شورای جبهه نجات و میدان‌هایی که باید برزمد

 «شورای عالی جبهه نجات افغانستان» پس از نه ماه غیبت رهبران احزاب مخالف طالب، در ترکیه شکل گرفت. این شورا پرتعداد است و اعضای آن سیاست‌مداران کهنه‌کار کشور هستند؛ سیاست‌مدارانی که شکست‌های عمر سیاسی‌شان پرشمارتر از پیروزی‌های آن‌ها است. از سوی دیگر، آن‌ها گذشته‌ای دارند که به‌ساده‌گی نمی‌توانند از آن عبور کنند. این گذشته می‌تواند یکی از اصلی‌ترین مشکلات بر سر راه شورا باشد. برای همین، اعضای این شورا باید هم‌زمان در چند جبهه بجنگند، از جمله با گذشته خودشان.

روشن‌ترین دشمن این شورا، گروه طالبان است. این شورا حداقل باید در چهار میدان علیه طالبان بجنگد. میدان اول، بازی روایت است. طالبان با روایت جهاد و پیاده کردن شرع محمدی مبارزه کردند و میدان را در کنترل گرفتند. در نهایت، با همین روایت کشور را زیر تسلط خود درآورند. حالا روایتی که اعضای شورای نجات نیاز دارند، چیست؟ با توجه به پیشینه جهادگرایی اکثر اعضای این شورا، آیا نسخه دیگری از حکومت اسلامی را تبلیغ خواهند کرد؟ در این صورت، تفاوت روایت‌ها به چه پیمانه‌ای خواهد بود؟ آیا به پیمانه‌ای خواهد بود که ارزش جنگیدن و قربانی دادن را داشته باشد؟ در غیر این، روایت دیگری که تعدادی طرفدار دارد، سکولاریسم است؛ چیزی که اکثر قریب به اتفاق اعضای این شورا، حتا به خود جرئت نمی‌دهند در مورد آن فکر کنند. بنابراین، روایت این شورا با روایت طالبان از دین و حکومت اسلامی، احتمالاً فاصله زیادی نخواهد داشت. به نظر نمی‌رسد تعریف حکومت اسلامی سیاف با تعریف حکومت اسلامی ملا برادر فاصله زیادی داشته باشد.

میدان دوم علیه طالبان، میدان مذاکره است. پس از آن‌که این شورا توانست یک روایت قدرتمند و همه‌پذیر برای فعالیت‌هایش خلق و تبلیغ کند، باید وارد میدان مذاکره با طالبان شود. برای این‌که طالبان بپذیرند با این‌ها مذاکره کنند، باید مطاع یا ترسی داشته باشند که آن‌ها سودشان را در آن ببینند یا از آن بترسند. به نظر نمی‌رسد مطاعی در کف داشته باشند، بنابراین باید ترس و هراسی برای طالبان ایجاد کنند. با وجودی که اکثر این‌ها همین چند ماه قبل در جبهات علیه طالبان می‌جنگیدند و لباس رزم در تن داشتند، ولی شکست خوردند و مجبور به ترک کشور شدند، ساده نخواهد بود که گردهم آمدن آن‌ها ترسی عظیم ایجاد کند تا طالبان وادار به مذاکره شوند. در صورتی که چنین ترسی ایجاد شود و طالبان بپذیرند که دور میز مذاکره با این‌ها بنشینند، تازه مبارزه اصلی در این میدان آغاز می‌شود. این رهبران سیاسی اکثراً نماینده‌گانی در هیات دولت غنی برای مذاکرات قطر داشتند. یک تجربه تلخ و یک ناکامی مشمئزکننده و ویرانگر روی دوش آن‌ها هست. آن زمان اعضای هیات دولت که از این رهبران سیاسی نیز نماینده‌گی می‌کردند، از بی‌تفاوتی طالبان و زور گفتن این گروه در میز مذاکره صحبت می‌کردند؛ در حالی که هزاران طالب در زندان‌های دولت و جغرافیای کشور نیز در اختیارش بود. اکنون که این رهبران نه پولی دارند، نه سلاح و ارتشی، نه جغرافیایی و نه هزاران زندانی طالب، مذاکرات دشوارتری در پیش خواهند داشت. برگ برنده‌ای در دست این شورا نیست. رزمیدن و برنده شدن در این میدان، بسیار دشوار است. طالبان به‌گونه تلویحی حمایت قدرت‌های منطقه‌ای را نیز با خود دارند که کار این شورا را سخت‌تر می‌کند.

