تروریسم نرم؛ چرا خطر حزب‌التحریر جدی است؟

زمانی عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه پیشین، حزب‌التحریر را «شاخه ملکی تروریسم» خوانده و از نهادهای امنیتی دولت قبلی خواسته بود تا جلو فعالیت‌های این حزب را در افغانستان بگیرند. تهدیدی که آقای عبدالله خیلی دیر متوجه آن شده بود، با به قدرت‌ رسیدن دوباره طالبان در ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱ – که پیروزی بسیار بزرگی برای تمام اسلام‌گرایان به ‌حساب می‌آید – جدی‌تر از پیش شده است.

با رویداد ۱۵ آگست تمام جریان‌های تندرو اسلامی، صرف‌ نظر از تفاوت‌های سازمانی و میزان گسترده‌گی اهداف سیاسی، نفس تازه گرفتند و بیش از گذشته به عملی‌ شدن برنامه‌های سیاسی‌شان خوش‌بین و امیدوار شدند. آنان زیر سایه رژیم طالبان می‌توانند بخش زیادی از فعالیت‌های فرهنگی‌شان را بدون دردسر انجام دهند و حمایت مالی نیز شوند. البته جلو این‌ فعالیت‌ها در صورتی که مطابق با ذوق سیاسی طالبان نباشد و هم‌فکران بلندپروازی‌های دردسرساز داشته باشند، خیلی زود گرفته می‌شود و برخورد با آنان خیلی هم خشن و بی‌رحمانه خواهد بود. با این‌ حال، پیروزی طالبان در کل زمینه‌های گسترده‌ و فراخ‌تری برای فعالیت تمام گروه‌های اسلام‌گرا فراهم کرده است و آنان از آزادی عمل فراوانی برخوردار شده‌اند؛ شرایط و امکاناتی که در حکومت پیشین کم‌تر از آن‌ها برخوردار بودند.

حزب‌التحریر از نهادهایی است که مسوولان آن در افغانستان با به قدرت‌ رسیدن طالبان شور و هیجان قابل ملاحظه‌ای از خود نشان دادند و هنگام ورود مقام‌های این گروه به کابل، برای آستان‌بوسی نزد آنان شتافتند تا کسب فیض کنند.

طالبان نیز حتماً قدردان همیشه‌گی حزب‌التحریر هستند، چون این حزب و بقیه نهادهای اسلام‌گرا در بیست سال گذشته خدمات فرهنگی شایانی به طالبان برای دست‌یابی دوباره آنان به قدرت انجام دادند؛ خدماتی که کم‌تر از مردن در جبهه جنگ نیست و ارزش معنوی پایدار و ثابت دارد.

حزب‌التحریر که ظاهراً خشونت‌طلب نیست و با رویکرد نرم و آکادمیک عمل می‌کند، در بیست سال گذشته سریع اما کم‌تر پرسروصدا در حال گسترش نفوذ خود در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی افغانستان بوده است. این حزب در آکسیون‌ها و مانورهای مختلف نشان داده که بخشی از نیروی جوان در دانشگاه‌ها را به خود جلب کرده است.

حزب‌التحریر در حکومت‌های گذشته در هر اعتراض دانشجویی با بلند کردن پرچم‌های داعش و طالبان گروه‌بندی و تعلق ایدیولوژیکش به تروریسم را نشان داده است و افزون بر این، در موضع‌گیری‌هایش در نشرات رسمی و غیررسمی به‌وضوح از طالبان حمایت می‌کرد/می‌کند.

اما مردم در بسیاری از مواقع صرفاً تروریسم نظامی را جدی گرفته و سایر گونه‌های آن را از نظر دور می‌اندازند. این در حالی است که تروریسم تنها از بعد نظامی و سخت برخوردار نیست. تروریسم نرم پیامدهای به‌مراتب خطرناک و مرگ‌بار دارد، چون زمینه‌ساز خشونت نهادینه‌ شده اجتماعی می‌شود و دارای اثرگذاری ماندگار ایدیولوژیک است.

