طالبان همچون رژیم کلپتوکراتیک
پروفسور داگلاس نورث، اقتصاددان نهادگرای امریکایی، در کتاب «رانت و فساد در سایه خشونت» جستار درخشانی درباره کلپتوکراسی یا دزدسالاری دارد. نورث میگوید کلپتوکراسی، حکومتی است که منفعت عمومی را فدای حفظ و تحکیم قدرت سیاسی و افزایش ثروت خود و [نزدیکان] خود میکند. حکومتهای کلپتوکراتیک معمولاً از بودجههای دولتی دزدی و اختلاس میکنند. این نوع حکومت، برای تحکیم پایههای ثروت و قدرت سیاسی خود دست به چپاول و تاراج اموال عمومی و منابع ملی میزند و از این طریق، قدرت و عمر سیاسی خود را تداوم میبخشد. چنین حکومتی، فقط در کشورهای توسعهنیافتهای دارای مردم نابالغ از نگاه سیاسی و اجتماعی ممکن میشود. رشوتستانی، فساد اداری، قانونشکنی، رانتبازی، اختلاسهای هنگفت از بودجه عمومی، غصب منابع و داراییهای عمومی، شخصیسازی بسیاری از منابع مشترک، جرایم سیستماتیک، وضع قوانین سخت اقتصادی، تولید و قاچاق بیحدوحصر مواد مخدر، ایجاد کارتلهای اقتصادی، سرکوب آزادی اقتصادی، پولشویی، نرمخویی و ساختوپاخت با فسادپیشهگان بزرگ اقتصادی و دهها مورد دیگر از ویژهگیهای یک حکومت کلپتوکراتیک است. در حکومتهای دزدسالار، دزدان کوچک خیابانی بهشدت مجازات میشوند، اما دزدان بزرگ چند میلیونی نه فقط محاکمه و مجازات نمیشوند، بلکه مورد ستایش قرار میگیرند و به مقام قهرمانی دست مییابند. در چنین حکومتی، فساد اداری در گام نخست راه را برای دزدسالاری یا حکومت دزدان باز میکند و سپس فساد اداری از سطوح مدیریتی عالی به سطوح مدیریتی پایین گسترش مییابد؛ تا آنجا که هیچجایی از فساد اداری مصون نمیماند و فساد اداری خود به یک نظم و قاعده تبدیل میشود و هرکسی که اندکترین دسترسی به منابع و داراییهای عمومی داشته باشد، از هیچگونه چور و چپاولی دریغ نمیورزد. عزل و نصب سلیقهای کارمندان و انتصاب اشخاص نزدیک به طبقه حاکم در ادارههای مهم و درآمدزای دولتی، یکی دیگر از مشخصههای حکومت کلپتوکراتیک است.
وقتی منابع عمومی صرف طبقه حاکم شود، منافع عمومی جایش را به سطح و کیفیت بسیار پایین زندهگی، فقر عمومی و فقدان امنیت اجتماعی میدهد. چرا؟ چون آن منابع عمومیای که میبایست به خاطر رشد و توسعه اقتصادی و خدمات اجتماعی هزینه میشد و سپس منافع عمومی را در پی میداشت، صرف منافع خصوصی طبقه حاکم شده و آن اندک منابع و داراییهای دیگر نیز مورد چور و چپاول سطوح پایین حکومتی قرار گرفته است. جامعهای که چنین وضع ترحمبرانگیزی به خود گرفت، از ته آن طبقهای ناراضی – که همان مردم معمولی باشند – سربلند میکنند و اینان، برای تلافی، دست به تخریب، دزدی، فریب، چاپلوسی، کوتاهی در انجام وظیفه و قاچاق میزنند. این رفتار از یک سو باعث فساد بیشتر و ناکارامدی افزونتر میشود و از دیگر سو، باعث افزایش خشونت در جامعه میشود که همه اینها مقدمهای میشوند بر زوال و فروپاشی چهار زیرسیستم اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و بهویژه سیاست.