میدان سوم مبارزه با طالب، میدان جنگ فزیکی است. طالبان به ارزش میلیاردها دالر تجهیزات نظامی به شمول تانک‌های زرهی، هواپیمای نظامی و انواع سلاح ثقیله را در اختیار دارند. تقریباً کل جغرافیای افغانستان را نیز کنترل می‌کنند؛ یعنی زمین و هوای کشور در کنترل این گروه است. علاوه بر داشتن هزاران انتحاری، ده‌ها هزار نیروی جنگی مسلح و خشن و حمایت تخنیکی و احتمالاً لوجستیکی برخی از همسایه‌ها را با خود دارند. آن‌ها همچنان سلاح وحشتناک «تعصب کور» و «جهل مقدس» را با خود دارند که ریختن خون مردم برای‌شان «ثواب» و «حور» می‌آورد. همه این پارامترها کار شورای عالی نجات افغانستان را در میدان جنگ فزیکی سخت‌تر می‌کند.

میدان چهارم، میدان سیاست خارجی و لابی‌گری در مراکز قدرت جهانی و منطقه‌ای است. طالبان با داشتن لابی‌هایی در قامت خلیل‌زاد و دوستانش، بازیگران قدرتمندی در سطح جهانی دارند. در منطقه هم سازمان‌هایی از آن‌ها حمایت مستقیم و حتا در مجامعی از آن‌ها نماینده‌گی می‌کنند. دفتر سیاسی آن‌ها در قطر همچنان فعال است و سفارت‌های افغانستان در چند کشور مهم و موثر بر وضعیت سیاسی کشور از جمله روسیه، چین و پاکستان را در اختیار دارند و نماینده‌ای هم به ایران فرستاده‌اند. کشورهای غربی، مشخصاً کشورهای اروپایی، نیز نماینده‌گانی به کابل می‌فرستند و از طالبان در کشورهای‌شان میزبانی می‌کنند. برای این میدان هم نمی‌شود جنگ ساده‌ای پیش‌بینی کرد. با این حال، ظرفیت اعضای شورا در برقراری ارتباط با کشورهای قدرتمند جهانی و منطقه‌ای هم پایین نیست؛ هرچند اقناع آن‌ها و جلب مجدد اعتمادشان بسیار دشوار خواهد بود. در این میدان، شورا باید بتواند کشورهای موثر بر وضعیت افغانستان را قانع بسازد که نه‌تنها از استمرار حاکمیت طالبانی در افغانستان نفعی به آن‌ها نمی‌رسد، بلکه با توسل به نشانه‌های بسیار روشن، به اثبات برساند که این نوع حاکمیت آسیب‌های زیادی به آن کشورها نیز می‌رساند.

جنگ این شورا اما فقط با طالبان نیست. آن‌ها مجبورند در چندین جبهه دیگر نیز بجنگند. یکی از این جبهات، جبهه «اعتماد» و «اعتبار» است. اعضای این شورا، سیاست‌مداران کهنه‌کار کشور هستند که بارها شکست خورده‌اند، برخاسته‌اند و بار دیگر شکست خورده‌اند. برخی از آن‌ها نه‌تنها در میان سایر اقوام افغانستان جایگاهی ندارند، بل با قوم خود نیز به خاطر حفظ آن‌چه «منافع ملی» و «مصالح علیا» خوانده می‌شد، طرف واقع شدند. نمونه روشن آن، محمد محقق است که در جنبش روشنایی با اهانت به کشته‌گان حمله انتحاری، علیه خواست همه‌گانی هزاره‌ها ایستاد و اعتماد نیم‌بند این گروه قومی به خود را از دست داد. بقیه اعضای این شورا نیز نام چندان نیکی در میان مردم ندارند. بنابراین، اعضای این شورا باید در میدانی علیه گذشته خویش بجنگند. آن‌ها علیه حمایت‌های خویش از کرزی، غنی و عبدالله باید مبارزه کنند. علیه سخنان گذشته خویش، سخن بگویند. در برابر تصمیمات اشتباهی که در گذشته گرفته‌اند، با گرفتن تصمیمات درست بجنگند. آن‌ها باید با خودِ گذشته‌شان بجنگند و بر ناکامی‌ها و اشتباهات گذشته‌شان پیروز شوند. استوار گام برداشتن و درست تصمیم گرفتن، می‌تواند در این میدان به اعضای شورا کمک کند.