تروریسم نرم با بهره‌برداری از روش‌ها و رویکردهای علمی، آکادمیک، ترویجی و صلح‌آمیز در تلاش توجیه و مشروعیت‌دهی به خشونت و ترور است. روش ظاهراً منطقی و دانش‌محور این تروریسم برای دانشجویان و در کل نسل درس‌خوانده – که در بستر اسلامی پرورش یافته‌اند – در کمبود یا نبود الترناتیف علمی و آکادمیک جذاب و گیرا به نظر می‌رسد: یکی از دلایل علاقه‌مندی دانشجویان به حزب‌التحریر.

تروریسم نرم در ابعاد آکادمیک و فرهنگی خطرناک‌تر از تروریسم نظامی است و مبارزه با آن هم پرهزینه، درازمدت و چالش‌ساز می‎باشد.

خطر تروریسم آکادمیک به این دلیل بیش‌تر است که این‌گونه تروریسم تلاش می‌کند کانون‌ها و مراکز تولید فکر و دانش را در اختیار بگیرد و از آن‎جا علیه باورهای دشمن وارد عمل شود. مدیریت افکار خطرناک‌تر از مدیریت جنگ گرم است.

اگر گروه‌هایی مثل داعش و طالبان در کار خشونت و ترور عریان مصروف‌اند، نهادهایی مانند حزب‌التحریر با ترویج تندروی اسلامی به شیوه‌های نرم و آکادمیک که ظاهراً خشونت را برنمی‌تابد، در عمل مصروف سربازگیری برای گروه‌های تروریستی و تندرو از راه ترویج خشونت و ترور هستند.

بسترسازی فکری و ایدیولوژیک برای تروریسم، در جامعه‌‌‌ای که از زیربنای قدرت‌مند دینی برخوردار است، بسیار به‌ساده‌گی صورت می‌گیرد. دین‌زده‌گی جامعه کار حزب‌التحریر را برای نفوذ در نهادها راحت‌تر کرده است.

این حزب نظر به ادعایی که از سوی سخنگویان آن مطرح می‎شود، در میان حلقه‌های بالایی حکومت کرزی نفوذ داشت و حتا افراد خیلی نزدیک به کرزی متهم به حمایت از حزب‌التحریر بودند. در حکومت اشرف غنی نیز حزب‌التحریر نفوذ بالایی داشت و مثل حکومت کرزی در حال گسترش دامنه فعالیتش بود. دولت پیشین نه‌تنها هیچ برنامه‌ای برای مقابله با خطر تروریسم نرم حزب‌التحریر و دیگر گروه‌های اسلام‌گرا نداشت، بلکه با گسترش فساد، کم‌کاری و بی‌کفایتی زمینه‌های تبلیغاتی بیش‌تری برای حزب‌التحریر، طالبان و داعش فراهم کرد؛ گرو‌هایی که حتا اگر در ظاهراً دشمن هم به ‌حساب بیایند، در عمل اهداف ایدیولوژیک و سیاسی مشترک دارند.

هر سه گروه خواستار برقراری خلافت اسلامی در زمین هستند، چه محدود به یک کشور باشد و چه هیچ محدودیتی نداشته باشد. حتا طالبان که در مقایسه با داعش و حزب‌التحریر محلی و محدود فکر می‌کنند، هنوز شوق امارت فراملی از سرشان دور نشده و با غرور کاذبی که از تصرف یک کشور پیدا کرده‌اند، این شوروشوق باید بیش‌تر هم شده باشد.

از نظر خلافت‌خواهی، حزب‌التحریر بیش‌تر به داعش نزدیک‌تر است تا طالبان. داعش و حزب‌التحریر خواستار برقراری خلافت اسلامی در مرزهای فراملی‌اند و یکی از انتقادهای همیشه‌گی هر دو گروه از طالبان این است که در مرزهای ملی محدود مانده‌اند و سودای جهاد جهانی کم‌تری دارند. این گرایش به جهاد جهانی از تهدید جدی‌تری رونمایی می‌کند و آن همیاری و همدلی سیاسی با داعش است؛ گروهی که در بی‌رحمی، کوردلی و جهالت دست طالبان را از پشت می‌بندد. به این ترتیب، حزب‌التحریر هم با طالبان یاری و همکاری می‌کند و هم در کار سربازگیری مستقیم و غیرمستقیم به داعش بیش‌تر از گذشته فعال باقی می‌ماند.