غده سرطانی دیورند؛ تنشهای مرزی ادامه خواهد یافت
چند روز پیاپی نظامیان پاکستانی بر قلمرو افغانستان حملات راکتی انجام دادند. بامداد ۲۷ حمل/ فروردین هم جتهای پاکستانی قسمتهایی از ولایت/استان های خوست و کنر را بمباردمان کردند که در پی آن بیش از ۴۰ نفر از جمله پنج عضو یک خانواده کشته شدند. این دومین حمله هوایی پاکستان بر قلمرو افغانستان در طول تاریخ است. حملات اخیر باعث شد که وزارت خارجه طالبان سفیر پاکستان در کابل را احضار و به این حملات اعتراض کند. چند ساعت پیش از آن اما در اسلامآباد، کاردار سفارت افغانستان که از طالبان نمایندهگی میکند، احضار شد. دلیل این احضار، حمله هفته گذشته طالبان پاکستانی (TTP) بر نیروهای امنیتی این کشور و کشتن هفت تن از این نیروها اعلام شد. پاکستان در صحبت با کاردار سفارت طالبان در اسلامآباد، مدعی شده که نیروهای طالبان پاکستانی این حمله را از خاک افغانستان انجام دادهاند. واکنش پاکستان اما فقط دیپلماتیک نبود؛ پیش از احضار کاردار سفارت طالبان، جتهایش را به پرواز درآورد، حریم فضایی افغانستان را نقض کرد، حمله نظامی مستقیم انجام داد و دهها غیرنظامی را کشت. طالبان ادعا کردند که این جتها یک کمپ بیجاشدهگان وزیرستانی را هدف قرار دادهاند. احضار سفیر پاکستان در کابل، واکنشی به این حمله نظامی بود.
واکنش مردم خوست و قندهار اما جدیتر بود. همان روز، صدها نفر در مرکز خوست به جاده ریختند، شعار «مرگ بر پاکستان» سر دادند و فریادزنان به هوا مشت کوبیدند. دیروز نیز یک اعتراض خیابانی در قندهار به همین منظور برگزار شد.
این حملات دلایل بسیاری دارد که همه بهنحوی، به خط دیورند ربط دارند. به عبارتی، اصلیترین دلیل چنین حملات، منازعه درازدامن «دیورند» است. این منازعه ریشه در موافقتنامهای دارد که حاکمان وقت افغانستان با دولت هند بریتانوی امضا کردهاند؛ موفقتنامهای که در سال ۱۸۷۹ به نام «گندمک» میان یعقوب خان و دولت هند بریتانوی به امضا رسید و تاکنون از مردم افغانستان قربانی میگیرد. امیر عبدالرحمان هم وقتی با حمایت انگلیسیها بر اریکه قدرت تکیه زد، مرز دیورند را در سال ۱۸۹۳ پذیرفت. از آن پس برای مدت طولانی مسأله دیورند خوابید، اما وقتی هند بریتانوی به دو کشور هند و پاکستان تجزیه شد و افغانستان احساس کرد کشوری ضعیف در همسایهگیاش ایجاد شده است، بحث پشتونستان را پیش کشید. افغانستان از هند بریتانوی خواست که در همهپرسی مناطق قبایلی در مورد پیوستن به هند یا پاکستان، گزینه سوم استقلال یا پیوستن به افغانستان را نیز اضافه کند. این خواست اما پذیرفته نشد. در این همهپرسی، پشتونهای آنسوی دیورند، پیوستن به پاکستان را انتخاب کردند. در آن زمان هند و پاکستان بر سر کشمیر باهم درگیر شدند. پشتونهای قبایلی در جبهه پاکستان رزمیدند و بهنحوی نشان دادند که آنها خود را «پاکستانی» میدانند و علاقهای برای پیوستن به افغانستان ندارند. افغانستان در اولین رأیگیری برای رسمیتیافتن پاکستان در سازمان ملل، تنها کشوری بود که رأی منفی داد؛ هرچند دو هفته بعد، رأیش را پس گرفت. این اقدامات، تنشهای خوابیده «دیورند» را بار دیگر بیدار کرد. بیعلاقهگی پشتونهای قبایلی به افغانستان، پاکستان را در موقعیت برتر قرار داد. حسین ابراهیمخانی، محقق ایرانی، در مقاله «روابط افغانستان با پاکستان، تاریخچهای از سوءظن و تنش» مینویسد: «حکومت افغانستان با هدف بهره جستن از فرصت خلای حضور قدرتمند بریتانیا و ضعف کشور جدیدالتأسیس پاکستان، مجدانه اختلاف مرزی بهجامانده از دوران استعمار و بیاعتبار و تحمیلی بودن خط مرزی دیورند را مطرح ساخت و خواستار مذاکره با پاکستان به منظور تعیین حدود مرزی جدید شد.» به دلیل دوری جستن پشتونهای پاکستان از افغانستان، تلاشهای حاکمان کابل ره به جایی نبرد. این تنش زمانی جدیتر شد که در سال ۱۹۵۲ افغانستان بالای حدود ۶۰ درصد خاک پاکستان ادعای ارضی کرد. در ۱۹۶۱ دولت پاکستان به دلیل آنچه آزارواذیت دیپلماتهایش در کابل خواند، نمایندهگیهای سیاسیاش در افغانستان را بست و روابط دیپلماتیکش را قطع کرد؛ اما دو سال بعد با میانجیگری شاه ایران مذاکرات ازسرگیری روابط آغاز و سرانجام این روابط برقرار شد.
