون داعش را ندارند. اگر تسلیحات مدرن بهجا مانده از ایالات متحده در اختیار این گروه قرار بگیرد و حملات تروریستی داعش افزایش یابد، گرسنهگی و فقر تودهها و ستم طالبان بیش از این بر مردم ادامه پیدا کند، این گروه قدرتمندتر از حال سر برخواهد آورد و افغانستان را به نقطه داغ دیگری برای پیروان داعش از خاورمیانه، جنوب و آسیای مرکزی تبدیل خواهد کرد.
در حال حاضر تنشها در خاورمیانه نیز افزایش یافته است و حتا در آستانه یک رویارویی نظامی قرار دارد. اسراییل تایید کرده است که در خاک ایران عملیات داشته است. اگر سناریویی شبیه خلافت موصل در افغانستان به تجربه گرفته شود، امکان حضور مجدد امریکا و نیروهای مسلح بینالمللی بار دیگر در افغانستان متصور است. از آنجایی که روسیه درگیری شدید و دوامدار با اوکراین دارد، در حال حاضر سناریوی حضور نظامی این کشور در افغانستان بعید به نظر میرسد؛ اما آنچه در این گیرودار قدرتهای جهانی در منطقه تحقق خواهد یافت، احیای مجدد تروریسم جهادی فراملی در قلب آسیای مرکزی خواهد بود و تا رسیدن به آسیای مرکزی، افغانستان صحنه نبرد تروریستان منطقهای و بینالمللی خواهد بود، مگر اینکه حوادث شکل دیگری رقم بخورد و گروههای مخالف طالبان بر سر اقتدار برسند و یک نظام مشروع ایجاد شود که جایگاه ملی و بینالمللی داشته باشد.