اندکاندک جمع مستان میرسد؛ طالبان نرم در آغوش طالبان سخت
اخیراً چند چهره مشهور به فساد و دلالی استخباراتی از اعضای حکومت پیشین، به آغوش طالبان برگشتهاند. در زمان جمهوریت یکی از نگرانیهایی که بخشی از تحلیلگران از آن بهعنوان طالبان نرم هشدار میدادند، وجود عناصری با افکار طالبانی بود که بر منصبهای مهم دولتی تکیه زده بودند و همزمان با گرفتن بیشترین بهره از مزایای آن، به سود ترویج طالبانیسم کمر بسته بودند. شبکه مافیایی نفوذ آنان از دفتر ریاست جمهوری تا وزارتهای معارف، اطلاعات و فرهنگ، تحصیلات عالی و حج و اوقاف گسترده بود. آنان به شیوهای نرم، بدون اینکه حساسیت مردم افغانستان یا جامعه جهانی را برانگیزند، بستر اجتماعی و فرهنگی گسترش طالبان را هموار میکردند و چون موریانه به جان نظام جمهوری افتاده و آن را به طرف مرگ تدریجی به پیش میراندند. در واقع سقوط کشور در کام طالبان، بدون چنین پیشقراولانی به هیچ صورت ممکن نمیشد. اگر چنین فاجعهای در کشوری دیگر اتفاق میافتاد که دولتی باثبات و باضابطه میداشت، چنین کسانی قطعاً به خیانت ملی محکوم میشدند.
طالبان نرم با هر گونه انتقاد راهبردی از افراطیت و اندیشههای طالبانی مخالف بودند و هر گونه روشنگری ریشهای را به چشم خطر میدیدند. آنها تلاش داشتند که همه منابع اثرگذار بر ذهنیت همهگانی و افکار عمومی را در چنگ خود بگیرند. آنان نصاب تعلیمی کشور، مضمون ثقافت اسلامی دانشگاهها، منابر نماز جمعه و برنامههای رادیویی و تلویزیونی را سنگرهایی برای پخش افراطیت، دگماتیسم، تعصبات قرون وسطایی و نفرتپراکنی مذهبی تلقی میکردند که آنها را به هدفشان نزدیکتر میکرد. همه توان آنان بر این تمرکز یافته بود که چگونه جلو آشنایی جامعه، بهویژه نسل جوان، با مقولههای تسهیلکننده ورود به عصر مدرن را بگیرند و آنان را در قفس ذهنیتهای قبیلهای و روستایی اسیر نگه دارند.
شماری از این طالبان نرم البته تنها در تیوری طالب بودند و در عمل با لیبرالها در نوشیدن مشروبات الکلی سر به رقابت برداشته بودند و در زنبارهگی به روشهای معمول اکتفا نکرده، از طریق دستگاههای زیر اداره خود شبکههایی ولایتی در سرتاسر کشور داشتند؛ چیزی که حتا به خیال بسیاری از لیبرالها نمیرسید. در اختلاس و دزدی سرمایههای همهگانی هم رکورددار شده بودند؛ زیرا با ساختن مکتبهای خیالی، شبیه سربازان خیالی و پروژههای خیالی، گوی سبقت را از همه ربوده بودند. آنان نماد برجسته کارها و کارنامههای خیالی بودند و تنها چیزی که در کارشان خیالی نبود، به جیب زدن مبالغ هنگفت میلیونی بود که تبدیل به ساختمانهای مجلل در داخل و منازل لوکس در خارج میشد، به اضافه شرکتهای سودآوری که برای هفت نسل آیندهشان بسنده باشد. این البته جدا از روابط مرموزی بود که با دستگاههای استخباراتی گوناگون برقرار کرده بودند.
همچنانکه چنین کارنامه سیاهی برای هیچکسی افتخار نیافریده و مایه مباهات هیچ قوم و گروهی نمیشود، پیوستن آنان به هیچ دستگاه سلطهای نمیتواند سبب ثبات و استحکام آن شود، بلکه ماهیت موریانهوار این عناصر، حتا اگر وعده پیوستن یاران خیالی و افزایش طالبان خیالی را با خود سوغات بیاورند، پوسیدهگی و فرسودهگی آن را سرعت خواهد بخشید. چنانکه این عناصر عامل سقوط جمهوریت بودند، عامل سقوط هر نظام دیگری نیز خواهند شد که به رویشان آغوش بگشاید.