۱۰ سال بعد که داوود خان در لباس رییس جمهور قدرت را در دست گرفت، فصل دوم این تنشها کلید زده شد. او سیاست «پشتونستانخواهی» را بار دیگر روی میز گذاشت و جرقه نزاع بیپایانی میان دو کشور را زد. سه سال تمام رهبران دو کشور علیه هم سخن گفتند و در مواردی حتا درگیریهای مرزی نیز رخ داد. این بار تنشها در پی ملاقات ذوالفقار علی بوتو و داوود خان در سال ۱۹۷۶ کاهش یافت و روابط عادی شد.
در دوران ترهکی تا نجیب، پاکستان بهعنوان مسیر اصلی کمکهای غرب به مجاهدین افغانستان، از دولت کمونیستی افغانستان فاصله گرفت و در مقابل با احزاب هفتگانه جهادی کار را شروع کرد. در آن وقت هم مهمترین دلیل، نزاع دیورند بود. حکومتهای کمونیستی افغانستان نیز بخش بزرگی در آن سوی دیورند را متعلق به خود میدانستند. در دوره اول طالبان، هرچند این گروه مورد حمایت پاکستان بود، اما این کشور نتوانست پذیرش و تأیید دیورند بهعنوان مرز رسمی را بر آنها تحمیل کند.
۲۰ سال حضور امریکا در افغانستان، هم این کشور را شدیداً به پاکستان به دلیل ترانزیت و عوامل دیگر متکی نگه داشت. دولتهای افغانستان در این دوره اما هیچکدام از خط دیورند بهعنوان مرز رسمی یاد نکرد و آن را نپذیرفت؛ همیشه از عبارت «خط فرضی» پیش از کلمه «دیورند» کار گرفتند. درگیریهای مرزی در این دوره نیز بارها اتفاق افتاد و از دو طرف قربانی گرفت. دولت پاکستان هم به بهانه هدف قراردادن طالبان پاکستانی در خاک افغانستان، ولایتهای هممرز با خود را راکتباران کرد. تا اکنون که مدت هشت ماه از تسلط مجدد طالبان بر کشور میگذرد، چندینبار نیروهای مرزی دو طرف درگیری مسلحانه داشتهاند.
دو کشور به دلیل همین نزاع مرزی، چندینبار صفآرایی نظامی هم کردهاند. زدوخوردهای کوچکی نیز در مواردی اتفاق افتاده که از دو طرف تلفات داشته است. وقتی داوود خان در سال ۱۹۵۳ صدراعظم ظاهرشاه شد، بحث پشتونستانخواهی را پی گرفت که تنشهای زیادی را میان دو کشور خلق کرد. در سال ۱۹۵۸ تنش به جایی رسید که داوود خان ارتش کشور را به مرز با پاکستان فرستاد. دو سال بعد، ظاهرشاه که قبل از آن علاقهای به پشتونستان نداشت، در پارلمان کشور سخنرانی کرد و خواستار تصویب قانونی برای حمایت از پشتونهای آنسوی دیورند شد. این امر، دخالت آشکار در امور پاکستان تلقی شد. پاکستان در واکنش، ارتش خود را به مرز با افغانستان فرستاد، روابط دیپلماتیک را قطع کرد و مرزها را به روی تردد و ترانزیت بست. وقتی داوودخان رییس جمهور شد، پاکستان دخالت جدیتری را در افغانستان آغاز کرد. در آن زمان تعدادی از اسلامگراهای افغانستان که از دست داوود خان گریخته بودند، در پاکستان زندهگی میکردند. پاکستان از آنها استفاده کرد و سعی ورزید قدرتش را به نمایش بگذارد. زاهد آریا در مقاله «نگاه تاریخی بر تنشها میان افغانستان و پاکستان» مینویسد: «استخبارات پاکستان با تمویل، تجهیز و آموزش این افراد، طرح یک شورش را علیه رژیم داوود در دره پنجشیر راهاندازی نمود و به این ترتیب پاکستان تغییر اوضاع و برتریاش را به نمایش گذاشت.»
