توتالیتریسم طالبانی و بازی با اطلاعات
کلیشه معروف در میان سیاستمداران و طیفهای مختلف افغانستان وجود دارد که میگویند: «کشور در یک مرحله حساس از تاریخ قرار دارد.» آنان با بیان این کلیشه، بار مسوولیتهای خود را بر دوش «مرحله حساس» نهاده، واقعیتها را نادیده گرفته و به قول معروف، همواره کلوخ مانده و از آب گذشتهاند. سوای پرداختن به این کلیشه، افغانستان امروز به معنای واقعی کلمه در یک مرحله حساس قرار دارد و در دل بحرانهای متعدد نفس میکشد. در کنار سایر مصیبتها، فقر و گرسنهگی دمار از روزگار مردم درآورده است. بنابراین، این مرحله حساس، اگر با متانت، خرد و منطق مدیریت و اداره نشود، جرقههای نابخردی و مردمهراسی کنونی، میتواند بحران بزرگتر و فاجعه عظیمتر نسبت به وضعیت موجود، خلق کند و کشور را از «وضعیت حساس» هم بیرون کند که بدون شک مسوول فروغلتیدن افغانستان و تبدیل شدن آن به پناهگاه امن هراسافگنان جهانی، قاچاقبران و مافیای بینالمللی، گروه طالبان است.
طالبان از زمان تسلط بر کشور تاکنون، پیوسته بر حاکمیت ایدیولوژی واحد، سیستم امنیتی رعبافگن، یکسانسازی، تمرکزگرایی مطلق، بنیادگرایی مذهبی و حذف دگراندیشی تاکید کردهاند. آنان همواره با خلق یک حادثه، تلاش کردهاند از گستردهگی فاجعهها و حادثههایی که ممکن باعث فروپاشی مجددشان و جلب توجه و تمرکز جهان و مردم به سوی آنها شود، جلوگیری کنند. طالبان با دشمنتراشیهای جعلی، بزرگنمایی حوادث ساختهگی و باجگیریهای استخباراتی، استراتژی تبلیغاتیای را نهادینه ساختهاند که پیش از این، دمودستگاه غنی در شورای امنیت، به آن میپرداخت و پس از خلق هر حادثه، دست به کار دیگری میزد تا مسیر اطلاعات و ذهنیت عامه را به انحراف بکشاند. اطرافیان غنی با حسابهای جعلی در فضای اجتماعی چون گرگ در لباس گوسفند، حوادث را به سمتوسوی دیگری هدایت میکردند. طالبان نیز در این امر تاکنون موفق عمل کردهاند. آنان از بستن مکتبهای دخترانه و وضع محدویت بر زنان، در قسمت تغییر مسیر ذهنیت عامه و جهان، فراوان سود بردهاند. در تازهترین مورد که فعالیت جبهههای مخالف این گروه، گستردهتر شده و جنگهای شدیدتر و نگرانیهای عمیقتر به میان آمده است، رژیم آنان دست به انتقامجویی میزند و در پنجشیر و اندراب مردم ملکی به شمول کودکان را به رگبار میبندد. از همین رو، طالبان برای اینکه بر موارد متذکره سرپوش بگذارند، با دستور اجباری ساختن سلیقه پوشش خودشان بر زنان، در تلاش منحرف کردن ذهنیت عامه هستند تا ناتوانیشان را در امر تامین امنیت، بحران اقتصادی، فقر، گرسنهگی، مهاجرت و عدم تشکیل دولتفراگیر بپوشانند و رسانهها و مخاطبانشان را به سوی کنشهای هدفمندانه خود تغییر مسیر دهند. با توجه به تجربه چند ماه گذشته، میتوان ادعا کرد که طالبان میخواهند با افزایش تبلیغات منحرفکننده، ذهنیت مردم را هدف قرار دهند، آزادی فردی را در جامعه نابود کنند، هویت مستقل افراد را کمرنگ سازند و عرصه خصوصی را در عرصه عمومی منحل کنند. این گروه نمیتواند بدون ترور و تبلیغات گسترده، تخیل و ذهن مردم را هدف قرار دهد و بر ذهن آنان حاکم شود تا زمانی که تصورات و برداشتهای از پیش تعیین شده خود را جانشین واقعیتهای مسلط بر جامعه نکند.
گروه طالبان نسخه و مصداق توتالیتریسم قرن بیستویکم است. یکی از ویژهگیهای نظامهای توتالیتر، ایجاد وحشت است تا به تضادهای اجتماعی پایان دهد و با توسل به ناسیونالیسم، جامعه را یکسان بسازد. طالبان با تمام قدرت در لباس مذهب، برای تحقق حاکمیت قومی تلاش میورزند تا کنترول وسیع بر جان و فکر مردم را توسط اعمال سیستماتیک زور و خشونت، نهادینه بسازند و با وضع محدودیت علیه رسانهها جلو آزادی بیان و رشد رسانههای منتقد، پرسشگر و پویا را بگیرند و تمام جامعه را به سمت انجماد فکری، بنیادگرایی مذهبی و کرختی ببرند و به انحصار اطلاعات دست یابند. هانا آرنت، یکی از فیلسوفان معاصر، سخن نغز در مورد توتالیتریسم دارد. او میگوید: «انحصار اطلاعات و رسانه از مهمترین ابزار حاکمان توتالیتر است.» به عقیده او، حکومت توتالیتر، جهان جعلی که ساخته ذهن خود او است و شکل بیرونی ندارد را به وسیله تبلیغات به جای جهان واقعی و حقیقت ارایه میکند. به باور آرنت، این یکی از خصلتهای اصلی تبلیغات است که «تودهها» به راحتی آن را باور میکنند. بیش از هشت ماه میشود که طالبان با این ترفند تمرکز را از روی سایر مصایب دور ساختهاند.