با درنظرداشت گزارههای بالا، حکومت اشرف غنی احمدزی یک حکومت سراسر کلپتوکراتیک بود و بهجد میشود گفت که یکی از علتهای اصلی سقوط این حکومت نیز همین ماهیت دزدسالاری و فساد بیحدوحصر اداریاش بود. اگر اندک نگاهی به رژیم طالبان بیندازیم، پی میبریم که این رژیم نیز دقیقاً یک رژیم کلپتوکراتیک یا به عبارت دیگر «رژیم دزدان» است؛ چون حکومت دزدان تعریف دیگری از کلپتوکراسی است. گذشته از اینکه گروه طالبان براساس زور و خشونت بر افغانستان مسلط شد و این هیچ معنایی جز چپاولگری و غارتگری بهصورت کلی ندارد که این خود در سادهترین شکل ممکن کلپتوکراتیک بودن این گروه را افشا میکند، اما اگر نگاه جزییتر به مشخصههای این رژیم بیندازیم، دقیقاً همان مشخصههایی را دارد که یک رژیم دزدسالار دارد. همانگونه که گفتیم، غارت اموال عمومی و برخورد با آنها همچون اموال شخصی، یکی از معمولترین مشخصههای حکومتهای کلپتوکراتیک است. طالبان نیز رژیمی است که تمام اموال عمومی و منابع مشترک را قبضه کرده و جز خود طالبان و هوادارانشان همه یا از استفاده آنها محروماند و یا با مشقت بسیار میتوانند استفاده اندکی از آنها ببرند. حکومتهای دزدسالار معمولاً حکومتهای ضعیف هستند و از طرف مخالفانشان مورد تهدید قرار میگیرند. چون ضعیف هستند، برای مقابله با ضعف و مخالفانشان یا دست به مهار و حذف مخالفان و تهدیدکنندهگان میزنند و یا با استفاده از رانت خلق شده (امتیازات اقتصادی و سیاسی) که در دست دارند، مخالفان خود را ساکت و همدست و متحد خود میسازند. رژیم طالبان نیز یک رژیم ضعیف است که از طرف گروههای سیاسی ـ نظامی مخالف مورد تهدید قرار دارد؛ اما این گروه برای مقابله با این تهدیدات یا دست به سیاست چماق که – همان استفاده از زور و خشونت است – میزند، مثل حمله نظامی به ولسوالی بلخاب، ولسوالیهای اندراب و ولایت پنجشیر و یا به سیاست هویج/زردک که – همان رانتبازی و اعطای امتیازات سیاسی و اقتصادی است – دست میزند، مثل فراخواندن و متحد کردن نظامالدین قیصاری، محمدصدیق چکری، فاروق وردک و اشخاص دیگر.
غارت و تجارت غیرقانونی از دیگر مشخصههای رژیم کلپتوکراتیک طالبان است. این گروه، منابع طبیعی مثل زغالسنگ، فلزات گرانبها و سنگهای معدنی را غارت کرده و دست به تجارت فراقانونی این منابع و تجارت مواد مخدر میزند. انتقال هزاران تن زغالسنگ به پاکستان، کشت و تولید و قاچاق بیحدوحصر مواد مخدر، کوچ اجباری غیرنظامیان، غصب و اشغال زمینهای کشاورزی توسط کوچیهای طالب در مناطق مرکزی و شمال افغانستان و موارد دیگر از نمونههای غصب، غارت و تجارت غیرقانونی طالبان است.
عزل و نصب سلیقهای کارمندان دولتی، از دیگر مشخصههای طالبان بهعنوان یک رژیم کلپتوکراتیک است. این گروه در طول ۱۰ ماه اخیر، تقریباً تمام کارمندان زن را برکنار کرده است و کارمندان مرد غیرپشتون را نیز با شدتوحدت بسیار در حال برکناری است. بیسوادترین اشخاص ممکن را صرف به خاطر طالب بودنشان در بلندپایهترین و تخصصیترین ادارههای دولتی گماریده و شایستهسالاری، تخصصگرایی، نظم و کارامدی اداری را فدای بینظمی و ناکارامدی تمامعیار طالبانی کرده است. طالبان مرغدزدان و ناندزدان را فراتر از جرمشان محاکمه و مجازات میکنند، اما کسانی مثل امانالله غالب، فاروق وردک، دولتوزیری و امثال اینها که به دزدیهای میلیون دالری متهم هستند را با آغوش گرم میپذیرند.
استبداد یکی دیگر از مشخصههای رژیم دزدسالار طالبان است. اطاعت و سرسپردهگیای بیچونوچرا از مردم میخواهد و ناراضیان و مخالفانش را با استفاده از ابزارهای متنوعی که در اختیار دارد، با بیرحمی تمام سرکوب میکند. تمام جنبههای خصوصی و عمومی زندهگی مردم را تحت کنترل شدید قرار داده است و ایجاد ترس و وحشت به قول هانا آرنت به اصل رهنمای حکومتش تبدیل گشته است.