پاکستان اما از سال ۲۰۱۷ با بودجه ۵۰۰ میلیون دالری، به حصارکشی خط دیورند آغاز کرد. به نظر میرسد در آینده نیز چنین درگیریهایی اتفاق بیفتد؛ چون داعیه پشتونستانخواهی و ادعای ارضی افغانستان، نزاعی است که بهسادهگی پایانی برای آن متصور نیست. پاکستان به هیچ وجه حاضر نمیشود ۶۰ درصد خاکش را به افغانستان بدهد و دولتهای افغانستان هم به چیزی کمتر از آن قانع نیستند. با این حال، مسألهای هم نیست که قابل حل نباشد. اگر ارادهای از دو جانب برای حل این نزاع درازدامن به وجود آید و افغانستان بتواند خود را از شر ادعای ارضی رها کند، این مشکل میتواند حل شود. این اراده در رژیم طالبان دیده نمیشود.
تا زمانی که مسأله دیورند حل نشود، دخالتهای دو کشور به امور داخلی همدیگر ادامه مییابد و نزاعهای بیشتری را سبب میشود. دلیل نزاع کنونی و حمله هوایی پاکستان بر افغانستان نیز همین ادعای دخالت است. پاکستان ادعا دارد که حمله هفته گذشته TTP، از خاک افغانستان طراحی و اجرا شده است.
در این سوی مرز، یکی از عادات رژیم طالبان، سخن گفتن با زبان تفنگ است. این عادت ممکن در داخل کشور برای کوتاهمدت جلو اعتراضهای خیابانی را بگیرد و مردم را بترساند، اما در سیاست خارجی، آن هم از موضع کشور بیدروپیکر و ضعیفی مانند افغانستان، اصلاً و ابداً کارایی ندارد. در چنین وضعیتی، مردم دو طرف -بیشتر مردم افغانستان- تاوان نابخردیهای سیاستمداران را میپردازند. جان مردم غریب کشور گرفته و خانههایشان نابود میشود.
به نظر نمیرسد طالبان افغانستان روابط خود با طالبان پاکستانی را قطع کنند؛ همانگونه که پاکستان در ۲۰ سال گذشته به رغم وعدههایی، روابطش با طالبان افغانستان را قطع نکرد. ادامه این روند که سری در دیورند و سری در اهداف استراتژیک پاکستان دارد، ادامهدهنده بیچارهگی مردم دو سوی خط است.
عادت به جنگ، تنشهای مرزی زیادی را در هشت ماه گذشته خلق کرده است. طالبان در این مدت با ترکمنستان، ایران و پاکستان درگیری مسلحانه مرزی داشتهاند. اینهمه درگیری و خلق مشکل، فقط جان آدمهای بیشتری را در افغانستان به خطر میاندازد. کمترین واکنش پاکستان، بستن طولانی مرزهایش به روی مریضان، مسافران و ترانزیت است. با بستن مرزها، بر تعداد گرسنهگان کشور افزوده میشود و مریضان زیادی در نبود امکانات صحی، با خطر مرگ مواجه خواهند شد.
اکنون با توجه به نوع عملکرد طالبان و پاکستان، مردم باید منتظر درگیریهای نظامی بیشتر و فقر افزونتری باشند. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در واکنش به حمله هوایی پاکستان، این کشور را تهدید کرده است. او در توییتی به پاکستان گفته است که «حوصله افغانها را در چنین مسایل نه آزمایند [نیازمایند] و دیگر چنین اشتباه را تکرار نه کند [نکند]، ورنه پیامد بدی خواهد داشت.» این لحن و عادت به درگیری مسلحانه طالبان از یکسو و دست نکشیدن پاکستان از خاک و اهداف استراتژیکش از سوی دیگر، بهخوبی نشان میدهد که نزاعهایی در آینده نیز رخ خواهد داد. تاوان اشتباهات حاکمان گذشته و کنونی افغانستان را مردم این کشور پرداختهاند و میپردازند. این شرایط را سیاستهای نابخردانه حاکمان برای مردم رقم زده است.