نهادهای آموزشی؛ مساله باز شدن است یا آزاد بودن؟
طالبان در ۲۴ اسد/مرداد ۱۴۰۰ کابل را گرفتند. از آن زمان تاکنون حدود ۱۰ ماه است که این گروه رادیکال، نگذاشتهاند دختران به مکتب/مدرسه بروند. با این حال مردم افغانستان و جامعه جهانی همواره تأکید میکنند که نهادهای آموزشی باید به روی دختران باز شود. این خواسته به تنهاییاش اما غلط است. از طرفی، سخنگویان طالبان نیز همواره تأکید میکنند که مخالف آموزش نیستند، اما از آنجایی که نصاب و مکانهای آموزشی با معیارهای شرعی برابر نیست، تا آوردن «اصلاحات شرعی»، دروازههای نهادهای آموزشی به روی دختران بسته میماند. اکنون سوالهای اساسی این است:
آیا طالبان واقعاً میخواهند دروازههای نهادهای آموزشی به روی آنان بسته بماند یا اینکه میخواهند باز شود، اما تحت شرایطی خاص؟
اگر تنها درخواست بازشدن دروازههای نهادهای آموزشی به روی دختران درست نیست، پس چه درست است؟
از مواضعی که طالبان تاکنون درباره آموزش دختران گرفتهاند، چنین میتوان گفت که این گروه با بسته مانند موافق نیستند و میخواهند تحت شرایطی خاص دروازههای نهادهای آموزشی را باز شود. طالبان هیچ نفعی نمیتوانند در بسته ماندن دروازههای نهادهای آموزشی به روی دختران داشته باشند، بنابراین خواهان باز شدن این نهادها هستند، اما نه آزاد. در یک کلام، طالبان نهادهای آموزشی ایدیولوژیک میخواهند.
طالبان دو موضوع را خوب میدانند: ۱- بسته مانندن نهادهای آموزشی به نفعشان نیست؛ ۲- بازشدن نهادهای آموزشی بهشکل گذشته نیز به نفعشان نیست. در نتیجه طالبان میخواهند نهادهای آموزشی باز شود؛ اما بهگونهای که خود آنها میخواهند.
چرا بسته مانندن نهادهای آموزشی به نفع طالبان نیست؟ تاکنون نهادهای آموزشی چون مساجد و مدارس بقای اینها را تأمین کردهاند. بدون شک این مساجد و مدارس بودند که زمینه آموزشهای طالبانی را برای ترویج فراهم کردند.
طالبان هزاران مسجد و مدرسه را در اختیار داشتند که آموزشهای دلخواهشان را به نام دین بر مردم دیکته میکردند و مردم را نیز به پیروی از آن فرا میخواندند. در نتیجه اگر طالبان بتوانند نصاب آموزشی ترتیب بدهند که تأمینکننده منافع این گروه باشد و مردم نیز اعتراضی نکنند، همین فردا دروازههای مکاتب را به روی دختران باز میکنند.
چرا باز شدن دروازههای نهادهای آموزشی به نفع طالبان است، اما آن را باز نمیکنند؟ همانطور که اشاره شد، طالبان با اصل نهاد آموزشی مشکلی ندارند، بلکه با آموزسهایی مشکل دارند که در نصاب فعلی وجود دارد و مخالف پندار طالبان است. در نصابهای آموزشی دوره جمهوریت زن یک فرد دارای حقوق انسانی و دارای حق تعیین سرنوشت است، نه یک فرد فرمانبگیر از مرد. زن حق انتخاب و حق برابری در برابر قانون را داشت. زن میتوانست براساس کرامت ذاتی انسان و قوانین حقوق بشری در تمامی موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مانند مردان مشارکت داشته باشد، بدون هیچ تبعیضی. چنین مسایلی دقیقاً خلاف پندارهایی است که طالبان را تاکنون حفظ کرده است. شما تصور کنید که اگر جامعه افغانستان به سطحی میرسید که زن و مرد میتوانستند براساس قوانین حقوق بشری همدیگر را بپذیرند، آیا جایی برای طالبان در این سرزمین میماند؟ بدون شک نه. بنابراین طالبان دروازههای مکاتب را به روی دختران بستهاند، نه برای بسته ماندن، بلکه برای باز کردن تحت شرایطی خاص.
طالبان میخواهند با این کار از یک طرف زمان بخرند تا بتوانند مکاتب دخترانه را برای آموزههای خودشان آماده کنند و از طرفی میخواهند مردم و زنان افغانستان را به مرگ بگیرند تا به درد راضی شوند؛ به این معنا که مکاتب را آنقدر بسته نگه میدارند تا خواستههای زنان و مردم بدون کوچکترین حد خود یعنی باز شدن پایین بیاید.
اکنون سوال دیگر این است که در چنین وضعیتی آیا تنها تأکید بر باز شدن دروازههای نهادهای آموزشی به روی دختران درست است؟
در پاسخ میتوان گفت نه. پس چه چیزی درست است؟ حال به اصل مساله رسیدیم. اصل مساله تنها باز شدن نهادهای آموزشی به روی دختران نیست، بلکه آزادی کل نهادهای آموزشی مسالهای مهمتر است. اگر دروازه نهادهای آموزشی باز شود، اما به جای مسایل علمی در آنها آموزههای طالبانی تدریس شود، همان به که بسته بماند؛ زیرا در این صورت لااقل نسل جوان ما به انتحاریهای طالبان مبدل نمیشوند.
نهاد آموزشی باید علمی و آزاد باشد، نه اینکه مکانی برای فراگیری اعتقادات گروهی خاص. اگر مردم و زنان افغانستان تنها میخواهند دروازه نهادهای آموزشی باز شود، همین اکنون نیز دروازههای مدارس طالبان و شبکه حقانی باز است. هر کسی میتواند برود و به یک طالب انتحاری تبدیل شود. اگر زنان و مردم افغانستان چنین چیزی میخواهند، بدون باز شدن دروازههای مکاتب میتوانند به مدارس طالبانی بروند و آموزشهای طالبانی فرا بگیرند. طالبان نیز به خوشرویی میپذیرند. اما اگر هدف مردم آموزش علم است، بنابراین به جای باز شدن، تأکید بر آزادی نهادهای آموزشی نیز بکنند. تنها این خواسته است که مردم به هدف درست میرسند.
همانطوری که اشاره شد، نهادهای آموزشی که آزاد و بر پایه یافتههای علمی نباشد، نهتنها دردی را دوا نمیکند، بلکه دردهای تازهای نیز خلق میکند. نهاد آموزشی آزاد تنها به آموزش یافتههای علمی میپردازد و از هر قیدوبند عقیدتی آزاد است. اگر چنین نباشد، نهاد علمی نیست، بلکه نهادی عقیدتی صرف است که عقاید گروهی خاص را بدون اینکه درستی و نادرستی آن معلوم باشد، آموزش میدهد. در نتیجه، نهاد آموزشی که آزاد نباشد، همان به که بسته بماند.