افزایش مدارس دینی؛ اهداف علمی یا انباشت سرمایه ایدئولوژیک؟

وزارت معارف طالبان اعلام کرده است که در هر ولایت افغانستان مدارس دینی جدیدی تاسیس خواهد کرد. پیش از این نیز شمار قابل توجهی از مدارس دینی از سوی حکومت گذشته در سرتاسر کشور تاسیس شده بود، به اضافه‌ مدارسی که از دوران پیش از جنگ وجود داشت. در موازات با مدارس رسمی، شمار فراوانی از مدارس دینی به‌صورت غیررسمی نیز در دو دهه گذشته، در مناطق مختلف کشور تاسیس شده است.

انگیزه‌ای که حکومت پیشین افغانستان برای افزایش مدارس دینی داشت، جلوگیری از رفتن نوجوانان افغانستان به مدارس بیرون از کشور، به‌ویژه پاکستان بود، تا مبادا با قرار گرفتن تحت تاثیر تبلیغات معطوف به افراطیت، به دشمنان وطن خود تبدیل شوند. سیاست دولت گذشته در این زمینه هرچند معقول به نظر می‌رسید، اما از این کاستی رنج می‌برد که هیچ برنامه اصلاحی‌ای برای مدارس داخل کشور نداشت، نه از حیث نظارت بر محتوای درسی، نه از حیث نظارت بر منابع تمویل و نه از حیث پیوند برخی از این مدارس با شبکه‌های مشکوکی که سرنخ‌های‌شان به بیرون از کشور کشیده می‌شد. نتیجه آن شد که بخشی از این مدارس نقل مطابق اصل مدارس پاکستانی یا زاهدانی شدند و دقیقاً به همان وظیفه‌ای کمر بستند که مدارس آن کشور برعهده داشتند. نهادهای استخباراتی حکومت گذشته، گاهی رد پای عملیات انتحاری یا حملات جنگ‌جویان را در شماری از این مدرسه‌ها پیدا کردند؛ اما در اثر ضعف‌های سیستماتیک آن نظام، هیچ اقدامی صورت نگرفت.

فلسفه آموزش در دیگر کشورها بر اصل کلیِ تربیت شهروند شایسته استوار است؛ یعنی کسی که هم به خود نافع باشد و هم به دیگران. شهروند شایسته بالی برای پرواز جامعه است نه باری بر دوش آن. دانش‌هایی که به بهبود زنده‌گی انسان‌ها کمکی نکند، دانش‌هایی بیهوده‌اند که بار دوش تربیت می‌کنند. در کشورهای پیش‌رفته، رشته‌های تخصصی معطوف به نیازهایی‌اند که توسعه و ترقی کشورها به آن‌ها گره خورده است. دانش خود روندی پویا است که هر دم به کشف تازه‌ای می‌رسد و به بهبود زنده‌گی بشر یاری می‌رساند. به گفته کارل پوپر که فیلسوف علم است، زنده‌گی سراسر حل مسأله است و دانش در خدمت گشایش این مسأله‌ها. کشورهایی که از روند توسعه بازمانده‌ و در باتلاق فقر و عقب‌مانده‌گی دست و پا می‌زنند، ناگزیرند اولویت خود را بر دانش‌هایی بگذارند که مشکلات معیشتی‌شان را برطرف و زنده‌گی‌شان را دگرگون کنند.

امارت طالبان به شکل آشکاری به نظام آموزشی بی‌توجهی نشان می‌دهد؛ اما افزایش مدارس دینی را در اولویت خود قرار داده است. ‌شهروندان از خود می‌پرسند که با وجود هزاران نیاز مبرم‌تر در کشوری به‌شدت فقیر، چه نیازی به افزایش مدارسی است که به هیچ کشف تازه‌ای نمی‌رسند؟ آیا هدف از آن افزایش سنگرهای ایدئولوژیک برای به بند کشیدن دیگر شهروندان است؟ آیا انباشت سرمایه ایدئولوژیک برای سربازگیری بیش‌تر در نظر است؟ آیا قرار است جنگ‌های بیش‌تری اتفاق بیفتد و این مدارس به تربیت جنگ‌جویان افزون‌تری کمر ببندند؟ آیا پایگاه‌های نظامی-ایدئولوژیک نوینی با تکیه بر اموال عمومی ساخته خواهد شد تا حاکمیت یک گروه سیاسی را تحکیم بیش‌تر ببخشد؟

نقش، شمار و حجم مدارس دینی باید یکی از محورهای گفتمان عمومی باشد.