جلب دوباره اعتماد مردم، به‌عنوان اصلی‌ترین عامل پیروزی در نبرد با طالبان، آسان نیست. با توجه به تصویری که آن‌ها از گذشته برجای گذاشته‌اند، دیگر برای مردم گزینه «خوب» نیستند؛ فقط می‌توانند در برابر گزینه «بدتر» (طالب)، گزینه «بد» باشند. به نظر می‌رسد طالبان در این میدان دست اعضای شورا را گرفته‌اند. آن‌ها با رفتار خشن و کشتاری که راه انداخته‌ و محدودیتی که وضع کرده‌اند، به حد کافی نفرت خلق کرده‌اند تا زمینه فروش روایت اعضای شورا و جلب مجدد اعتماد مردم به این اردوگاه را فراهم کنند. با این حال اگر در این مورد اغماضی صورت گیرد، بر دشواری کار شورا خواهد افزود. در صورتی که این اعتماد و اعتبار خلق نشود، جنگ با طالب سخت‌تر می‌شود.

میدان دیگر، میدان جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی است. خلق روایت، یک مساله است و فروختن آن روایت مساله‌ای دیگر. در این میدان نیز جنگ نابرابری در انتظار اعضای شورا است. طالبان رسانه‌های دولتی را به‌صورت کامل در اختیار دارند، طوری که از تلویزیون ملی، انتحاری‌ها تبلیغ می‌شوند. روزنامه‌های دولتی، تلویزیون‌ها و رادیوهای دولتی، مجلات دولتی و صفحات دولتی در دنیای مجازی همه در اختیار طالبان است. شبکه‌های مخابراتی نیز از سوی آن‌ها کنترل و مدیریت می‌شود. در طرف دیگر میدان، دست اعضای شورا خالی است. رسانه‌هایی که اعضای این شورا دارند/داشتند، اگر فعال بمانند هم نمی‌توانند هیچ روایتی را علیه طالبان تبلیغ کنند. برخورد طالبان با خبرنگاران و رسانه‌های منتقد اما مستقل، خیلی غیرانسانی و خشن است و در صورتی که رسانه‌ای از طرف دیگر جنگ (شورا) تبلیغ کند، قطعاً زمینه‌ای برای آن داده نمی‌شود.

تنها چیزی که در این راستا می‌تواند دست شورا را بگیرد، شبکه‌های اجتماعی است. اگر انترنت قطع نشود، این شبکه‌ها می‌تواند تا حد زیادی به شورا کمک کند؛ هرچند تمامی نقاط کشور را زیر پوشش ندارد. استفاده از این میدان هم برای اعضای شورا آسان نیست. آن‌ها به دلیل گذشته‌ای که دارند، از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌شدت مورد انتقاد هستند. واکنش کاربران به جلسه انقره هم منفی بود. بسیاری پرسیدند که شما با آن‌همه امکانات چه کردید که حالا مردم به شما اعتماد کنند؟

یک میدان دیگر، میدان داخل این شورا است. اعضای این شورا خیلی غیرمتجانس‌اند و در مواردی جز دشمنی با طالب، هیچ سنخیتی میان آن‌ها دیده نمی‌شود. دشمنی با طالب تا مدتی می‌تواند آن‌ها را کنار هم نگه دارد، ولی اتحاد طولانی‌مدت، به یک مبارزه نفس‌گیر در داخل این شورا نیاز دارد. باید هدفی غیر از برانداختن طالب، بتواند آن‌ها را کنار هم نگه دارد؛ هدفی که سازنده باشد. هدفی که برای ساختن آینده کشور مورد توافق قرار گیرد. چنین توافقی، به‌ساده‌گی خلق نمی‌شود. برای تعدادی از اعضای این شورا، حتا سخن گفتن از غیرمتمرکزسازی قدرت «تابو» است، در حالی که برخی دیگر آن را هدف خود می‌دانند.

اعضای این شورا تجربه ائتلاف‌سازی‌های موقت بسیاری را دارند، ولی ائتلاف دوام‌دار در کارنامه آن‌‌ها چندان برجسته‌گی ندارد. قسم‌های مکه هم از سوی برخی از اعضای این شورا شکسته شده است.

در نتیجه می‌توان گفت که شکل‌گیری «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» امیدهایی را خلق کرده است؛ اما خوان‌های دشوارگذری سر راه خود دارد. با این حال، اگر این شورا بتواند یک روایت قدرتمند خلق و توسط رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی آن را تبلیغ کند، کارش در هر چهار میدان مبارزه با طالبان آسان‌تر خواهد شد.